زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انگلیسی» ثبت شده است

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.


فرمول موفقیت یک کارآفرین:


۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.


منبع:کاریا

  • geek

این روزها حرف و حدیث درباره‌ی فقدان امنیت شغلی در محل کار زیاد است، وقایعی مثل تعدیل نیرو، تغییر ساختار، ادغام و تغییر سهم مالکیت، بسیاری از کارگران و کارمندان را به وحشت می‌اندازد که آیا شغلی را که امروز دارند، فردا هم خواهند داشت؟ این عدم اطمینان، در بعضی جاها، باعث شده کارگران روحیه‌شان را از دست بدهند و دیگر تمایل نداشته باشند حداکثر تلاششان را به خرج دهند. از این‌ها که بگذریم، آن‌ها با خود می‌گویند : «اگر قرار است به زودی از این سازمان بروم و شغلم را به کل تغییر دهم، چرا باید تمام توجه و تلاشم را صرف آن کنم؟»


درست است که آدم در مقابل سی سال کار هر روزه، یک نشان افتخار دریافت می‌کند و یک حقوق بازنشستگی دائمی برایش می‌ماند، اما زمانی که در کار نهایت سعی و تلاش خود را نکنید، کسی که بیشترین رنج را متحمل می‌شود خود شمایید!


حال سؤال این است : چرا؟ چرا بیشترین رنج را خود شما متحمل می‌شوید؟ برای شروع باید بگویم احساس برتری، عادتی است که نمی‌توان آن را مثل شیر آب باز و بسته کرد. حالا چه خود را متعهد کنیم که نهایت سعی خود را انجام دهیم، چه خود را شرطی کنیم که کمتر از حد توانایی‌هایمان تلاش کنیم، به هر حال بنده‌ی عادات خود هستیم. تغییر هر روشی که در زندگی‌مان به کار می‌گیریم، سهل و آسان نخواهد بود. هرگز به اشتباه گمان نکنید که امروز می‌توانید توانایی‌ها و اشتیاقتان را پنهان کنید و فردا قادرید همه را به کار گیرید. برای درک بهتر این مطلب، یکی از عادت‌های روزانه‌تان را در نظر بگیرید – چقدر اتاق خوابتان را مرتب نگه می‌دارید؟ اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که پیراهن و شلوارشان را روی دسته صندلی (یا روی زمین) می‌اندازند و وسایل خود را پخش و پلا می‌کنند، چقدر برای شما سخت خواهد بود که این عادت را تغییر دهید و همه‌ی لباس‌هایتان را تا کنید و مرتب و منظم در کمد یا کشوی خود قرار دهید؟ شرط می‌بندم که به این نتیجه خواهید رسید که پیروی از الگوی جدید و دنبال کردن آن نزدیک به غیرممکن است چرا که بعد از یکی دو روز به سراغ الگوی قبلی خود برمی‌گردید و دوباره جوراب‌هایتان را در می‌آورید و روی صندلی می‌اندازید، درست مثل سابق! همین وضع در کار و حرفه‌تان نیز صادق است. در محیط کارتان، شما یا خود را متعهد می‌کنید که به نحو احسن کار خود را انجام دهید یا از این الگو پیروی می‌کنید که فقط کار را به انجام برسانید.


به همین دلیل است که اگر در شغل و حرفه‌تان به دنبال امنیت هستید، جای اشتباهی به دنبال آن می‌گردید چرا که هیچ امنیتی در هیچ شغلی وجود ندارد. امنیت درون خود شماست. کلید و راه حل افزایش امنیت شغلی این است که در هر کاری که انجام می‌دهید، عالی عمل کنید و آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید و به طور مداوم مهارت‌هایتان را گسترش دهید. به آنچه گفته شد، نگرش بسیار مثبت و توانایی همکاری با دیگران را نیز اضافه کنید … حالا شما امنیت شغلی دارید!


وقتی شما تمام تلاشتان را می‌کنید، مردم متوجه می‌شوند. البته شاید بلافاصله تشویق نشوید، ولی با این کار وجهه و اعتباری برای خود ایجاد می‌کنید که این اعتبار در جایی که هم‌اکنون در آن شاغلید بسیار به شما خدمت خواهد کرد و بی‌تردید در هر جای دیگری که در آینده کار کنید، برایتان مؤثر و در خدمت شما خواهد بود.


نتیجه‌ی نهایی این است : کم کاری فقط به خودتان صدمه می‌زند؛ بنابراین اگر می‌خواهید امنیت شغلی واقعی به دست آورید، از خود بپرسید :


آیا من هر روز مشتاقانه آنچه را در توان دارم در محل کار عرضه می‌کنم؟

آیا با دیگران همکاری و از سعی و تلاش ایشان حمایت می‌کنم؟

آیا نگرشی مثبت دارم؟

آیا در کاری که انجام می‌دهم یاد می‌گیرم چگونه بهتر شوم؟

آیا مهارت‌هایی را که در آینده در حیطه کاری‌ام مهم خواهند بود پرورش و گسترش می‌دهم؟

 


به این سؤالات پاسخ دهید و خود را دوباره ارزیابی کنید. در نهایت وقتی بتوانید با یک صدای بلند در پاسخ به این سؤال‌ها «بله» بگویید، چنان امنیت شغلی خواهید داشت که هیچ کس نمی‌تواند آن را از شما بگیرد.


فرانک تایگر :


آینده شما به خیلی چیزها بستگی دارد، بیش از هر چیز به خودتان.


  • geek

سلام خوش اومدین به مبحث جدید برنامه نویسی اندروید.امروز میخاهیم در مورد گرید ویو(Gridview)در اندروید صحبت کنیم،گرید ویو در اندروید مثل لیست ویو هست ولی با این تفاوت که در لیست ویو ما به صورت یک بعدی میتوینم مطالب و اطلاعات رو به کاربر نشون بدیم ولی در گرید ویو اینگونه نیست و میتونیم به صورت دئ بعدی و در حالت گرید نمایش بدیم.در این اموزش ما با نحوه ساخت گرید ویو و مقدار دهی بهش اشنا میشیم.من یک پروژه جدید به اسم Gridview ساختم و از قسمت پالت ها در پوشه کامپوزیت (composite) ابزار Gridview رو انتخاب کردم و در مرکزیت لایه خودم قرار دادم .یه نگاهی به خواص گرید ویو بندازیم


  • geek
در هر حیطه ای هم که تجارت کنید، اگر مشتری نداشته باشید، بالاخره کارتان با شکست روبه رو خواهد شد. به همین دلیل است که خیلی مهم است که خودتان و محصولاتتان را طوری ارائه کنید که نه فقط مشتریان را وادار به خرید از شما کند، بلکه دوباره آنها را به سمتتان برگرداند. در زیر به ۶ نمونه از اقداماتی اشاره میکنیم که کمکتان میکند مشتریهای جدیدی به سمتتان جذب شوند و آنها را به مشتریهای دائمیتان تبدیل کند.

۱. محل

هر کجا که بروید، همه به شما خواهند گفت که مهمترین چیز برای موفق بودن یک تجارت و برگرداندن مشتریان به سمتتان محل کار شماست! و منظورمان منطقه دقیق سکونتتان نیست، بلکه  محل دقیق آن مثلاً اینکه سمت راست خیابان است و یا کنار مغازه های دیگر و از این قبیل. شاید خیلی وقتها به مغازه ای رفتید اما بخاطر شلوغ بودن بیش از اندازه آن منطقه و نبودن جای پارک، از همان راهی که رفته اید برگشته اید. خیلی ها هم هستند که بااینکه از کالاهای یک مغازه خیلی خوششان میآید، اما بخاطر ترافیک آن منطقه حتی نزدیک آن هم نمیشوند.

۲٫ ظاهر

اینکه میگویند اولین تاثیر مهمترین تاثیر است نابجا نگفته اند. این مسئله فقط درمورد برخوردهای فردی صدق نمیکند بلکه موقعیتهای کاری را هم شامل میشود. اگر کسی وارد فروشگاهی شود که باوجود قیمتهای بسیار خوب، روی زمین آن پر از آشغال است، یا هوای آن آلوده است و یا اجناس به صورت نامرتب اینطرف و آنطرف افتاده اند، چقدر احتمال دارد که آن مشتری دوباره بخاطر قیمتهای ارزان به آنجا بیاید؟ احتمال آن خیلی کم است مگر اینکه اجناس با ۱۰۰% تخفیف به فروش برسند که تقریباً غیرممکن است.

۳٫ قیمتها

بدیهی است که این یکی از مهمترین جنبه های دنیای تجارت است. بااینکه میخواهید از تجارتتان سود ببرید تا بتوانید در آن باقی بمانید، اما باید مطمئن شوید که قیمتهایتان درمقایسه با تجارتهای دیگر که زمینه مشترک با شما دارند، مناسب و یا حتی کمی پایینتر باشد. هیچ چیز لذتبخش تر از این نیست که بدانید اگر دو کوچه پایینتر بروید جنسی را میتوانید ده هزار تومان ارزانتر بخرید. این کار را میتوانید به طرق مختلف مثل تخفیفات فصلی و  بُنهای خرید و “یکی بخر دوتا ببرها” و از این قبیل انجام دهید.

۴٫ دانش کافی درمورد محصولات و خدمات

خیلی مهم است که همه کارمندانتان اطلاعات کافی درمورد خدمات  محصولات شما داشته باشند. هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی سوالی از متصدی فروشی میپرسید، فروشنده به فرد دیگری زنگ بزند و پاسخ بخواهد و یا اطلاعات نادرست بدهد و یا از شما بخواهد روز دیگری برای گرفتن پاسخ بروید. البته ممکن است زمان باشد که کارمندانتان مراحل آموزشی را میگذرانند اما در هر حال همیشه باید یک کارمند با اطلاعات کافی برای پاسخگویی به مشتریان داشته باشید در غیراینصورت افراد ایدآل گرا و یا آنهایی که عجله دارند دیگر هیچوقت به سمتتان برنمیگردند.

۵٫ صمیمیت

خیلی وقتها میشنویم که مشتری بخاطر بدزبانی و یا بی حوصلگی فروشنده ای شکایت کرده است. این مسئله مشکلی جدی برای کار شما ایجاد خواهد کرد. همیشه یادتان باشد که حرفها خیلی سریع دهان به دهان میچرخد و اکثر افراد وقتی چنین حرفی درمورد فروشگاه شما بشنوند، حتی بااینکه خودشان آنجا را امتحان نکرده اند، آن را پذیرفته و سراغتان نخواهند آمد. با مشتریانتان حرف بزنید، لبخند بزنید، و در کمال ادب به آنها پیشنهاد بدهید. آدمها خیلی دوست دارند حرف بزنند. مخصوصاً زنان خانه دار که خیلی از خانه بیرون نمی آیند.

۶٫ تبلیغات

خیلی مهم است که از کارتان در محلهای مناسب تبلیغ کنید. تبلیغات به روشهای مختلف قابل انجام است مثل روزنامه، مجلات، اینترنت، بیلبورد و … میتوانید از تبلیغاتی مثل عرضه بُن تخفیف و یا تخفیف دو روزه استفاده کنید. شاید دفعه اول مشتریان بخاطر تخفیف سراغتان بیایند اما وقتی ببینند که قیمتهای عادیتان هم مناسب بوده و محل و خدمات مشتری عالی دارید، مطمئن باشید که بارها و بارها سراغتان خواهند آمد و به یک مشتری دائم تبدیل خواهند شد.

منبع:academymarketing
  • geek


هرچند همه میگن که زود بخوابید، به اندازه بخوابید و صبح هم زود بیدار بشین، اما هم من خوب میدونم هم شما که این حرفها دیگه این روزا هیچ نزدیکی ای به واقعیت ندارن و اکثر ماها شب هارو با روز یکی میکنیم تا اندکی بخوابیم. به هرحال، هرچند این نوع زندگی زیاد برای سلامتی ما مفید نیست، اما واقعیته، پس چه خوب که از این فرصت ها بیشتر استفاده کنیم، به خصوص که تابستونه و واقعا میتونیم به کارای زیادی دست بزنیم. باما باشید که این مقاله رو خدا میدونه ساعت چند نوشتم :|

قبل از این که مقاله رو شروع کنم، میخوام یه سوال ازتون بپرسم. ایرانیا تنبلن؟ نمیدونم تنبلی چه معنی ای رو میده و اصلا کاری ندارم که معنیش چیه. اما میخوام قبل از شروع یه چیزی رو بهتون بگم، تنبل وجود نداره! تنبلی فقط یه واژست که ما برای تعریف خودمون ازش استفاده میکنیم، یه چیزی مثل باهوش که وقتی احساس میکنیم هوشمون زیاده به کار میبریمش تا بگیم ما باهوشیم، ممکنه من یه مسئله مثل ۲*۲ ببینم و با جواب دادنش، احساس باهوش بودن کنم. اما از نظر شما این واقعا باهوشیه؟ بی تردید خیر اما از نظر من چرا!

شاید کمی سردرگم شده باشید، حق دارید، کلا من عادت دارم برای خودم تعریف بسازم و درست بشو هم نیستم! ساده بگم، منظور من اینکه من در خودم احساس باهوشی میکنم اما هوش من به قدری نیست که اطرافیانمو تحت تاثیر قرار بده. دو حالت داره، یا من به باهوش بودن خودم پافشاری میکنم یا اینکه تحت تاثیر محیط، احساس نادانی و کم هوشی در من ایجاد میشه. این همه نوشتم تا بگم این که شما احساس تنبلی میکنین، تقصیر شما نیست، محیط اطرافتون این احساس رو در شما بوجود آورده. خوب بازم دو حالت بوجود میاد: ۱- یا بازم احساس تنبلی میکنین و اجازه میدین که اطرافتون بازهم شمارو ضعیف تر و ضعیف تر کنه. ۲- دست از این تلقین ناخواسته برمیدارین، این افکار دروغین رو که بقیه در شما ایجاد کردن، بیرون میریزین، مقاله زیر رو میخونین و یاد میگیریم که ما نیازی به اطراف نداریم، نیازی به گفته های دیگران نداریم. خودمون برای خودمون تصمیم میگیریم و دیگه اجازه نمیدیم که کسی به ما تنبل بگه، چون ما باهوشیم، هرچند در حد۲*۲ باشه اما بازم میدونیم که باهوشیم.

تیک تاک ساعت صبح

یه چیزی رو همین اول بگم. صبح زود بیدار شدن یه نعمته، یه قدرته اضافست، یه چیزیه که باعث میشه آدم احساس بهتری داشته باشه. پس خواهشم اینکه این مورد رو جدی بگیرین. مهم نیست ساعت ۳ یا ۴ شب میخوابین، هرطور که شده صبح بیدار بشین. نمیدونم تا حالا واقعا کار جدی ای رو دنبال کردین یا نه، اما اگه این کارو کرده باشین حتما تا به حال فهمیدین که ظهر و شب تمرکز کردن کجا و صبح ها کجا. نمیدونم این احساس رو چطوری بیان کنم، اما به جرات میگم که اول صبح بیدار شدن، پشت کامیپوتر نشستن و تایپ کردن از هر وقت دیگه ای برای من لذت بخش تره. اصلا انگار احساس میکنم از کل دنیا آزادم، انگار هیچ برهم زننده ی آرامشی وجود نداره.

ظهر و شب و این وقتا، زمان های با ارزشی هستن، اما نمیتونن کاری رو که شما اول صبح انجام میدین، براتون جبران کنن. شب درس خوندن و ظهرا تلاش کردن برای فرو کردن چیزی تو ذهنمون، هیچ چیز جز عذاب دادن خودمون نیستن. سعی کنید این مورد رو جدی بگیرین و گاهی وقتا لذت صبح بیدار شدن و فکر کردن و مطالعه و این چیزا رو بچشید.

اما… ساعت های اضافه

برگردیم سر اصل مطلب. من خودمو اول مثال بزنم که تقریبا این روزا فیکس ساعت ۲٫۳۰ یا ۳ شب میخوابم. به هرحال هرچند اگه الان یه متخصص بیاد و این نوشته هارو ببینه، به احتمال زیاد برام یه نسخه حسابی تجویز میکنه، اما یه واقعیت در زندگی من و نمیشه ازش فرار کرد. خوب چجوری میتونم از این وقت اضافی که از ساعت ۸ صبح شروع میشه و تا ساعت ۳ ادامه پیدا میکنه استفاده کنم؟ به خصوص اینکه تابستون هم هست و حسابی میتونم ازش استفاده های درست داشته باشم. در ادامه میپردازیم.

نوشته های زیر جنبه پیشنهادی دارن و شامل زندگی من برای فعلا نمیشن، هرچند به احتمال زیاد به زودی عملیشون کنم.

اول یادگیری

من خودم دوست دارم تابستونمو بیشتر برای مطالعه و یادگیری اختصاص بدم. البته میخوام برنامم رو طوری بریزم که یه برنامه ادامه دار باشه و مثل این جاها که میگن برای تابستان شما برنامه داریم! نباشه. پیشنهاد من به شما هم اینکه برنامتونو زمان دار طراحی نکنین. اختصاص این ساعت به اون کار و اون ساعت به این کار فقط و فقط یه نیرنگه که داریم به خودمون میزنیم. خوب الان چی کار کنیم؟ من یه سری از چیزایی رو که میتونین تو تابستون برای یادگیری برنامه ریزی کنن، آماده کردم :

یادگیری زبان

این چند روز از یادگیری زبان گفتم و تقریبا جمعش کردم. به همین خاطر نمیخوام بحث رو باز کنم و فقط به نوع یادگیری محدودش میکنم. تابستونتونو از نظر من با یادگیری یه زبان جدید شروع کنین، چون واقعا میتونه به محرکی برای ادامه بقیه تابستون تبدیل بشه. زبان مثل بقیه درسا نیست که مغز آدمو به چالش زیاد وارد کنه و خستش کنه، بلکه لذتیه که رفته رفته باعث میشه آدم علاقش به بقیه مباحث آموزش هم جلب بشه و بره دنبال یه عالمه منبع جدید که به زبان های مختلف موجودن.

خوب چجوری از این n+24 ساعت برای یادگیری استفاده کنیم؟ من اول صبح و کلا موقع کار و این چیزارو برای این کار پیشنهاد نمی کنم، چون یادگیری یه زبانی مثل انگلیسی، واقعا نیاز به تمرکز زیادی نداره و میتونه شب های شمارو به خودش اختصاص بده. خوب، از این به بعد ما میایم، اگه گجتی چیزی داریم، فایلهای آموزشی مثل پادکست، کتاب و این چیزارو میریزیم توشون و حدود ۱ تا ۲ ساعت رو به این کار اختصاص میدیم. نیازی نیست که حتما انرژی زیادی مصرف کنین و هروقت که دیدین خسته شدین، دست از یادگیری بردارین و اگه میخواید بخوابید، برید راحت بخوابید و در ضمن بگم که مطالعه به جرات یکی از کاراییه که خواب آدم رو سبک تر میکنه، پس اگه مشکل خواب دارید حتما به این مورد توجه کنین. اگه هم دوست داشتین و دیدین میتونین بیدار بمونین، به مطالعه یه کتاب با زبان ساده بپردازین. از زبان ساده هم منظورم اینکه یه چیزی مثل یه داستان معمولی رو مطالعه کنین.

یادگیری برنامه نویسی

بعد از زبان میرسیم به برنامه نویسی. این که چه زبانی رو برای این کار انتخاب میکنین، کاملا به خودتون بستگی داره و از هرچیزی که دوست دارین و ازش لذت میبرین شروع کنین و باز هم میگم که ساده هارو در نظر بگیرین! وقت زیاده و عجله برای حرفه ای شدن نداشته باشین. خوب یادگیری برنامه نویسی رو چجوری پیش ببریم؟ پیشنهاد من اینکه اول صبح و بعد از ظهر رو به این کار اختصاص بدین و سعی کنین که بیشترین وقتی رو که میتونید در نظر بگیرید به برنامه نویسی اختصاص بدین.

برنامه نویسی، وقت میخواد، کتاب و این چیزا نیست که حفظش کنین و برین امتحان بدین. یه دنیای متفاوته که باید حسش کنین و این حس کردن بوجود نمیاد مگر با عشق بهش! خیلی دلم میخواست از برنامه نویسی چیزی بذارم، اما دیدم این قدرتو ندارم که قول بدم ادامش میدم و دیدم که آموزش های برنامه نویسی چیز نیستن جز گول زدن خودمون! قبول کنیم یا نه، وقت گذاشتن برای مطالعه آموزش های موجود تو سایتا، هیچ چیز جز وقت تلف کردن نیستن! خیلی کم دیدم آدمی بتونه با این آموزشا به جایی برسه. خلاصه میگم، خودتونو اسیر آموزش وبلاگ ها و این جور جاها نکنین. فقط یه شروع و اراده قوی کافیه تا خودتون راه رو برین. کلی بگم، از آموزش ها استفاده کنین، اما مطیعشون نباشین، چرا که این آموزش ها فقط یه تلقینن تا ما فکر کنیم یه چیزی یاد گرفتیم در صورتی که این طور نیست.

سایر

این که به چی علاقه دارین، مثلا از فتوشاپ خوشتون میاد یا دوست دارین با اتوکد کار کنین، کاملا به خودتون بستگی داره. خیلی چیزا هست که ما دوست داریم انجامشون بدیم اما به هر دلیلی نمیتونیم. به نظر من بزرگترین مشکل برای این که ما نمی تونیم، اینکه واقعا نمی دونیم چرا دوست داریم چیزی رو یاد بگیریم. مثلا نمیدونیم چرا دوست داریم فتوشاپ رو یاد بگیریم، حالا چون شنیدیم نرم افزار خیلی بزرگیه و خیلی کارا باهاش انجام میدن، ما هم علاقه پیدا کردیم که یاد بگیریمش، حالا این که چی ازش میخوایم رو اصلا نمیدونیم.

بهتون میگم تا روزی که ندونید و درک نکنید که چرا میخواید یه چیزی رو یاد بگیرین، هیچ وقت از یادگیریش لذت نمیبرین و مثل خیلی چیزا که الان میدونم بهشون فکر میکنین، میندازیدش دور و دوباره میرید دنبال یه چیز دیگه. سعی کنین قبل از این که کاری رو شروع کنین، خوب در موردش تحقیق کنین و با در نظر گرفتن همه جوانب برید دنبالش. خودمونی بگم، عشقی نرید دنبال چیزی، جز هدر دادن وقتتون فایده ای براتون نداره.

دوم سرگرمی

عملا خیلی چیزا هست که میتونین برای سرگرمی انتخب کنین. اول اینکه بگم هدف ما تابستون نیست و کلی داریم صحبت میکنیم. همونطور که گفتم خیلی سرگرمی هست، اما واقعا هر سرگرمی ای ارزششو داره؟ بی تردید خیر! بازی کردن ۲۴ ساعته یه بازی اکشن عملا چه فایده ای برامون داره؟ هیچی! من سرگرمی رو به چندتا شاخه زیر تقسیم میکنم و امیدوارم که به حرفام خوب گوش کنین و بدونین که سرگرمی یعنی بعد دیگه ای که میتونه برای ما جدا از وقت پر کردن، آموزنده هم باشه.

بازم پای سریال و فیلم در میونه

چرا من این روزا همش از سریال و فیلم میگم! به هر حال، فیلم و سریال رو دوست دارم، چرا که میتونه تخیل منو گسترش بده، با تاریخ آشنام کنه، گاها به من علوم مختلفی مثل سریال بیگ بنگ رو یاد بده و خیلی کارای دیگه که بستگی به نوع فیلمش داره. سعی کنین برای تابستون، چندتا فیلم و سریال خوب که چند وقت پیش چندتا خوبشو معرفی کردم تهیه کنین، مشاهدشون کنین و در آخر هم اگه دلتون خواست یادداشت برداری کنین. (یادداشت برداری از قسمت های مختلف یک فیلم یا سریال، گاها چنان مفید واقع میشه که میتونه یکی از گرهای شمارو حل کنه. یادمه یه بار یکی از همین یادداشتا باعث شد یه تحقیق حسابی بنویسم!)

مستند | ببینین به اندازه n+n+24 ساعت

عجب عنوانی شد! همونطور که میبینین، مستند زیاد تماشا کنین. اصلا هروقت احساس بیکاری کردین، برین و یه مستند ببینین. من قول میدم که از این به بعد زیاد مستند معرفی کنم و امیدوارم که با تماشاشون و نکته برداری ازشون، ذهن خودتونو فعال تر کنین، فکر تنبلی رو بذارین کنار و از تلاش های صورت گرفته در تاریخ، الهام بگیرین.

بازی های ماجراجویانه و داستانی و کلا فکری

هر وقت کسی اومده پیش من و پیشنهاد بازی خواسته، اول از همه گفتم Mass Effect! نمیدونم چرا، اما واقعا دوستش دارم. پیشنهاد من اینکه بازی رو به کامپیوتر محدود نکنین، چون بعضی از بازیای اسمارتفونا هم واقعا آموزنده و چالش برانگیز هستن. سعی کنین تا جایی که میتونین از این بازیا بهره ببرین و ذهن خودتونو به چالش بکشین.

جمع بندی از ۳ مورد بالا : کلی بگم، تماشای مستند و سریال و بازی کردن، وقت خاصی رو برای اختصاص دادن لازم ندارن، اما بهترین موقع برای این کارا، موقعی هست که شما از کارای سختی مثل یادگیری خسته هستین و دوست ندارین که وقت استراحت خودتونو با خوابیدن و بیهودگی صرف کنین.

سوم خودتون

دیگه خودتونید و خودتون. دوست دارین برین سفر، خوب برین اما از همون سفر هم بهره برداری کنین. دوست دارین تدریس کنین، دوست دارین رانندگی یاد بگیرین، دوست دارین نقاشی بکشین، اصلا دوست دارین یه وبلاگ بزنین و روزی چند خط بنویسین. هرکاری که دوست دارین انجام بدین، حالا برنامه ریزی برای سفر به جو زمین باشه یا تلاش برای بالا بردن یه وبلاگ، سعی کنین از تک تک ثانیه هاتون درست بهره برداری کنین.

ما ایرانیا تنبل نیستیم، اطراف ما پر شده از انرژی منفی که میگه ما تنبلیم! خوب اگه اینطوریه، پس بیاید و یه بارم که شده شما یه انرژی مخالف بفرستین، چه دیدین شاید همین انرژی مثل همین تنبلی پخش شد و یه کمی مارو به تحرک وارد کرد. به هرحال تلاش کردن بهتر از دراز کشیدن و تماشای سریال ترکیه ایه D: 

onever

  • geek