زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استارت آپ» ثبت شده است

اگر شما برنامه نویس یا طراح سایت هستید همیشه با این سوال دست و پنجه نرم کردید که بهتره فریلنسر باشم؟ یا کار تمام وقت بگیرم؟ در یکی دو سال گذشته یک گزینه دیگر هم به راه حلهای احتمالی این صورت مسئله اضافه شده و آن هم شروع کردن یک استارتاپ است.

جواب این جور سوالها مثل همه سوالهای سخت زندگی، بستگی به شخصیت و جهان بینی افراد دارد ولی از دید من کاملا مشخص هست که: “فریلنسری به هیچ وجه آینده درخشانی ندارد”.

اگر در حال حاضر فریلنسر هستید به دلایل زیر پیشنهاد میکنم که بیشتر به ۲ گزینه دیگر فکر کنید.

۱)       رشد تکنولوژی انقدر سریع (و غیر قابل پیشبینی) است که ۵ سال آینده معلوم نیست که کسی به استعداد های شما احتیاج داشته باشد.

در حال حاضر طراحی یک وبسایت کار هر کسی نیست. سالها تجربه و دانش لازم دارد. ولی آیا ۵ سال، ۱۰ سال آینده هم همینطور خواهد بود؟ در گذشته تنها تولیدکنندگان با دانش و مجرب صدا و سیما قادر به طراحی و تولید یک محتوای ویدیو ای با کیفیت بودند، اما در حال حاضر همه ما با در اختیار داشتن اینترنت، iMovie و iPhone 6  میتوانیم نه تنها یک سریال بلکه پس از تولید، آن را در مقابل چشمان میلیون ها انسان دیگر قرار دهیم.

طراحی و توسعه وبسایت ها نیز به احتمال زیاد دموکراتیزه خواهد شد. همین الان هم استارتاپ هایی هستند که با ابزار مختلف و گاه با هوش مصنوعی به دنبال آسان تر کردن طراحی سایت برای افراد کم تجربه و مبتدی هستند. شاید به خروجی آنها نگاه کنید و به خودتان بگویید که انسان همیشه با استعداد تر از چندتا الگوریتم و قالب از پیش طراحی شده عمل میکند. ولی فقط یادتان باشد که روزی روزگاری هیچ کس فکر نمی کرد که در بازی شطرنج یک کامپیوتر، کاسپاروف را شکست دهد!

۲) نسل بعدی برنامه نویسان انقدر از شما ماهر تر هستند که ۵ سال آینده کسی به استعداد های شما احتیاج ندارد

حدس میزنم اکثر کسانی که این مقاله را میخوانند حداکثر متولد ۱۳۷۰ هستند و برنامه نویسی رو از دبیرستان یا راهنمایی شروع کرده اند. اسم این نسل رو میگذاریم برنامه نویسان مهاجر. نسل فعلی قبل از اینکه صحبت کردن رو یاد بگیرند، طرز استفاده از تبلت و آیفون رو یاد گرفتند و کمی بزرگ تر شوند قدرت جذب زبان ها، فریمورک ها و مفاهیم جدید برنامه نویسی را خیلی بهتر از من و شما خواهند داشت. همانطور که مهاجران ایرانی به لوس آنجلس هنوز سفارش دادن همبرگر تو مکدونالد را توسط اشاره به عکس انجام میدهند ولی بچه هایشان روان ۲ زبانه صحبت میکنند، نسل بعدی بسیار سریع تر و راحت تر و ارزان تر از شما کار خواهد کرد و رقابت با نسل بعدی بسیار سخت خواهد بود.

۳)  وقتی برای بقیه سایت درست میکنید هیچ وقت با مشتری و مخاطب آن سایت ها سر و کله نمیزنید. 

فکر میکنم همه موافقیم که دانش کسب و کار را در حین کار و عمل میشود یاد گرفت (نه لزوما از درس و کلاس و غیره). وقتی که یک فریلنسر سایتی برای مثلا مجله آفتاب، یا شرکت تراکتورسازی می سازد، تحویل به موقع پروژه مهم هست، ولی موفقیت نهایی آن کسب و کار هیچ وقت مهم نیست و طراح سایت هیچ وقت با مشتریان مجله خوان یا تراکتور سوار آشنا نمیشود. در نهایت طراح هیچ چیز در مورد فروش، تجربه کاربری، مشکل و راه حلهای بعدی این کسب و کارها یاد نمیگیرد و در نهایت بیزنس فریلنسری خودش را نیز نمیتواند گسترش دهد.

۴)  فریلنسر ها سهمی از کیک ندارند!

کارمندان به دنبال حقوق بازنشستگی هستند، و کارآفرینان به دنبال فروختن یا به بورس رساندن استارتاپشان. ولی فریلنسر ها نه بازنشسته میشوند و نه در کسب و کاری سهیم هستند. شاید در حال حاضر ۵ میلیون یا ۱۰ میلیون برای هر  پروژه بگیرید و باهاش سه چهارتا Macbook و iMac و غیره بخرید ولی اگر کمی حساب کتاب کنیم میبینیم که از نظر مالی نیز فریلنسری آینده درخشانی ندارد. مثلا اگر یک آپارتمان ۸۰ متری در تهران متوسط ۴۰۰ میلیون تومان قیمت داشته باشد (متری ۵ میلیون)، و شما سالی ۱۰ تا پروژه ۵ میلیونی هم انجام دهید، ۸ سال طول میکشد که بتوانید آن آپارتمان را خریداری کنید (تازه اگر همه پولتان را پس انداز کنید و قیمت آپارتمان ثابت بماند.)

۵)  استرس فریلنسری کمتر نیست.

زندگی کارآفرینی و کارمندی دارای استرس های بسیاری است. شاید خیلی ها به این دلیل فریلنسر شدند که میخواستند ساعت های خودشان را داشته باشند و رئیس خود باشند و اگر خواستند با آرامش بتوانند تا ۴ صبح نشسته و با کد کلنجار بروند. ولی در عمل همه ما میدانیم که فریلنسری هم استرس های خاص خودش را دارد.  برای شروع، کارفرما ها در اکثر مواقع از سواد و هوش اینترنتی کمی برخوردار هستند و ایده هایی که برای سایت خودشان دارند عمیقا اشتباه است. در ضمن دنبال مشتری و پرداخت دویدن هم استرسهای کاری خودش را دارد و فریلنسرها اکثرا نمیتوانند روی جریان نقدینگی ثابتی در ماه حساب کنند.


و اما راه حل چیست؟ اولین کاری که یک فریلنسر باید بعد از خواندن این مقاله انجام دهد (البته اگر موافق نتیجه گیری های آن باشد،) این است که به خودش قول دهد که استعداد فنی خود را خرج وبسایت های مردم و شرکت های راندوم مختلف نکند. برنامه نویسی موفق است که رابطه دراز مدت تر و عمیق تری با پروژه ای برقرار کند.

از نظر من برنامه نویسی که حداقل دو  سال خود را برای بهتر کردن و مفید تر کردن یک وبسایت صرف میکند (از طریق ابعاد مختلف) خیلی بهتر از یک برنامه نویس هست که در دو سال گدشته روی ۲۰ سایت کار کرده است اما روی هر کدام به اندازه یک ماه وقت گذاشته است. برنامه نویس اول، قوی تر، با تجربه تر و با شناخت بهتری از مشتری، تجربه کاربری، و مدل کسب و کار آن پروژه بیرون خواهد آمد.

ولی این به این معنی نیست که کارمندی و کارآفرینی هم لزوما راه حل مناسبی هستند. به نظر من ترکیبی از کارآفرینی و کارمندی میتواند تجربه سازنده ای برای خیلی از توسعه دهندگان و برنامه نویسان جوان باشد: کار کردن برای یک استارتاپ، هم شما را در محیط خلاق و آموزنده قرار میدهد و هم ریسک بالایی برای شما نخواهد داشت. در ضمن این امکان هم همیشه هست که برای نگاه داشتن افراد با استعدادی مانند شما، آن استارتاپ قسمتی از سهام خود را در کنار حقوق به شما بسپارد.


منبع:Karya

  • geek
در هر حیطه ای هم که تجارت کنید، اگر مشتری نداشته باشید، بالاخره کارتان با شکست روبه رو خواهد شد. به همین دلیل است که خیلی مهم است که خودتان و محصولاتتان را طوری ارائه کنید که نه فقط مشتریان را وادار به خرید از شما کند، بلکه دوباره آنها را به سمتتان برگرداند. در زیر به ۶ نمونه از اقداماتی اشاره میکنیم که کمکتان میکند مشتریهای جدیدی به سمتتان جذب شوند و آنها را به مشتریهای دائمیتان تبدیل کند.

۱. محل

هر کجا که بروید، همه به شما خواهند گفت که مهمترین چیز برای موفق بودن یک تجارت و برگرداندن مشتریان به سمتتان محل کار شماست! و منظورمان منطقه دقیق سکونتتان نیست، بلکه  محل دقیق آن مثلاً اینکه سمت راست خیابان است و یا کنار مغازه های دیگر و از این قبیل. شاید خیلی وقتها به مغازه ای رفتید اما بخاطر شلوغ بودن بیش از اندازه آن منطقه و نبودن جای پارک، از همان راهی که رفته اید برگشته اید. خیلی ها هم هستند که بااینکه از کالاهای یک مغازه خیلی خوششان میآید، اما بخاطر ترافیک آن منطقه حتی نزدیک آن هم نمیشوند.

۲٫ ظاهر

اینکه میگویند اولین تاثیر مهمترین تاثیر است نابجا نگفته اند. این مسئله فقط درمورد برخوردهای فردی صدق نمیکند بلکه موقعیتهای کاری را هم شامل میشود. اگر کسی وارد فروشگاهی شود که باوجود قیمتهای بسیار خوب، روی زمین آن پر از آشغال است، یا هوای آن آلوده است و یا اجناس به صورت نامرتب اینطرف و آنطرف افتاده اند، چقدر احتمال دارد که آن مشتری دوباره بخاطر قیمتهای ارزان به آنجا بیاید؟ احتمال آن خیلی کم است مگر اینکه اجناس با ۱۰۰% تخفیف به فروش برسند که تقریباً غیرممکن است.

۳٫ قیمتها

بدیهی است که این یکی از مهمترین جنبه های دنیای تجارت است. بااینکه میخواهید از تجارتتان سود ببرید تا بتوانید در آن باقی بمانید، اما باید مطمئن شوید که قیمتهایتان درمقایسه با تجارتهای دیگر که زمینه مشترک با شما دارند، مناسب و یا حتی کمی پایینتر باشد. هیچ چیز لذتبخش تر از این نیست که بدانید اگر دو کوچه پایینتر بروید جنسی را میتوانید ده هزار تومان ارزانتر بخرید. این کار را میتوانید به طرق مختلف مثل تخفیفات فصلی و  بُنهای خرید و “یکی بخر دوتا ببرها” و از این قبیل انجام دهید.

۴٫ دانش کافی درمورد محصولات و خدمات

خیلی مهم است که همه کارمندانتان اطلاعات کافی درمورد خدمات  محصولات شما داشته باشند. هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی سوالی از متصدی فروشی میپرسید، فروشنده به فرد دیگری زنگ بزند و پاسخ بخواهد و یا اطلاعات نادرست بدهد و یا از شما بخواهد روز دیگری برای گرفتن پاسخ بروید. البته ممکن است زمان باشد که کارمندانتان مراحل آموزشی را میگذرانند اما در هر حال همیشه باید یک کارمند با اطلاعات کافی برای پاسخگویی به مشتریان داشته باشید در غیراینصورت افراد ایدآل گرا و یا آنهایی که عجله دارند دیگر هیچوقت به سمتتان برنمیگردند.

۵٫ صمیمیت

خیلی وقتها میشنویم که مشتری بخاطر بدزبانی و یا بی حوصلگی فروشنده ای شکایت کرده است. این مسئله مشکلی جدی برای کار شما ایجاد خواهد کرد. همیشه یادتان باشد که حرفها خیلی سریع دهان به دهان میچرخد و اکثر افراد وقتی چنین حرفی درمورد فروشگاه شما بشنوند، حتی بااینکه خودشان آنجا را امتحان نکرده اند، آن را پذیرفته و سراغتان نخواهند آمد. با مشتریانتان حرف بزنید، لبخند بزنید، و در کمال ادب به آنها پیشنهاد بدهید. آدمها خیلی دوست دارند حرف بزنند. مخصوصاً زنان خانه دار که خیلی از خانه بیرون نمی آیند.

۶٫ تبلیغات

خیلی مهم است که از کارتان در محلهای مناسب تبلیغ کنید. تبلیغات به روشهای مختلف قابل انجام است مثل روزنامه، مجلات، اینترنت، بیلبورد و … میتوانید از تبلیغاتی مثل عرضه بُن تخفیف و یا تخفیف دو روزه استفاده کنید. شاید دفعه اول مشتریان بخاطر تخفیف سراغتان بیایند اما وقتی ببینند که قیمتهای عادیتان هم مناسب بوده و محل و خدمات مشتری عالی دارید، مطمئن باشید که بارها و بارها سراغتان خواهند آمد و به یک مشتری دائم تبدیل خواهند شد.

منبع:academymarketing
  • geek

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتاب‌های مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند. اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.

در زیر به ۱۰ کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.

۱. بهانه نیاورده‌اند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی‌دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان‌هایی هم اتفاق می‌افتد که با ما با بی‌عدالتی رفتار می‌شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه‌دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می‌توانست به زندان افتادن خود را بهانه‌ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.

۲٫ فقط به آنها مربوط نبوده است.

موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند. اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.

۳٫ صبح‌های زود و شب‌های دیر.
کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.مطمئناً سخت‌کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.

۴. بهترین وسیله.
انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می‌شود اما منظور ما سطح انرژی انسان‌هاست.واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب‌اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش‌خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری‌مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می‌برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.

۵. اصول.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می‌ماند. شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می‌بینیم که بر این اصل پایبند هستند.برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است.
حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.
شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

۷. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی‌سواد می‌دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می‌دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می‌توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می‌دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه‌ای در آن وضعیت می‌دید و می‌خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.

۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال‌های ابتدای زندگی‌اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.

۹٫ مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.

تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت‌ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می‌کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی  مردم به تایسون فکر می‌کنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمی‌بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش‌آموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفه‌ای فیلم تماشا می‌کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم را مثال می‌زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب‌اندام است. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می‌کنم. کتاب‌هایی درمورد اینکه چطور می‌توانم نویسنده بهتری شوم و راه‌های ارتباط با خواننده مطالعه می‌کنم و کتاب‌های نویسنده‌هایی را می‌خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش است باید کتاب‌هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعه‌تان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.

۱۰. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته‌اند. چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.
«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته است.»
آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده‌تان باشد. آرزوی شما ممکن است کمک به میلیون‌ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.

آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.


منبع:academymarketing

  • geek

یکی از سخت ترین تصمیمات در زمان راه اندازی یک استارت آپ انتخاب اسم است. انتخابی که هر کدام از ما که در مرحله شروع یک کار بودیم به نوعی سختی آن را چشیده ایم. روشی که معمولا افراد پیش می گیرند استفاده از فرهنگ لغات و دوستان صاحب نظر است تا اسمی در خور و متناسب با جنس کار پیدا کنند. اما آیا واقعا این حساسیت ضرورت دارد و اسم تا چه اندازه در موفقیت شما تاثیر دارد؟


اسم مناسب فاکتور موثری در رشد برند شما است و اگر توجه لازم را در زمان شروع استارت آپ به انتخاب اسم انجام نداده باشید در مراحل بعدی کار پشیمان خواهید شد. تا کنون دقت کرده اید که تعداد زیادی از هنرپیشگان و خوانندگان در زمان شروع فعالیت حرفه ای خود اسم خود را تغییر می دهند؟ آنها اولین انسان هایی بودند که اهمیت اسم مناسب در رشد تجارت خود را درک کرده اند.


در این مقاله کوتاه به سه اصل اولیه اما مهم پرداخته شده است که توجه به آنها برای اسم استارت آپ شما ضرورت محسوب می شود. ادامه مطلب را از دست ندهید.



۱. اسم شما بی آزار باشد

بهتر اسمی که انتخاب می کنید کاملا خنثی باشد. به یاد بماند و راحت تلفظ شود و البته هیچ حس منفی را در مخاطب به وجود نیاورد و با اسامی رقبا اشتباه گرفته نشود.


اسم شما قرار است خمیر سفالی باشد که شما به آن شکل و شخصیت می دهید و تعریف جدیدی را از آن کلمه به مخاطب ارایه می کنید. اسم شما قرار نیست بیانگر تمام عملکرد و فعالیت های شرکت شما باشد و بسیار بعید است که یک کلمه بتواند چنین معنایی را منتقل کند.


۲. اسمی که فقط مال شما باشد

در فضای راه اندازی استارت آپ ها رقابت بسیار شدید است اگر اسمی را انتخاب می کنید باید آن را از آن خود کنید. در دنیای امروز شما زمانی صاحب یک اسم هستید که آن اسم را در اینترنت هم در اختیار داشته باشید. تنها زمانی در این بازی رقابت برنده هستید که دامنه های اسم مورد نظرتان را عینا در اختیار داشته باشید. بهتر است پسوندهای مختلف آی آر، کام و… را ثبت کنید و تا جای امکان، دامنه های مشابه را نیز رزرو کنید. در زمان انتخاب نام دامنه از گروه های مختلف افراد بخواهید که اسم شما را بنویسند تا مطمئن شوید اسم شما توسط اکثریت افراد به یک شکل نوشته می شود. این مسئله در زمانی که لغات فارسی را به صورت فینگلیش می نویسیم زیاد پیش می آید که افراد یک کلمه را به شکل های متفاوتی می نویسند. 

۳. تصویر درستی از کار شما ارایه دهد

به قول معروف اسم شما باید به شما بیاید. شاید خیلی ابتدایی باشد ولی برای انتخاب اسم خوب به استارت آپی که می خواهید راه بیاندازید فکر کنید و با نگاه منطقی به ماهیت کار و مخاطبین اصلی ایده، اسم گذاری را انجام دهید. یک اسم و لوگوی فانتزی برای یک کار جدی مناسب نیست و در مقابل یک اسم خشک برای ایده ای با ماهیت سرگرمی و مخاطبین جوان تر مناسب نخواهد بود. 

اگر قصد ثبت شرکت در ایران را دارید خوب است بدانید که امکان ثبت اسامی تک کلمه ای وجود ندارد و برای عبور از مرحله تایید اسم، شما باید اسامی ترکیبی از چند کلمه را انتخاب کنید. اما این امکان وجود دارد که یک نام تجاری را برای استارت آپ خود در نظر بگیرید و موارد بالا را در انتخاب این نام تجاری لحاظ کنید. 

  • geek

استارت آپ ها شرکت هایی نوپا هستند که رشد سریعی دارند و معمولا در زمینه تکنولوژی فعالیت می‌کنند. این شرکت ها، ایده هایی نو دارند و بالقوه می توانند بسیار رشد کنند و در نهایت تبدیل به یک شرکت بسیار موفق شوند.


شرکت های موفقی مانند گوگل و فیسبوک در واقع استارت آپ هایی موفق بوده اند. توجه کنید که این استارت آپ ها از میان میلیون ها استارپ آپ دیگر که هرگز موفق نشده اند و اسمشان را هم نشنیده ایم، سر بر آورده اند. اما رمز موفقیت یک استارت آپ چیست. استارت آپ های موفق چگونه اند؟ جواب مشخص و معینی برای این سوالات وجود ندارد. در اینجا قصد داریم در یک مطلب چند قسمتی، به بعضی نکات مهم و قوانین سرانگشتی آن بپردازیم. تا بتوانید استارت آپی را که داخل گاراژ خانه تان راه انداخته اید را به شرکت بزرگی تبدیل کنید. پس در ادامه با ما باشید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_88_i.jpg

بیل گیتس می گوید: بهترین راه برای متفاوت کردن شرکت تان در میان بازار رقابتی و بهترین راه برای پیشی گرفتن از رقبا این است که ابتدا علوم را بیاموزید و سپس از آنها برای انجام یک کار برجسته و متفاوت استفاده کنید. «اینکه شما چگونه این علوم را یاد می گیرید و مدیریت و استفاده می کنید، تعیین می کند که شما برنده خواهید شد یا بازنده.»


امروزه این حرف دیگر صحیح نیست! شما دیگر نیازی به جمع آوری اطلاعات در مغزتان ندارید. متاسفانه باید بگوییم که سیستم آموزشی ما راجع به دانش و اطلاعات دیگر کارامد نیست. «سیستم آموزشی ای که ما بر اساسش بار آمده ایم، واقعا ایراد دارد».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_89_i.jpg

سیستم آموزشی ما، به ما می آموزد که یکسری «حقایق» که در کتاب هایمان آمده است را «حفظ کنیم» و در امتحان آنها را به یاد بیاوریم.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_90_i.jpg

اما در دنیای جدید، شما نباید علوم را به خاطر بسپارید، زیرا آنها برای همیشه یکسان و ثابت باقی نمی مانند و «همیشه در حال تغییر» هستند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_91_i.jpg

شما نیازی ندارید مغزتان را با اطلاعات مربوط به شغل تان انباشته کنید و سپس توی امتحان آنها را به یاد بیاورید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_92_i.jpg

در شغل شما، هر روز کاری، روز امتحان محسوب می شود. هر روز دارای تصمیم ها و جدل های غیر قابل پیش بینی و جدید است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_93_i.jpg

حفظ کردن حقایق شما را به هیچ جایی نمی رساند. زیرا شما در هر جایی می توانید اطلاعات مورد نیازتان را در اینترنت پیدا کنید. «هر زمان که به آنها نیاز پیدا کنید.»


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_94_i.jpg

در دنیای فعلی برای پیشرفت باید اجتماعی باشید، باید برای یافتن بهترین تصمیم ها با مردمی که داخل شبکه تان هستند (کسانی که می شناسید)، گفتگو کنید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_95_i.jpg

کسانی که سرمایه های شما (دانش و پول)، علایق و واقعیت های بازار را می شناسند. کسانی که کمک می کنند تا دوستان جدید و ارتباطات قابل اعتماد پیدا کنید. کسانی که کمک می کنند ریسک های منجر به فرصت های انفجاری را بیابید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_96_i.jpg

دوران کلاسیک به سر آمده است. دیگر مهم نیست که هوش یادگیری شما چقدر است. چون دیگر قرار نیست چیزی را حفظ کنید. در اینجا باید مفهوم جدیدی را بیاموزید. «هوش شبکه ای». هوش شبکه ای به توانایی شما در راضی کردن افراد برمی گردد. توانایی شما در اینکه، بتوانید آنچه را که می خواهید، وارد مغز اشخاص دیگر بکنید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_97_i.jpg

برای ارتقای این هوش، باید طرحی از شبکه تان داشته باشید. کسانی که می شناسیدشان. پس از این کار برای پیشرفت باید سوالاتی را بپرسید که به جواب های مفید ختم شوند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_98_i.jpg

پس شروع به تماس گرفتن با شبکه تان بکنید. (جاهای مختلف شبکه تان را لمس کنید و ناخنک بزنید)


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_99_i.jpg

با جستجو در مهارت ها شروع کنید. افرادی را که مهارت هایی شبیه شما (یا شبیه کسی که در آینده می خواهید باشید) دارند، پیدا کنید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_100_i.jpg

به دنبال فرصت های انفجاری باشید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_101_i.jpg

و برای ساخت یک شرکت متفاوت برنامه ریزی را آغاز کنید.


سعی کنید این قوانین را به عادت های فکرتان تبدیل کنید. طوری که جرئی از ذات تان شوند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_102_i.jpg

در زندگی همیشه در حال رشد باشید، برای این کار همیشه فکر کنید که در شروع یک کار جدید هستید و انرژی ابتدایی خود را حفظ کنید. (شاید به همین دلیل باشد که جیمیل تا مدتها بتا باقی ماند. تا به خود یاداوری کند که هنوز در حال توسعه و پیشرفت است. هنوز یک سایت تکمیل شده نیست که نیازی به هیچ تغییر دیگری نداشته باشد.)


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_103_i.jpg

به دنبال یک استارت آپ نگردید. استارت آپ خود شما هستید. با تغییر در عادت هایتان و یاداوری روزمره اینکه در کجا هستید، می توانید استارت آپ خود را بسازید. با ۵ قسمت از مطالب استارت آپ شما با شما بودیم و با این قسمت این مجموعه به پایان میرسد.


  • geek

استارت آپ ها شرکت هایی نوپا هستند که رشد سریعی دارند و معمولا در زمینه تکنولوژی فعالیت می‌کنند. این شرکت ها، ایده هایی نو دارند و بالقوه می توانند بسیار رشد کنند و در نهایت تبدیل به یک شرکت بسیار موفق شوند.


شرکت های موفقی مانند گوگل و فیسبوک در واقع استارت آپ هایی موفق بوده اند. توجه کنید که این استارت آپ ها از میان میلیون ها استارپ آپ دیگر که هرگز موفق نشده اند و اسمشان را هم نشنیده ایم، سر بر آورده اند. اما رمز موفقیت یک استارت آپ چیست. استارت آپ های موفق چگونه اند؟ جواب مشخص و معینی برای این سوالات وجود ندارد. در اینجا قصد داریم در یک مطلب چند قسمتی، به بعضی نکات مهم و قوانین سرانگشتی آن بپردازیم. تا بتوانید استارت آپی را که داخل گاراژ خانه تان راه انداخته اید را به شرکت بزرگی تبدیل کنید. پس در ادامه با ما باشید تا قسمت چهارم را بخوانید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_53_i.jpg

نمودار پیشرفت شرکت های موفق، مانند نمودار سمت چپ «آهسته و پیوسته نیست». بلکه این شرکت ها از فرصت های انفجاری استفاده می کنند و به ناگاه پیشرفت های سریعی دارند. اگر شما هم می خواهید یک استارت آپ موفق داشته باشید باید این عادت رفتاری را در خود پرورش دهید. اینکه به دنبال فرصت های انفجاری بگردید و با آنها یک شبه ره صد ساله بپیمایید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_54_i.jpg

«همیشه در حرکت باشید تا شاید فرصتی عالی پیدا شود.» اگر شما در یک جا بنشینید هرگز فرصتی به سراغ شما نخواهد آمد. اما زمانی که در حرکت باشید. ایده ها، مردم یا جاهایی را تصادفی می بینید که ممکن است یک فرصت عالی و جدید باشند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_55_i.jpg

«به سمت شبکه ها و گروه های انسانی شیرجه بزنید.» چه بسا که ممکن است صحبت کسی شما را متوجه یک فرصت انفجاری کند. فرصتی که منجر به یک استارت آپ موفق شود.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_56_i.jpg

«فرصت ها از آسمان برایتان نازل نمی شوند.» اگر در کنج خانه تان بنشینید مطمئن باشید هرگز فرصتی برای شما به وجود نخواهد آمد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_57_i.jpg

فرصت ها مانند بادکنک هایی هستند که به آدم ها متصل هستند. اگر به دنبال «فرصت» می گردید، خصوصا از آنهایی که سود مالی دارند، باید واقعا به دنبال یک «شخص» باشید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_58_i.jpg

به کنفرانس ها و گروه ها بروید. از آن بهتر، «خودتان یکی اش را راه بیندازید».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_59_i.jpg

این کار را بکنید تا دریای فرصت ها به سمت شما هجوم بیاورد. مطمئن باشید زمانی خواهد رسید که شما به دیوار تکیه می دهید و نمی دانید چه کنید. زمانی که زمان و سرمایه کم دارید تا به تمام فرصت هایی که در اختیار دارید بپردازید. (درست مثل دعایی که خدا آنقدر به شما پول بدهد که نتوانید جمعشان کنید.)


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_60_i.jpg

تئوری چماق

یکی از راه های عالی برای پیشرفت، اجبار است. زمانی که مجبور به کاری باشید، حتما آن کار را انجام خواهید داد. مثلا اگر تشنگی به شما فشار آورده باشد، خود را مجبور می کنید تا راهی برای رفع آن پیدا کنید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_61_i.jpg

«فشار و اجبار در واقع همان دعا است در لباس مبدل». باورتان نمی شود اما واقعیت دارد: کسی که مجبور به اختراع است، حتما مخترع خواهد شد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_62_i.jpg

در ابتدا موسسان Airbnb کاملا بی پول شده بودند، اما آنها به ایده شان اعتقاد داشتند. آنها برای تهیه پول و گسترش شرکت شان، کاری را کردند که هر موسس دیگری باید بکند. آنها مدتی هله هوله (حبوباتی که با شیر خورده می شود) فروختند. اما آنها نیاز به پول زیاد داشتند. پس مجبور شدند ایده ای نو بزنند. در آن زمان تب انتخابات ریاست جمهوری همه چیز را تحت شعاع قرار داده بود. آنها روی بسته ها بنرهای تبلیغاتی برای کاندیدها چاپ کردند. این سود اضافه از تبلیغات - ۲۰ هزار دلار - به آنها کمک کرد تا بتوانند شرکت خود را به سود دهی برسانند.






911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_63_i.jpg

قسمت ششم: ریسک های هوشمندانه بکنید

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_64_i.jpg

ریسک (خطر کردن) به عنوان یک کلمه منفی جا افتاده است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_65_i.jpg

مثلا به معنی «از دست دادن پول».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_66_i.jpg

یا موتور سواری «بدون کلاه ایمنی».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_67_i.jpg

اما ریسک دشمن شما نیست، بلکه «جزئی دائمی از زندگی شما است».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_69_i.jpg

در حقیقت، توانایی پیش بینی «هوشمندانه» یک ریسک، لازمه بدست آوردن فرصت های انفجاری است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_70_i.jpg

همیشه رقابت شدیدی برای به دست آوردن فرصت های خوب است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_71_i.jpg

و به همین دلیل، اگر شما یک ریسک هوشمندانه بکنید، می توانید «فرصت هایی را بیابید» که سایرین از دست می دهند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_72_i.jpg

زمانی که سایرین «چراغ قرمز» را می بینند. شما باید چراغ سبز را ببینید. هیچ پیشرفت شغلی ای بدون ریسک نیست. اگر کاملا جدی به ریسک ها فکر نکنید، فرصت های انفجاری را از دست خواهید داد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_74_i.jpg

یاد بگیرید که در شرایط سخت بتوانید «ارزیابی دقیقی» از میزان ریسک ها داشته باشید. ریسک مسئله ای شخصی-وضعیتی است. کاری که از نظر شما ریسک محسوب می شود، ممکن است از نظر یک شخص دیگر بی خطر باشد و مسیری که از نظر یک شخص دیگر خطرناک است، از نظر شما هیچ مشکلی ندارد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_75_i.jpg

چند «قانون سرانگشتی» راجع به فکر کردن درباره ریسک وجود دارد.


- به طور کلی، آنقدرها هم که فکر می کنید «خطرناک نیست».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_76_i.jpg

- ما معمولا ریسک ها را بیش از حد بزرگ جلوه می دهیم.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_77_i.jpg

- اگر «بدترین شرایط ممکن» در ریسک، چندان هم بد نیست و قابل تحمل است، حتما آن ریسک را انجام دهید. (مثلا سخن رانی در برابر یک جمعیت حتی اگر بد هم پیش برود، خطری برای شما ندارد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_78_i.jpg

- اگر بدترین شرایط ممکن در ریسک، منجر به مرگ، بی خانمان شدن یا اخراج دائمی شما از کار است، از آن ریسک «اجتناب کنید».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_79_i.jpg

«شک را با ریسک قاطی نکنید.» شک همیشه ناشناخته است. آنها به معنی ریسک نیستند. زمانی که شک دارید، بیشتر تحقیق کنید. با تحقیق شک برطرف می شود. اما هر چه راجع به ریسک فکر کنید نمی توانید از موفقیت یا شکست آن مطمئن شوید.


بدشانسی

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_80_i.jpg

به خاطر داشته باشید که شما هرگز نمی توانید تمام بدشانسی ها را پیش بینی کنید. آنها از در و دیوار و زمانی که انتظارشان را ندارید نازل می شوند. پس به جای اعتماد به توانایی تان در پیش بینی تمام اتفاقات بد، برنامه ای مطمئن و غیر قابل شکست، برای مقابله با شرایط غیر منتظره داشته باشید.


بالا و پایین شدن روزمره

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_82_i.jpg

برای رسیدن به یک روند پیشرفت مداوم و بدون خطر، باید یک وضعیت پایدار همراه با هرزگاهی ریسک های کوچک را ایجاد کنید. این راه هم بدانید که یک شغل نمی تواند کاملا پایدار باشد، عموما، همه شغل ها - از جمله شغل شما - ذاتا کمی نوسان (بالا و پایین شدن) دارد.


تنها کار کردن در برابر کار در شرکت

برای راه انداختن یک استارت آپ شما باید آزاد باشید و مدیر خود. اما آزاد بودن مشکلات خود را دارد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_83_i.jpg

افرادی که به صورت فری لنس (یک نفری، مانند بسیاری از هکرها) کار می کنند، باید بیشتر از کارمندان یک اداره، خود را تحت فشار قرار دهند (چون در یک اداره این فشار توسط رئیس وارد می شود و شما نیازی نیست که برای این کار، انرژی اضافه بگذارید.)


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_84_i.jpg

یک فرد آزاد، نسبت به یک کارمند شرکت، روزهای بیشتری را گرسنه خواهد ماند تا به هدف خود برسد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_85_i.jpg

اما این راه هم بدانید که آنهایی که زیاد اهل ریسک های کوچک هستند، از گرسنگی نمی میرند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_87_i.jpg

«ما هرگز با ریسک نابود نخواهیم شد.» پس از آتش نترسید و اگر فکر می کنید عبور از آن یک فرصت عالی برایتان ایجاد می کند، ریسک کنید.

  • geek