زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میلیونر شدن» ثبت شده است

کسب درآمد از opizo

اپیزو یک سایت کوتاه کننده لینک می باشد که شما می توانید از آن برای کسب درآمد بیشتر از لینکهای سایت خود نیز استفاده نمایید . در opizo شما به ازای هر بازدید کننده ای که از لینکهای کوتاه شده شما بازدید کند مبلغی دریافت خواهید نمودکه پس از رسیدن مجموع این مبلغ به 10 هزار تومان می توانید آن را از سایت دریافت کنید .

در اپیزو شما می توانید تا 150 ریال به ازای هر بازدید کننده یکتا (IP) در روز درآمد داشته باشید در واقع از هر بازدید 20 تا 40 ریال و مجموعا 5 بار در روز از هر IP درآمد کسب خواهید کرد و پس از رسیدن به 10 هزار تومان درآمد شما بصورت اتوماتیک به حساب شما واریز می گردد .

مراحل کسب درآمد در اپیزو بصورت زیر می باشد :

1- عضویت در سایت

2-ورود به سایت و کوتاه کردن لینک ها با استفاده از لینک ساز هوشمند یا بصورت دستی

3-اضافه کردن لینکهای تبدیل شده به سایت یا کدهای لینک ساز هوشمند

4-کسب درآمد به ازای هر بازدید و تا سقف 150 ریال برای هر آی پی در روز

5-دریافت درآمد پس از رسیدن به حداقل موجودی 10 هزار تومان


لینک سایت و شروع کسب در آمد

  • geek


اگر هیچ مانعی بر سر راه موفقیت وجود نداشت، رسیدن به اهداف و موفق شدن چقدر ساده می‌شد. خیلی ساده هدف‌گذاری می‌کردید و با کمی تلاش و پشتکار به اهداف خود می‌رسیدید.


اما در واقعیت چنین نیست. همیشه دیوارها، موانع و مشکلاتی بر سر راه شما وجود دارد که شما را از رسیدن به خواسته‌هایتان بازمی‌دارد. قدم اول برای گذر از این موانع شناخت آن‌هاست.


آنچه در ادامه آمده، شرح موانع رایج و مرسومی است که ما را از رسیدن به موفقیتی که آرزوی آن را داریم بازمی‌دارد:


۱-در مورد آنچه می‌خواهید به دست آورید فاقد دیدگاهی شفاف هستید


ساختار ذهن شما هدف جوست و بهترین پاسخ را به تصاویر و اهدافی می‌دهد که واضح و مشخص باشد. آرزوهای مبهم در مورد داشتن یک ” شغل راضی‌کننده ” یا به دست آوردن ” پول کلان ” اثربخش نیست. شما باید قادر باشید نتیجه‌ی پایانی دلخواه را مجسم کنید.


۲-سعی می‌کنید همزمان به دستاوردهای متعدد برسید


داشتن اهداف بسیار، افراطی دیگر است. اگر سعی کنید همزمان از پس پنج کار مهم برآیید، به احتمال قریب به یقین در هیچ یک از آن‌ها موفق نخواهید شد. این که خود را وقف کارهای مختلف کنید انرژی شما را پخش می‌کند و نیرویتان را تحلیل می‌برد. سعی کنید هر بار تنها بر یک هدف مهم متمرکز شوید. تمرکز همچون لیزر، عنصر لازم برای موفقیت است.


۳-به اندازه کافی اقدام نمی‌کنید


بیشتر موفقیت‌های چشمگیر، تلاش چشمگیر می‌طلبد. شما نمی‌توانید کنار گود بنشینید و امیدوار باشید موفقیت خودش به طرف شما بیاید.


۴-مصرانه سیاست محکوم به شکست را ادامه می‌دهید


بیایید فرض کنیم شما تصمیم دارید محصول یا خدمات خود را به فروش برسانید و برای این کار طرح و نقشه‌ی الف را به اجرا درمی‌آورید. بعد از سه ماه متوجه می‌شوید پیامد اجرای طرح و نقشه‌ی الف ناامیدکننده است و هیچ پیشرفتی در آن دیده نمی‌شود. بررسی کنید که به چه دلیل نقشه‌ی الف مؤثر نیست و طرح و نقشه‌ی جدیدی بریزید. این کار روشن و واضح به نظر می‌رسد، اما با وجود این، بسیاری به سیاست‌های محکوم به شکست خود ادامه می‌دهند.


۵-از دانش افراد صاحب صلاحیت استفاده نمی‌کنید


در حالی که گاهی در کاری که انجام می‌دهید ” آزمون و خطا ” مؤثر است، چه بسا وقت و سرمایه‌ی هنگفتی را در حین انجام کار به هدر می‌دهید. در عوض، شما می‌توانید از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنید؛ به عنوان مثال، از کسی که پیش تر آنچه را شما می‌خواهید به دست آورید به دست آورده، کمک بخواهید و با این کار به سرعت به مسیر برگردید. به خاطر داشته باشید که از افراد با صلاحیت درخواست کمک کنید، نه دوست یا خویشاوندی که راجع به مشکل خاص شما دانش اندکی دارد یا از آن هیچ نمی‌داند.


۶-در محاصره‌ی باورهای محدودکننده قرار دارید


اگر افکار منفی بر شما غالب شده است، به احتمال قریب به یقین نمی‌توانید از لحاظ منطقی نتایج مثبت کسب کنید. چه کسی آنچه را شما درباره‌اش فکر می‌کنید تعیین می‌کند؟ خود شما. این ذهنیت را که شما توقف‌ناپذیر هستید پرورش دهید!


۷-فاقد داده‌های مثبت هستید


برای این که باورهای مثبت خود را حفظ کنید، به نیروی تقویتی فراوانی احتیاج دارید؛ بنابراین کتاب‌های الهام‌بخش بخوانید، به برنامه‌های شنیداری انگیزشی گوش بدهید و خود را میان خیل افراد پرشور و نشاط‌بخش جای دهید. این فضایی است که در آن خوش‌بینی‌تان را حفظ و به بهترین نحوی که می‌توانید عمل خواهید کرد.


۸-از رو به رو شدن با مشکل اجتناب می‌کنید


شما پنج سال آزگار صبر کرده‌اید اما مشکلتان خود به خود حل نشده است. آیا پنج سال دیگر را هم با امید به این که همه چیز جور دیگری از آب در بیایند صبر خواهید کرد؟ هیچ چیز تغییر نمی‌کند مگر این که شما تغییر کنید. این تغییر ممکن است این باشد که مجبور شوید بی‌تعارف با وضعیت و جایگاه کنونی‌تان رو به رو شوید؛ حتی اگر این انتخاب درد و رنج موقت را موجب شود. البته انتخاب دیگری نیز می‌توانید بکنید و آن این است که دست روی دست بگذارید و به زندگی همراه با مشکلتان ادامه دهید.


۹-سعی می‌کنید پله‌های نردبان را دو تا یکی بالا بروید


گاهی به دلیل شور و هیجان زیادی که برای رسیدن به اهداف برجسته‌مان داریم، خودمان را با این باور که دیگر مجبور نخواهیم بود از نردبان موفقیت پله پله بالا برویم فریب می‌دهیم و در عوض خیال می‌کنیم که می‌توانیم به سرعت از پله‌ها گذر کنیم و به مرتبه‌ی بعدی برسیم؛ اما وقتی چنین اتفاقی نمی‌افتد، مأیوس و سرخورده می‌شویم. شما همیشه باید گفته‌ی زیگ زیگلار را به خاطر داشته باشید: ” آسانسور موفقیت خراب است. باید از پله‌ها بالا بروید.” بنابراین، صبور باشید و اهدافی واقع‌بینانه در نظر بگیرید و مطمئن باشید موفقیت قدم به قدم به دست می‌آید.


منطقی نیست که همیشه و هر روز کارهای مشابهی انجام دهید و انتظار داشته باشید نتایج تغییر کند. زندگی‌تان را خودآگاهانه و هوشیارانه سپری کنید. بررسی کنید که چه چیزی برایتان مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست. سپس تنظیمات لازم را انجام دهید.


منبع:4Farda

  • geek

“یک بار یکی از دانشجویان دانشگاه هاروارد از من پرسید مؤثرترین مهارت مدیریتی که در زمان مربیگری‌ام در منچستریونایتد داشتم، چه بوده است؟ به او گفتم یک چیز ساده: من اسم همه را می‌دانستم. من حتی نام مسئولان خدماتی، مسئولان زمین چمن و تمام افرادی را که در بخش‌های مختلف فعالیت داشتند، می‌دانستم. این‌که شما آن‌ها را با اسم‌شان صدا بزنید و هر روز مثلاً بگویید «صبح بخیر کلیر یا صبح بخیر رابرت» خیلی مهم است، چون آن‌ها می‌فهمند که برای شما مهم هستند.” (سر الکس فرگوسن؛ این‌جا)

به‌رسمیت شناخته شدن هویت و دریافت احترام جزو ساده‌ترین و حیاتی‌ترین اصول روابط انسانی هستند که هر انسانی نیازمند آن‌ها است. اگر به سیر تحول نظریات مدیریت در طول تاریخ مدیریت مدرن در صد و اندی سال اخیر نگاه کنیم، می‌بینیم که سال‌هاست نظریات تیلور که به انسان‌ها نگاهی هم‌چون ماشین داشت منسوخ شده‌اند؛ انسانی که با داده‌ای به‌نام پول، دست به هر کاری می‌زند. جنبش روابط سازمانی از میانه‌های دهه‌ی ۱۹۳۰ به مدیران سازمان‌ها یادآوری کرد که برای انجام کارها با “انسان” مواجه‌اند؛ انسانی که شخصیتی شایسته‌ی احترام کامل دارد. با ظهر نظریات ره‌بری سازمانی در دهه‌های پس از آن و انباشت تجربیات مدیران برجسته‌ی تاریخ در طول سالیان دراز پس از آن، اهمیت وجودی انسان در اداره‌ی سازمان تا آن‌جا بالا رفت که امروزه از نیروی انسانی نه با عنوان منبع، بلکه با عنوان “سرمایه‌ی انسانی” یاد می‌شود. سازمان‌ها برای توسعه و بقا نیازمند نوآوری هستند و چه کسی جز انسان می‌تواند نوآوری را خلق کند؟

با این حال بسیاری از مدیران سازمان‌ها یک نکته‌ی مهم را فراموش می‌کنند که “هویت انسانی” نه به جایگاه فرد در سازمان وابسته است و نه به میزان دانش و مهارت. هویت انسانی، گوهری وجودی و شایسته‌ی احترام و موهبتی است که از جانب خداوند متعال به همه‌ی انسان‌ها اعطا شده است. با چنین نگاه و تفکری، فرقی نمی‌کند یک مدیر با دربان و آبدارچی در ارتباط است یا با مدیر زیردست یا متخصص نابغه‌اش. یک مدیر و ره‌بر سازمانی بزرگ، همواره با همه‌ی انسان‌ها براساس هویت محترم انسانی‌شان برخورد می‌کند، به‌واسطه‌ی جایگاه سازمانی‌‌اش کسی را تحقیر نمی‌کند. اغلب مدیران آگاهانه دست به چنین رفتاری نمی‌زنند چون به والا بودن ارزش‌های انسانی باور دارند. اما عادت‌های رفتاری و نگاه‌های غلط ما به زندگی و دنیا، باعث می‌شوند که خروجی رفتار ما به‌عنوان مدیر از جنس دیگری باشد. شاید بد نباشد که هر از گاهی از زیردستان و همکاران‌مان بخواهیم تا بدون هیچ هراس و چاپلوسی، واقعیت احساس خود را در مورد ما و رفتارمان به‌عنوان مدیر به ما بگویند.

جالب است که سر الکس فرگوسن ـ بزرگ‌ترین مربی تاریخ فوتبال ـ همین اصل احترام گذاشتن و هویت‌بخشی را بزرگ‌ترین اصل مدیریتی خود دانسته است. به آدم‌ها بدون توجه به جایگاه و نقش‌شان در تیم این حس را بدهید که “مهم هستند”؛ آن‌وقت ببینید که چگونه از جان و دل با بالاتربن استاندارد عمل‌کردی‌شان برای موفقیت تیم می‌کوشند.


منبع:گزاره ها

  • geek

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.



فرمول موفقیت یک کارآفرین:

۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.

  • geek

قبل از اینکه به موفقیت برسید، باید باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. این جمله فقط یک عبارت کلیشه‌ای نیست. مهم نیست که قبلا چه باوری داشته‌اید از هم اکنون می‌توانید با تغییر در باورهای زندگی خود را متحول کنید.


در زیر 13 راهکار فکر کردن همانند یک میلیونر را با هم مرور میکنیم:


1. ثروت یک مقوله ذهنی است

اشتباه رایج ما این است: « چیزهایی را که باید در درون خودمان جستجو کنیم، اغلب در دنیای خارج منتظرشان هستیم.» موفقیت از درون ما ریشه می‌گیرد. تنها وقتی واقعا احساس خوشبختی می‌کنیم که منشاء رویدادهای خوب و خوشایند از درون هر یک از ما ریشه بگیرد. قبل از ثروتمند شدن در زندگی، باید از ثروتمند شدن در ذهنمان شروع کنیم. یادگیری اصول با ذهن ناهوشیار نکته‌ای بسیار اساسی و بنیادی است. آموختن این موضوع به مردم بسیار مهم است؛ آن‌ها باید موفقیت و خوشبختی را باور کنند . آن را با شور و اشتیاق فراوان بخواهند. هنوز اکثر مردم، با یک یا چند بار زمین خوردن و ناکامی سست می‌شوند و به جای تلاش، زانوی غم بغل می‌گیرند. اراده برای قدرتمند شدن، همیشه ساده نیست . در افراد بی‌ثبات، بی اراده، منفعل و بی‌انگیزه، این ضعف اراده پایدار و مستحکم  شده است و برطرف کردن آن بسیار دشوار است.


2. باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید.

قبل از اینکه به موفقیت برسید، باید باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. این جمله فقط یک عبارت کلیشه‌ای نیست. مهم نیست که قبلا چه باوری داشته‌اید از هم اکنون می‌توانید با تغییر در باورهای زندگی خود را متحول کنید. «بدون داشتن باورهای مثبت و عمیق، هرگز موفق نخواهید شد.» اگر باور نداشته باشید که می‌توانید ثروتمند و متمول شوید، هرگز به ثروت دست نمی‌یابید. متاسفانه اجتماعاتی که در پرورش فکر افراد دخیل‌اند، بیش از پرورش خوش‌بینی در افراد، آن‌ها را به سمت افکار بدبینانه هدایت می‌کنند. اغلب افراد می‌گویند « هرچه را که می‌خواهید در دنیای واقعی نمی‌توانید به دست آورید یا با خیال‌پردازی وقت خود را تلف نکنید.» ما غالبا این حرف‌ها را می‌شنویم و با این تفکرات، باورهایمان شکل می‌گیرد، در نتیجه این‌طور به نظر می‌رسد که ثروت به تعداد محدودی از افراد خوش‌شانس اختصاص دارد. اما این افکار درست نیست، نقطه عطف زندگی افراد موفق جایی است که به کامیابی خود ایمان می‌آورند.




3. تصویر مثبتی از پول وموفقیت در ذهنتان ایجاد کنید.

موانع ذهنی خود را درباره‌ی پول و موفقیت، بشناسید. نوع رابطه خود را با پول کشف کنید. ارتباط شما با پول مثبت است یا منفی؟ وقتی افکار خود را درباره‌ی پول به خوبی شناختید، حتما آن‌ها را یادداشت کنید. نگاهی بیاندازید و ببینید چرا این افکار و باورها را نسبت به پول داشته‌اید. سپس، کم‌کم تصویرهای قدیمی ذهنتان را که شما را مایوس و دلسرد کرده‌اند، کنار بگذارید و از آن‌ها صرف نظر کنید.


4.بادقت و مراقبت، افکار خود را وارسی کنید.

بر روی اهداف خود تمرکز کنید. برکت، خوشبختی و موفقیت به زندگی شما رو می‌آورد. حساب بانکی باز کنید و هر هفته مبلغی را پس‌انداز کنید. این کار باعث  رشد و افزایش این پول می‌شود و تمرکز  شما را کم‌کم از مفهوم نداشتن به مفهوم رشد، سوق می‌دهد. سرانجام بدون تلاش آگاهانه، تمرکز و توجه شما به رشد و موفقیت معطوف خواهد شد؛ با این روش همه‌ی افکار شما متحول می‌شود.


5.برای افکارتان مجدداً برنامه ریزی کنید.

هر روز، با اطمینان ساعتی را به برنامه‌ریزی ذهنتان اختصاص دهید. خیال‌پردازی کنید و تصویرهای ذهنی مثبت و حتی خیالات خام، در سر بپرورانید. در حالت آرامش، قبل از خواب ذهنتان را غرق تصویرهای مثبت کنید، احساس کنید هر چه را می‌خواهید، اکنون دارید. این کار را به‌طور روزانه و هر هفته، تکرار کنید. به زودی شاهد تحول در زندگیتان خواهید بود.


6. از خودتان بپرسید: اگر همه‌ی دنیا مال من بود و بی‌نهایت زمان داشتم چه می‌کردم؟

اگر همچنان به کار فعلی خود می‌پرداختید یعنی دقیقا در مسیر خوبی حرکت می‌کنید و همان کاری را انجام می‌دهید که باید انجام دهید. اما اگر ترجیح می‌دهید به کار دیگری بپردازید از خودتان بپرسید: چگونه می‌توانم آن‌طور زندگی کنم که واقعا دوست دارم؟

7. از گفتگوهای درونی خود، آگاه شوید.

زندگی همان چیزی را به شما می‌دهد که می‌خواهید. زندگی را آن‌طور که در رویاهایتان می‌بینید، به صورت یک نمایشنامه بنویسید. تصمیم با شماست که زندگیتان را چگونه رقم بزنید.


8. برای رسیدن به رویاهایتان مبارزه کنید تا آن‌ها را به رویای بزرگ تر مبدل سازید.

داشتن آرزوهای بزرگ و رویاهای عمیق کلید موفقیت است. ذهن ناهشیار تنها محدودیت‌هایی را می‌شناسد که خود شما بر باورهایتان تحمیل کرده‌اید. البته این باورها می‌توانند تغییر کنند. آرزوی افراد، با تحول دورهای زندگی تغییر می‌کند.




9. در حالت آرامش، عبارات تلقینی و فرمول‌های زیر را برای موفقیت با خود تکرار کنید.

من انسان منحصر به فردی هستم و چیزهای زیادی برای ارئه به دیگران دارم.

من موظفم که خودم باشم.

من موفق می‌شوم.موفقیت وخوشبختی را به زندگی‌ام دعوت می‌کنم.

اشخاص و موقعیت‌هایی را که به من کمک می‌کنند، پیدا می‌کنم.

من روز به روز، بهتر و بهتر می‌شوم.


10. روی یک برگ کاغذ بنویسید که دوست دارید درآمدتان در سال چه‌قدر باشد.

با این کار یک تصویر ذهنی از مبلغی که درنظر دارید در ذهن خود می‌سازید و هدفتان را مشخص می‌کنید. شما می‌توانید ثروتمندتر از آن باشید که فکر می‌کنید.


11. مبلغی را که چند لحظه قبل نوشتید در دو ضرب کنید و واکنش خود را ارزیابی کنید.

اگر در ابتدا مبلغ 50000 دلار را یادداشت کرده‌اید حالا از خودتان بپرسید که چرا همان موقع رقم 100000 دلار را ننوشته‌اید. درباره‌ی این هدف بزرگتر چه احساسی دارید؟ آیا فکر می‌کنید 100000 دلار خیلی زیاد است؟ هر ساله هزاران نفر، به جمع میلیونرها می‌پیوندند و میلیون‌ها نفر دیگر درآمدی بالغ بر 1000000 دلار دارند. آن‌ها به قدر کافی تصویر مثبتی از خود دارند که بتوانند به اهداف مورد نظرشان برسند.


12. حال بنویسید که می‌خواهید با زندگی‌تان چه کنید.

تا آنجا که امکان دارد جزئیات را هم منظور کنید.  چه کاری دوست دارید انجام دهید؟ چه مقدار پول می‌خواهید به دست آورید؟ در 5 سال آینده؟ در 10 سال آینده؟ در 20 سال آینده؟


13. اهداف سال آینده‌ی خود را ترسیم کنید.

همین که هدف روشنی برای سال بعد در ذهن خود ساختید، برنامه‌ای گام به گام برای دستیابی به آن هدف، بنویسید. هر آنچه را که برای اجرای این برنامه نیاز دارید، در برنامه‌ی خود بگنجانید و برای هر مرحله‌ی تاریخی تعیین کنید.

  • geek