زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فریلنسر» ثبت شده است

بسیاری از افراد در مورد چگونگی رسیدن به موفقیت سردرگم هستند. آنها استعداد رسیدن به آنچه خواهان آن هستند را دارند اما اغلب تلاش خود را بر روی اهداف سطحی مانند شهرت و ثروت متمرکز می‌کنند. در ادامه نکاتی ارائه می‌شود که به شما می‌گویند چگونه می‌توانید در صنعت خود بهترین باشید:

۱- درگیر شوید.
درگیری ذهنی از زمان تصمیم‌گیری در مورد رویایتان آغاز می‌شود. برای دانستن همه چیز در مورد حرفه خود کمک بگیرید، مهارت‌های جدید بیاموزید، استعدادهای نهفته خود را پرورش دهید، بر خودآموزی متمرکز شوید، تحقیق کنید، در دوره‌های آموزشی نام نویسی کنید، به دیگران الهام ببخشید و برای ملاقات با دیگران از مسیر عادی خود خارج شوید. شخص اول متخصص در حرفه خود شوید، در این صورت افراد ابتدا در مورد شما صحبت خواهند کرد.

درگیری‌های ذهنی شدید خود را بیرحمانه دنبال کنید.” – فرانتز کافکا

۲- استثنا باشید.
هر روز بهترین کار خود را انجام دهید و افراد را با بهترین توانایی خود آشنا سازید. افراد موفق به طور هوشمندانه‌ای می‌خواهند در زندگی دیگران تغییر ایجاد کنند و بهترین خدمات را برای حل مشکلات عرضه می‌کنند. هر آنچه انجام می‌دهید باید در بالاترین حد استاندارد باشد.

عذر و بهانه‌ای وجود ندارد – کسی به خستگی، بیماری، مسائل شخصی و یا نرفتن به مرخصی به مدت دو سال در مورد شما اهمیت نمی‌دهد. با آن رو‌به‌رو شوید! ذهن و جسم خود را به بهترین حالت تقویت کنید. هر روز را طوری سپری کنید که انگار آخرین روز شماست.

۳- برای حضور طولانی مدت برنامه‌ریزی کنید.
بردباری و استقامت، شما را در بازی نگاه می‌دارند. استراتژی و اهداف خود را بنویسید و برنامه یک ساله تنظیم کنید. بطور سالانه، هفتگی، ماهانه و روزانه قرار است چه کارهایی انجام دهید. بر سه اولویت روزانه که بیشترین تأثیر را دارند تمرکز کنید.

در حالیکه بر زمان حال متمرکز شده‌اید، برای آینده نیز برنامه‌ریزی کنید. به یاد داشته باشید هیچ کس یک شبه به موفقیت نرسیده است.

۴- خاموش کردن جهان را بیاموزید.
ایمیل‌های غیر ضروری را حذف کنید، رسانه اجتماعی را محدود کنید، از درام‌های خانوادگی دوری کنید و مناسبت‌های اجتماعی را کاهش دهید. برای بهترین بودن باید چیزهای زیادی را فدا کنید. با وجود تمام اختلالات در دنیای امروزی، باید مهارت نادیده گرفتن را یاد بگیرید. اگر برای این کار آمادگی ندارید، حد وسط بودن بهترین دوست شما خواهد بود.

زمانیکه که درگیر کار خود شوید، بقیه دنیا ناپدید می‌شود؛ شما در جریان کاری که دوست دارید بدون در نظر گرفتن مادیات هستید. همین حالا برای کنار گذاشتن چیزهای غیر ضروری در زندگی اقدام کنید.

۵- به خود اعتماد کنید.
اعتماد کردن به خود را بیاموزید. افراد در پند دادن به دیگران برای انجام کارها، انجام ندادن کارها و چگونه زندگی کردن بسیار زیرک هستند. این سریع‌ترین راه به سمت سردرگمی و ناراحتی است. آنچه برایتان خوب است را بدانید، هر چه بیشتر به خود اعتماد کنید آسانتر می‌توانید تصمیم‌ بگیرید و علایق خود را انتخاب کنید.

برای متمرکز شدن، دلایل شروع کار را به یاد آورید. از خود بپرسید: بزرگترین هدفت در زندگی چیست؟ شما بهتر از هر کس می‌دانید که چه چیزی برایتان خوب است! این بدان معنا نیست که عاری از اشتباه خواهید بود. کلید موفقیت، ادامه دادن است – حرکت، انرژی است و حرکت بیشتری را ایجاد می‌کند.

۶- چگونه زندگی کردن را بدانید.
راه‌های بسیاری برای رسیدن به آنچه می‌خواهید وجود دارد. می‌توانید با کار تمام وقت و پاره وقت به اهداف خود برسید. رها کردن شغل برای تمرکز بر کسب‌وکار به طور خودکار موفقیت به وجود نمی‌آورد و به این معنا نیست که تأثیرگذاری بیشتری ایجاد می‌کنید. عمل درست را انتخاب کنید.

“باید قوانین بازی را بیاموزید. در آن صورت بهتر از کس دیگر قادر به بازی هستید.” – آلبرت انیشتین

در این جا ۶ روش برای بهترین بودن در هر حرفه‌ای را مشاهده کردید. به قدم‌هایی که امروز می‌توانید برای بهترین بودن بردارید، تغییراتی که می‌توانید ایجاد کنید، آنچه برای بازبینی استراتژی نیاز دارید، اعتماد کردن به خود، و یا وقت گذراندن بیشتر برای شبکه‌سازی فکر کنید. قلم و کاغذی بردارید و کارهایی که می‌توانید برای ایجاد سالی فوق العاده جذاب انجام دهید را یادداشت کنید.

منبع:پونیشا
  • geek

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.


فرمول موفقیت یک کارآفرین:


۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.


منبع:کاریا

  • geek

اگر شما برنامه نویس یا طراح سایت هستید همیشه با این سوال دست و پنجه نرم کردید که بهتره فریلنسر باشم؟ یا کار تمام وقت بگیرم؟ در یکی دو سال گذشته یک گزینه دیگر هم به راه حلهای احتمالی این صورت مسئله اضافه شده و آن هم شروع کردن یک استارتاپ است.

جواب این جور سوالها مثل همه سوالهای سخت زندگی، بستگی به شخصیت و جهان بینی افراد دارد ولی از دید من کاملا مشخص هست که: “فریلنسری به هیچ وجه آینده درخشانی ندارد”.

اگر در حال حاضر فریلنسر هستید به دلایل زیر پیشنهاد میکنم که بیشتر به ۲ گزینه دیگر فکر کنید.

۱)       رشد تکنولوژی انقدر سریع (و غیر قابل پیشبینی) است که ۵ سال آینده معلوم نیست که کسی به استعداد های شما احتیاج داشته باشد.

در حال حاضر طراحی یک وبسایت کار هر کسی نیست. سالها تجربه و دانش لازم دارد. ولی آیا ۵ سال، ۱۰ سال آینده هم همینطور خواهد بود؟ در گذشته تنها تولیدکنندگان با دانش و مجرب صدا و سیما قادر به طراحی و تولید یک محتوای ویدیو ای با کیفیت بودند، اما در حال حاضر همه ما با در اختیار داشتن اینترنت، iMovie و iPhone 6  میتوانیم نه تنها یک سریال بلکه پس از تولید، آن را در مقابل چشمان میلیون ها انسان دیگر قرار دهیم.

طراحی و توسعه وبسایت ها نیز به احتمال زیاد دموکراتیزه خواهد شد. همین الان هم استارتاپ هایی هستند که با ابزار مختلف و گاه با هوش مصنوعی به دنبال آسان تر کردن طراحی سایت برای افراد کم تجربه و مبتدی هستند. شاید به خروجی آنها نگاه کنید و به خودتان بگویید که انسان همیشه با استعداد تر از چندتا الگوریتم و قالب از پیش طراحی شده عمل میکند. ولی فقط یادتان باشد که روزی روزگاری هیچ کس فکر نمی کرد که در بازی شطرنج یک کامپیوتر، کاسپاروف را شکست دهد!

۲) نسل بعدی برنامه نویسان انقدر از شما ماهر تر هستند که ۵ سال آینده کسی به استعداد های شما احتیاج ندارد

حدس میزنم اکثر کسانی که این مقاله را میخوانند حداکثر متولد ۱۳۷۰ هستند و برنامه نویسی رو از دبیرستان یا راهنمایی شروع کرده اند. اسم این نسل رو میگذاریم برنامه نویسان مهاجر. نسل فعلی قبل از اینکه صحبت کردن رو یاد بگیرند، طرز استفاده از تبلت و آیفون رو یاد گرفتند و کمی بزرگ تر شوند قدرت جذب زبان ها، فریمورک ها و مفاهیم جدید برنامه نویسی را خیلی بهتر از من و شما خواهند داشت. همانطور که مهاجران ایرانی به لوس آنجلس هنوز سفارش دادن همبرگر تو مکدونالد را توسط اشاره به عکس انجام میدهند ولی بچه هایشان روان ۲ زبانه صحبت میکنند، نسل بعدی بسیار سریع تر و راحت تر و ارزان تر از شما کار خواهد کرد و رقابت با نسل بعدی بسیار سخت خواهد بود.

۳)  وقتی برای بقیه سایت درست میکنید هیچ وقت با مشتری و مخاطب آن سایت ها سر و کله نمیزنید. 

فکر میکنم همه موافقیم که دانش کسب و کار را در حین کار و عمل میشود یاد گرفت (نه لزوما از درس و کلاس و غیره). وقتی که یک فریلنسر سایتی برای مثلا مجله آفتاب، یا شرکت تراکتورسازی می سازد، تحویل به موقع پروژه مهم هست، ولی موفقیت نهایی آن کسب و کار هیچ وقت مهم نیست و طراح سایت هیچ وقت با مشتریان مجله خوان یا تراکتور سوار آشنا نمیشود. در نهایت طراح هیچ چیز در مورد فروش، تجربه کاربری، مشکل و راه حلهای بعدی این کسب و کارها یاد نمیگیرد و در نهایت بیزنس فریلنسری خودش را نیز نمیتواند گسترش دهد.

۴)  فریلنسر ها سهمی از کیک ندارند!

کارمندان به دنبال حقوق بازنشستگی هستند، و کارآفرینان به دنبال فروختن یا به بورس رساندن استارتاپشان. ولی فریلنسر ها نه بازنشسته میشوند و نه در کسب و کاری سهیم هستند. شاید در حال حاضر ۵ میلیون یا ۱۰ میلیون برای هر  پروژه بگیرید و باهاش سه چهارتا Macbook و iMac و غیره بخرید ولی اگر کمی حساب کتاب کنیم میبینیم که از نظر مالی نیز فریلنسری آینده درخشانی ندارد. مثلا اگر یک آپارتمان ۸۰ متری در تهران متوسط ۴۰۰ میلیون تومان قیمت داشته باشد (متری ۵ میلیون)، و شما سالی ۱۰ تا پروژه ۵ میلیونی هم انجام دهید، ۸ سال طول میکشد که بتوانید آن آپارتمان را خریداری کنید (تازه اگر همه پولتان را پس انداز کنید و قیمت آپارتمان ثابت بماند.)

۵)  استرس فریلنسری کمتر نیست.

زندگی کارآفرینی و کارمندی دارای استرس های بسیاری است. شاید خیلی ها به این دلیل فریلنسر شدند که میخواستند ساعت های خودشان را داشته باشند و رئیس خود باشند و اگر خواستند با آرامش بتوانند تا ۴ صبح نشسته و با کد کلنجار بروند. ولی در عمل همه ما میدانیم که فریلنسری هم استرس های خاص خودش را دارد.  برای شروع، کارفرما ها در اکثر مواقع از سواد و هوش اینترنتی کمی برخوردار هستند و ایده هایی که برای سایت خودشان دارند عمیقا اشتباه است. در ضمن دنبال مشتری و پرداخت دویدن هم استرسهای کاری خودش را دارد و فریلنسرها اکثرا نمیتوانند روی جریان نقدینگی ثابتی در ماه حساب کنند.


و اما راه حل چیست؟ اولین کاری که یک فریلنسر باید بعد از خواندن این مقاله انجام دهد (البته اگر موافق نتیجه گیری های آن باشد،) این است که به خودش قول دهد که استعداد فنی خود را خرج وبسایت های مردم و شرکت های راندوم مختلف نکند. برنامه نویسی موفق است که رابطه دراز مدت تر و عمیق تری با پروژه ای برقرار کند.

از نظر من برنامه نویسی که حداقل دو  سال خود را برای بهتر کردن و مفید تر کردن یک وبسایت صرف میکند (از طریق ابعاد مختلف) خیلی بهتر از یک برنامه نویس هست که در دو سال گدشته روی ۲۰ سایت کار کرده است اما روی هر کدام به اندازه یک ماه وقت گذاشته است. برنامه نویس اول، قوی تر، با تجربه تر و با شناخت بهتری از مشتری، تجربه کاربری، و مدل کسب و کار آن پروژه بیرون خواهد آمد.

ولی این به این معنی نیست که کارمندی و کارآفرینی هم لزوما راه حل مناسبی هستند. به نظر من ترکیبی از کارآفرینی و کارمندی میتواند تجربه سازنده ای برای خیلی از توسعه دهندگان و برنامه نویسان جوان باشد: کار کردن برای یک استارتاپ، هم شما را در محیط خلاق و آموزنده قرار میدهد و هم ریسک بالایی برای شما نخواهد داشت. در ضمن این امکان هم همیشه هست که برای نگاه داشتن افراد با استعدادی مانند شما، آن استارتاپ قسمتی از سهام خود را در کنار حقوق به شما بسپارد.


منبع:Karya

  • geek

استیوجابز، زاکربرگ، بیل گیتس و اسم های بزرگ دیگه ای وجود دارن که دانشگاه رو رها کردن و امروز به عنوان یکی از افراد تاثیر گذار دنیای تکنولوژی محسوب میشن. جالبه که فقط ایران نیست که خیلیا درس رو سد راه میدونن و خیلی از وبلاگا خیلی وقتا حرف از درس خوندن و نخوندن میزنن. به هرحال جالب دیدم که این مطلب رو قبل از کنکور بذارم و خودم در آخر تاکید کنم که درس خوندن، نه اون خوندنی که الان باب شده، بلکه درس خوندن و لذت بردن از خوندن، یکی از بهترین کارایی هست که هرانسان تو یه بار زندگیش میتونه انجام بده. باما باشید :)

سال پیش یکی از مسئولین یاهو، اسکات تامسون خودش افشا کرد که در هنگام ارائه ی رزومش در مورد مدرک تحصیلیش دروغ گفته. به عبارتی در رزومش اعلام کرده بود که مدرک کامپیوتر داره در حالی که هیچ درسی در مورد کامپیوتر در دانشگاه نخونده بود. یا میشه به یکی از مسئولین پی پال اشاره کرد که همین کارو کرده بود و بعدها اخراج شد.

نتیجه گیری نویسنده اینکه درس خوندن و داشتن مدرک مهمه. پس بهتره هیچی نشده خودمونو سازنده یه کمپانی فرض نکنیم و کمی با واقعیت ها روبرو بشیم.

خود نویسنده در مورد طراحی وب سررشته داره و بیشتر حول این موضوع حرف میزنه، اما این حرف ها رو میشه در هر رشته ای و در هر زمینه ای ازشون بهره برد.

مسیر اصلی

برای مثال در زمینه طراحی وب خیلی از دانشجو ها فکر میکنن که وارد دانشگاه میشن، شروع به یادگیری میکنن و بعد از مدت کمی احساس میکنن که همه چی رو یاد گرفتن و باید وارد دنیای کار بشن، وقتیم که میرن بیرون و میخوان شروع به کار کنن، با واقعیتی بسیار بزرگ روبرو میشن، من درس های تاریخ گذشته رو خوندم! در حقیقت خیلی زبان ها مثل php و MySQL هستن که نیازی به درس خوندن ندارن و هر فردی با اراده خودش میتونه این هارو یاد بگیره. شخصی به نام جیک اینطوری میگه ” هر چیزی که توی وب بوجود میاد، حتما نیاز نداره که توسط مدرس به شما آموزش داده بشه، در ضمن این طور هم نیست که شما با خوندن تیتر مطالب بتونید از پسش بربیاید”

دنیای تکنولوژی مثل آناتومی انسان یا قانون نیست که تغییر درشون زمان و وقت نشناسه. دانشگاه ها هم مثل همین قانون گذارا هرروز خودشونو بروز نمیکنن و این خود افراد هستن که باید همیشه در این دنیایی که هرلحظه در حال پیشرفت خودشونو بروز نگه دارن.

برنامه تحصیلی

در زمینه طراحی وب یا حالا امثال این، چندین و چند سایت وجود داره که همیشه در حال برگزاری جدیدترین رقابت ها هستن و باعث میشن که افراد متفاوت همیشه خودشونو بروز نگه دارن، اما دانشگاه اینطوریه؟ شاید فکر کنیم که ایران اینطوریه اما این نویسنده که ایران نیست، پس این مورد یه نتیجه گیری کلی. ادامه بدم، آیا تو دانشگاه اصلا میپرسن به چی علاقه داری یا چی میخوای بخونی؟ هیچ وقت اینطور نبوده و به جز یه سری دانشگاه محدود که دست نخبه هاشونو باز میذارن، تو اکثر دانشگاه ها شما رشته ای رو انتخاب میکنید و محدود به همون رشته باید به تحصیلتون ادامه بدین.

دنیای جدید، دنیای مجازی هاست. دیگه مثل گذشته نیست که جدیدترین ها و بهترین ها فقط تو مراکز علمی به محصلین انتقال داده بشن و بقیه از یادگیری و بروز بودن محروم بمونن. الان شما میتونید خیلی بهتر و سریعتر و با استفاده از چندین و چند سایت به یادگیری بپردازین و همیشه هم بروز بمونین.

سوال بزرگ : دانشگاه را رها کنم؟

نه هرگز! ما انسان ها اجتماعی هستیم، در کنار اجتماع می آموزیم، کار می کنیم و با بهره برداری از نیاز های دیگران، پیشرفت می کنیم. حالا چطور میتونیم نقش دانشگاه رو انکار کنیم وقتی تنها مکانی هست که میتونیم از یادگیری با بقیه هم فکرامون لذت ببریم؟ تنها مکانی که اجتماعی بودن رو یاد میگیریم، یاد میگیریم که باید تحت فشار باشیم، یاد میگریم که همکاری کنیم، کار گروهی داشته باشیم و از همه مهمتر دلیلی برای تنها نبودن پیدا میکنیم! شاید خنده دار به نظر بیاد اما چند نفرتون تاحالا بعد از مدتی دور موندن از تحصیل، خیلی از چیزارو فراموش کردین و تقریبا وقتتونو صرف تفریح کردین؟ بی تردید خیلیامون این طوری بودیم، پس فکر اینکه دانشگاه سد من هست و اگه نرم بهتر میتونم بیاموزم رو کاملا فراموش کنین، چرا که ما انسان ها تا زمانی که تحت فشار نباشیم به سختی کاری رو انجام میدیم!

شخصی به اسم Alvaris حرف قشنگی رو میزنه ” دانشگاه فقط مکانی هست که توانایی -خود یادگیری- شمارو افزایش میده” بدون دانشگاه، وقتی که میخوایم خودمون بریم دنبال یادگیری یک چیز، فقط میدونیم که باید بریم دنبالش، مثلا همین برنامه نویسی، وقتی دانشگاه نمیریم و به برنامه نویسی علاقه داریم، فقط میدونیم که باید بریم دنبالش، به عبارتی میزنیم تو گوگل آموزش برنامه نویسی و اولین لینکی رو که میبینیم انتخاب میکنیم و مدتی خودمونو باهاش مشغول میکنیم. اما دانشگاه این فرصت رو به ما میده که در کنار بقیه و با استفاده از داشته هاشون، راهمونو بهتر پیدا کنیم و این واقعا مهمه.

خیلی از کمپانیا مدرک میخوان

اگه شما دوست ندارید که تو خونه کار کنین و مثلا شغلتونو طراحی وب انتخاب کردین، باید توجه داشته باشین که تقریبا اکثر کمپانیا از شما بی چون و چرا مدرک میخوان. باز هم از Alvaris ” هرجند طراحی وب یک رشته مدرن محسوب میشه و خیلی از کمپانیا میرن و افراد فریلنسر رو استخدام میکنن، اما اکثرشون مدرک رو معیار اصلی برای انتخاب قرار میدن”

آموزش سخته، سخت!

خیلی از رشته ها هستن که حتی فکر کردن به این که آدم خودش میتونه بره دنبالش و همه کارش بشه خنده دار و شاید باعث افسوس! بعضی از رشته ها هستن که باید افراد رو در عمل قرار بدن، پزشکی، جراحی و حتی خیلی از همین رشته های کامپیوتر هستن که باید افراد با خیلی از چیزا از نزدیک آشنا بشن و فراهم کردن همین چیزا توسط خود اشخاص بعضی وقتا سخت و حتی غیر ممکن.

مدرک بگیرم یا نه؟

آموزش یک حق انسانی و هیچ کسی به هیچ وجه اجازه نداره که کسی رو ازش منع کنه وحتی نباید به خودمون اجازه بدیم که کلمه درس چه فایده ای داره رو به زبون بیاریم و باعث نا امیدی کسی بشیم. اول از همه بگم که من به عنوان خودم به هیچ وجه اجازه ندارم کسی رو از درس خوندن وا دارم و باید حتی تشویقش کنم، پس به عنوان خودم میگم که درس خوندن رو جدی بگیرین، حتی تو ایران.

این از این، دوم اینکه مدرک خوبه، به هر حال از هیچی که بهتره، اما هدف تحصیلیتون مدرک نباشه، از روی عشق و علاقه تحصیل کردن نه تنها لذت بخشه، بلکه باعث هموار شدن گرفتن مدرک هم میشه. اما اگه واقعا به درس علاقه ندارین و در خودتون این اراده، قدرت و هوش رو میبینین که میتونین پیشرفت کنین و به آرزوهاتون برسین، برید دنبال آرزوهاتون، اما همیشه به یاد داشته باشین که ما انسان ها خیلی سریع درگیر هیجان میشیم و اکثر وقتا خودمونو بهترین میبینیم و فکر میکنیم که میتونیم خودمونو راهمونو ادامه بدیم.

درگیر هیجانات زودرس نشید، خیلی از همین افراد سرشناس مثل خود همین زاکربرگ، قبل از ترک تحصیل به ایدشون رسیدن، گسترشش دادن و بعد از دیدن اینکه میتونن به موفقیت برسن، راهشونو ادامه دادن، پس قبل از اینکه کاری کنیم که بعدا پشیمونمون کنه، همه جوانب رو در نظر بگیریم و باز هم به یاد داشته باشیم که تحصیل تنها راهی که حداقل میتونه یک امید رو برای ما تضمین کنه، پس هیچ وقت سطحی بهش نگاه نکنین.

onever

  • geek