زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کسب در امد» ثبت شده است

کسب درآمد از opizo

اپیزو یک سایت کوتاه کننده لینک می باشد که شما می توانید از آن برای کسب درآمد بیشتر از لینکهای سایت خود نیز استفاده نمایید . در opizo شما به ازای هر بازدید کننده ای که از لینکهای کوتاه شده شما بازدید کند مبلغی دریافت خواهید نمودکه پس از رسیدن مجموع این مبلغ به 10 هزار تومان می توانید آن را از سایت دریافت کنید .

در اپیزو شما می توانید تا 150 ریال به ازای هر بازدید کننده یکتا (IP) در روز درآمد داشته باشید در واقع از هر بازدید 20 تا 40 ریال و مجموعا 5 بار در روز از هر IP درآمد کسب خواهید کرد و پس از رسیدن به 10 هزار تومان درآمد شما بصورت اتوماتیک به حساب شما واریز می گردد .

مراحل کسب درآمد در اپیزو بصورت زیر می باشد :

1- عضویت در سایت

2-ورود به سایت و کوتاه کردن لینک ها با استفاده از لینک ساز هوشمند یا بصورت دستی

3-اضافه کردن لینکهای تبدیل شده به سایت یا کدهای لینک ساز هوشمند

4-کسب درآمد به ازای هر بازدید و تا سقف 150 ریال برای هر آی پی در روز

5-دریافت درآمد پس از رسیدن به حداقل موجودی 10 هزار تومان


لینک سایت و شروع کسب در آمد

  • geek


استیو جابز کارآفرینی موفق و فردی خلاق بود که همیشه ایده‌هایی شگفت‌آور برای بهتر کردن دنیا و ساده کردن زندگی انسان‌ها در سر داشت. او مبتکری باهوش بود که توانست با استفاده از نیروی تفکر ، ایده‌های قدرتمند و اراده قوی خود کل صنایع دنیا را تحت تأثیر قرار دهد و بدین وسیله توانست نه تنها چیزهایی را که مشتریان انتظارش را داشتند در اختیار آن‌ها بگذارد بلکه موفق شد گدجت ها و لوازم جدیدی را به دنیا معرفی کند که برای اکثر افراد در جوامع مختلف غیر قابل باور بود.

ویژگی‌ها و صفات بسیاری سبب موفقیت استیو جابز به عنوان یک کارآفرین شد. بهره‌مندی از این صفات می‌تواند تضمینی برای موفقیت بی حد و حصر همه انسان‌ها در تمام جوانب زندگی شود. در این مقاله به ویژگی‌های خاص این انسان موفق و کارآفرین بزرگ می‌پردازیم که اگر بتوانیم این صفات را با تلاش و پشتکار در وجود خود نهادینه کنیم و در مسیر زندگی به عنوان الگوی خود قرار دهیم بی‌تردید به تمام اهداف و خواسته‌های فردی و شغلی خود خواهیم رسید.

استیو جابز چشم‌اندازی روشن و قوی داشت.

چشم‌انداز او برای شرکت اپل ، تولید محصولاتی با رابط کاربری ساده و گرافیک فوق‌العاده بود به‌ طوری که بتواند افراد مختلف از تمام گروه‌های سنی را تحت تأثیر قرار دهد. او همیشه درباره عملکرد و طرز فکر شرکت‌های مختلف مانند مایکروسافت تحقیق و تفکر می‌کرد و از اینکه مایکروسافت سعی می‌کرد با تولید نرم‌افزارهای مختلف بر بازار نرم‌افزار دنیا تسلط یابد تا بعد از آن بتواند حق امتیاز استفاده از سیستم‌عامل خود را در پلتفرم‌های مختلف به فروش برساند تعجب می‌کرد. در حقیقت او به کلی با بینش و دیدگاه شرکت مایکروسافت مخالف بود.

در اقع استیو جابز می‌خواست به طور کامل بر تجربیات و رفتار کاربران تسلط داشته باشد از این رو تصمیم گرفت فعالیت‌های خود را تنها به محصولات تولیدی شرکت اپل محدود کند تا از این طریق بتواند به خوبی رفتار کاربران چه در زمینه سخت‌افزار و چه در بخش نرم‌افزار را هدایت و کنترل کند ، انتظارات کاربران را درک کند و به موقع به نیازهای آن‌ها پاسخی مناسب دهد.

استیو جابز رهبری قدرتمند بود.

ایستادن این کارآفرین موفق پای دیدگاه و نگرش خود و عقب نکشیدن از اهداف شرکت اپل موجب شد تا تمام کارکنانش او را تحسین کنند و همیشه مورد احترام شرکا و رقبایش باشد.

هنگامی که در سال ۱۹۹۷ شرکت اپل را تأسیس کرد و در همان سال با مشکلات اقتصادی مختلفی مواجه شد ، تولید بسیاری از محصولات خود را متوقف و تنها بر چند پروژه و محصول کلیدی که با نگرش او مطابقت داشتند تمرکز کرد. همین امر موجب تنظیم شدن منابع و بودجه شرکت و زنده ماندن اپل در شرایط بحرانی شد. جالب است که استیو جابز هیچ‌گاه از کاربران دعوت نمی‌کرد تا محصولات او را قبل از اینکه وارد بازار شوند تست کنند یا هیچ‌گاه وابسته به تحقیقات انجام شده درباره بازار و مشتریان بالقوه نبود.

در عوض ، از طراحانی که دارای زیبایی‌شناسی متوسطی بودند و از متدهای ساده اما تأثیرگذار برای طراحی استفاده می‌کردند مانند جان لستر از شرکت پیکسار و جانی ایو از شرکت اپل دعوت به همکاری کرد. استیو جابز و تیمش تنها به یکدیگر تکیه کردند و همین باور و صمیمیت موجود در این شرکت موجب ایجاد محصولاتی بی‌نظیر مانند iPod و iPhone شد که کاربران به داشتن هر یک از آن‌ها افتخار می‌کردند و پیوسته به دنبال خرید نسخه جدید محصولات شرکت اپل و کارآفرین مشهور استیو جابز بودند.

استیو جابز تفکری شگفت‌انگیز داشت.

اکثر کارآفرینانی که قبل از استیو جابز به موفقیت دست‌ یافته بودند از تفکری قدرتمند و بی‌نظیر بهره‌مند بودند اما استیو جابز را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان تاریخ دانست که با تفکر قدرتمند و ایده‌های نابش جهان ما را برای همیشه دگرگون کرد.

اتیو جابز را می‌توان یک شومن حرفه‌ای دانست. او به خوبی می‌دانست که کاربران نسبت به ایده‌های جدید نگرانند و شاید کمی شک و تردید نیز درباره محصولات تازه داشته باشند؛ بنابراین همیشه قبل از اینکه محصولات بی‌نظیر خود را روانه بازار کند همایش یا برنامه زنده‌ای برگزار می‌کرد تا از این طریق بتواند هم با معرفی تولیدات جدید شرکت اپل مشتریان خود را به هیجان وادارد و هم نکات مبهم و نگرانی‌های موجود را برطرف کند.

او دلیلی برای اثبات این مدعاست که کارآفرینان بزرگ معلمان و مبلغان بزرگی نیز هستند زیرا می‌توان او را سخنرانی حرفه‌ای دانست که به راحتی پیام خود را به کاربران محصولات شرکت اپل و تمام افراد عادی انتقال می‌داد.


یکی از کارهایی که استیو جابز به خوبی انجام می‌داد تحت تأثیر قرار دادن تمام افراد اعم از مثبت و منفی بود. او کارمندان خود را ترغیب می‌کرد تا پروژه‌های شرکت را در زمان مورد نظر تمام کنند حتی اگر این پروژه‌ها سنگین یا غیر ممکن به نظر می‌رسیدند و از طرف دیگر با درگیر شدن با احساسات مشتریان و جلب توجه آن‌ها موجب می‌شد تا مشتری‌های شرکت اپل دنیا را از چشمان او و بر اساس نگرش او نظاره کنند.

او به دیگران اعتبار می‌داد ، برای مشتریان خود و وقت آن‌ها ارزش قائل بود و به همین دلیل هم به موفقیتی بزرگ و بی‌نظیر در دنیای کارآفرینی دست یافت.

استیو جابز حتی در شرایط سخت هم دوام آورد و به پیشرفت ادامه داد.

حتی زمانی که استیو به دلیل ابتلا به سرطان ضعیف و ناتوان شده بود در جلسات هیئت مدیره و کنفرانس‌ها و برنامه‌های معرفی محصولات شرکت اپل شرکت می‌کرد.

اگر عکس یا فیلمی که مربوط به روزهای پایانی زندگی او هست را دیده باشید حتماً می‌دانید که او چقدر ضعیف و ناتوان شده بود اما استیو جابز همیشه می‌گفت زمان ما محدود است ، بنابراین باید برای دنبال کردن شهودات درونی و خواسته‌های خود شجاعت و جسارت داشته باشیم و هر چیزی به غیر از این در مرتبه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت.

استیو جابز همیشه برای در آغوش کشیدن شکست آماده بود.

پاز اینکه استیو جابز موفق شد شرکت اپل را به یک کمپانی موفق مولتی میلیون دلاری در جهان تبدیل کنید به دلیل وجود اختلاف بین دیدگاه او و روند اداره شرکت از سوی هیئت مدیره از شرکتی که خود او مؤسس و بنیانگذارش بود اخراج شد. بعد از اخراج شدن استیو جابز شرکت NeXT را که یک شرکت کامپیوتری جدید بود تأسیس کرد که عمده فعالیت‌های این استارتاپ جدید بر توسعه نسل جدید سیستم‌عامل‌ها متمرکز بود و سرانجام نیز نتایج به دست آمده این شرکت در OSX استفاده شد، پس از آن نیز استیو مدیرعامل شرکت پیکسار شد و این شرکت کوچک انیمیشن‌سازی را به غولی جهانی و بسیار معروف در صنعت انیمیشن‌سازی تبدیل کرد.

سرانجام نیز با بازخرید شرکت اپل یک‌بار دیگر توانست کنترل این شرکت بزرگ را به دست بگیرد؛ اما اخراج شدن او از اپل باعث شد بتواند تجارب با ارزش و گران بهایی در شرکت‌های دیگر به دست آورد و بازگشت دوباره او به همراه این تجارب به اپل موجب موفقیت با شکوه این شرکت در سطح جهانی شد.

استیو جابز توانایی فوق‌العاده‌ای در اصلاح روندهای معمولی و روتین داشت.

اگر اپل را به عنوان یک شرکت در نظر بگیریم آن‌ها لزوماً چیز جدیدی اختراع نکردند- در عوض به خوبی از مفاهیم و محصولات موجود در بازار استفاده کرده ، معایب و مشکلات این محصولات را برطرف کردند و با اضافه کردن چند مزیت رقابتی جدید مانند گرافیک بالا به این محصولات توانستند بازار را از آن خود کنند.

به عنوان مثال استیو جابز در ابتدا ایده‌ی تولید اولین سیستم‌عامل بصری را در ذهن داشت که با ترکیب پیشرفت‌های موجود در دنیای تکنولوژی در آن زمان و چشم‌انداز روشن خود سرانجام توانست مک اورجینال را تولید کند. به عقیده استیو جابز هنرمندان خوب کپی می‌کنند ، هنرمندان نامی و بزرگ سرقت؛ بنابراین هیچ‌گاه از سرقت ایده‌های ناب و عالی  واهمه‌ای نداشت.


منبع:4farda

  • geek

محیط در بازاریابی کسب و کارهای کوچک و متوسط بسیار پویا است. و به دنبال آن نیاز ها و خواسته‌های مشتریان هم با توجه به ویژگی های محیطی تغییر پذیر هستند و در واقع به عوامل محیطی بستگی دارند. سازمان‌ها و کارخانه‌های بزرگ سعی می کنند که سرمایه گذاری را با افزایش دادن میزان منابع تولیدی و کنترل کردن توجهات  به نوآوری در محصولات انجام دهند. به راستی که کسب و کارهای کوچک و متوسط برای ماندن در رقابت‌ها و پیروز شدن به توانایی‌هایی برای نوآوری نیاز دارند. خب، نوآوری چیست؟ برای پاسخ دادن به این سوال به پنج منبع نیاز داریم، که به این ترتیب هستند:

معرفی محصول جدید و یا خلق ویژگی‌های جدید برای اضافه کردن به محصول موجود.

معرفی روش جدیدی برای تولیدات جدید و یا اضافه کردن روش های جدید به روش‌های سابق.

بازگشایی یک محصول جدید.

کشف کردن منابع جدیدی که برای محصولات و کالاها به کار گرفته می‌شود.

ساخت یک محصول جدید پس از چند دهه که این روش برای استفاده از نو آوری‌های جدید بسیار به کار گرفته می‌شود.

علاوه بر تمام این دیدگاه‌های اقتصادی بیان شده است که نوآوری باید از دیدگاه خاصی انجام شود که تمام جنبه‌های تجاری زمان حال و آینده را تحت پوشش قرار دهد و فرصت‌های محیطی را از آن ها استخراج کند. اکنون اجازه دهید که به توسعه محصولات جدید و نقش آن ها در کسب و کارهای کوچک و متوسط اشاره کنیم. تفاوت‌های کسب و کارهای کوچک و متوسط و سازمان های بزرگ در این است که چگونه از محیط‌ها استفاده می‌کنند. و می‌توان آن را تا جایی بسط داد که نشان دهد چه نوع محصولاتی را تولید می‌کنند.

درک درست از بازاریابی فرآیندی از تولیدات محصولات جدید را نشان می‌دهد که در شکل زیر به آن اشاره شده است. این فرآیند از تولید ایده‌ها شروع می‌شود و بعد از آن ایده‌ها غربال می‌شوند و این به معنایی باز بینی ایده‌هایی است که به ذهن خطور کرده است. ایده پردازی در نهایت باید به جایی برسد که فهم ایده را برای دیگران هم آسان کند و بتوان ایده را برای سازمان ها به کارگرفت. این می‌تواند به ویژگی محصولات کمک بزرگی کند. در مرحله تحلیل کسب و کار مراحل تجاری ارزش‌ها و شرایط اقتصادی هم برای محصول در نظر گرفته می شوند و اگر تحلیل تجاری به خروجی ها مرتبط باشد محصول ایجاد خواهد شد زیرا ویژگی‌های نهایی برای آن در نظر گرفته شده است. برای توسعه دادن این شرط می توان از نمونه سازی استفاده کرد تا محصول مشابه را برای بازار هدف در نظر بگیریم، و به استراتژی های مورد نظر در بازار ها نزدیک تر شویم.

توسعه محصول جدید معمولا در کسب و کارهای کوچک و متوسط اتفاق می‌افتند و کارآفرینان در ایده کم نمی‌آورند. هرچند که کسب و کارهای کوچک و متوسطی جدید زیادی در این زمینه شکست خورده‌اند. یکی از دلایل رایج این امر، کمبود مالی برای بکارگیری مفهوم است. اهمیت مالی در توسعه محصول جدید بسته به نوع صنایع متفاوت است. البته ویژگی های توسعه محصول جدید  در صنایع مختلف متفاوت است. صنایع معمولا به دنبال این هستند که ارزش مالی محصولات هزینه‌هایی را که آنها کرده‌اند جبران کند. که این قضیه گاهی عملی شدن ایده‌های جدید را به تاخیر می‌اندازد. در حقیقت در بعضی مثال‌ها هنگامی که نوآوران به دنبال جذب سرمایه برای توسعه محصول جدید هستند، ایده محصول ممکن است توسط نوآوری‌های جدید کاربرد خودش را از دست بدهد. از یک چشم‌انداز متفاوت، بسیاری از مدیرمالکان بر روی توسعه محصول جدید  ها با حذف بعضی از فازهای ضروری آن در فرآیند سرمایه گذاری می‌کنند. بعضی از آنها گاهی در مورد ایده محصول خیلی اشتیاق دارند و فراموش می‌کنند که این محصول باید نیازهای مشتریان هدف را برآورده کند.

مراحل توسعه محصول جدید. مواردی وجود دارد که نوآوران محمصولاتی را بدون محاسبات و در نظر گرفتن تحلیل‌های کسب و کاری به بازار ارائه می‌دهند، بدون اینکه بدانند که آیا از نظر تجاری واقعا محصول می‌تواند به موفقیت برسد یا خیر. باید در نظر داشت که یک محصول جدید، اگر واقعا شکافی را در بازار پر نکند یا یک مزیت رقابتی برای شرکت ایجاد نکند به چه دردی می‌خورد. مطالعات نشان می‌دهد که کسب و کارها ارتباط تنگاتنگی با نو آوری‌هایی که در آن ها اتفاق می افتد دارند. سه گروه از کسب و کارهای کوچک و متوسط بر اساس نوآور بودن محصولات شناسایی شده‌اند:

مقلدای مستقیم (سطوح پایینی)

نوآوران محصولات (سطوح بالایی)

نوآوری مفهومی (سطوح میانی)

در این دسته بندی نوآوران مد نظر قرار گرفته‌اند و نشان می‌دهند که چه کسی نو آوری های تاثیر گذارتری را برای محصولات انجام داده است و تا چه اندازه به علاقه مصرف کنندگان و مشتریان اهمیت داده است. به دنبال آن مشتریان باید ایده های نو آورانه خود را با دو گروه اصلی نو آوران مقایسه کنند. و هرچه این ایده ها به ایده های عملی نزدیک تر باشند میزان رضایت ها بالاتر می رود و مشتریان از محصولات بیشتر استفاده می کنند و تجارت ها هم موفق تر خواهند بود

  • geek

رازی که هرگز در مدرسه و دانشگاه به شما آموزش داده نمی‌شود.


اصل دو یا سه برابر کردن درآمد کنونی‌تان بسیار ساده است، اما درک کامل و پیاده‌سازی این اصل به کمی تغییر در طرز فکر و نگرش شما احتیاج دارد. خبر خوب این که به محض درک کامل این اصل یگانه و تأثیرگذار، با اینکه ساعات کاری‌تان مشابه قبل یا حتی کم‌تر از قبل است اما تمام محدودیت‌هایی که خواسته یا ناخواسته بر درآمد خود اعمال کرده‌اید از بین خواهد رفت.


بگذارید این طور فرض کنیم که درآمد کنونی شما ۵ میلیون تومان در ماه است و می‌خواهید آن را دو برابر کنید. واقعاً چقدر احتمال دارد سری به بازار کار بزنید و شغلی با درآمد ۱۰ میلیون تومان در ماه پیدا کنید؟ حتی اگر شما خویش‌فرما یا مالک کسب و کار خودتان باشید که خدمات ویژه‌ای به مشتریانش ارائه می‌دهد باز هم جذب مشتری بیشتر و دو برابر کردن درآمدتان از طریق ارائه خدمات بیشتر و باکیفیت‌تر واقعاً سخت است.


چرا در حال حاضر درآمد شما محدود است


اگر شما هم مثل اکثر مردم باشید، احتمالاً زمان خود را با پول مبادله می‌کنید، یعنی برای ساعات مشخص و معلومی کار می‌کنید و نسبت به ساعات کاری خود حقوق و دستمزد دریافت می‌کنید. فرقی هم نمی‌کند شما سرایدار یا مدیرعامل یک شرکت باشید، به هر حال درآمد شما به حضور شما در محل کار و اختصاص ساعات مشخصی در روز به کارتان بستگی دارد.


درآمد کنونی شما با عوامل زیر محدود شده است …


تعداد ساعتی که کار می‌کنید.


مقدار ارزشی که تولید می‌کنید و متناسب با آن حقوق دریافت می‌کنید.


چطور ارزش خود را افزایش دهیم


حتی اگر ساعات کاری سرایدار و مدیرعامل شرکت یکسان باشد، باز هم همه‌ی ما به خوبی می‌دانیم مدیرعامل شرکت حقوق بیشتری دریافت خواهد کرد، چون ارزش بیشتری برای شرکت تولید می‌کند. این که بخواهید برای افزایش درآمدتان ساعات کاری خود را دو یا سه برابر کنید نتیجه‌ای جز خستگی و ناامیدی به دست نخواهید آورد… شاه کلید دو یا سه برابر کردن درآمد افزایش ارزش تولیدی است؛ بنابراین اگر می‌خواهید درآمد خود را سه برابر کنید ارزش خود را افزایش دهید.


برای برخی  افراد، این افزایش ارزش به معنای بازگشت به دانشگاه و گرفتن مدرک فوق‌لیسانس یا دکترا است و برای برخی  دیگر به معنای گذراندن دوره‌های آموزشی فوق‌العاده است… و مطمئناً این کارها به افزایش درآمد شما کمک خواهد کرد. به هر حال مگر اینکه سطح تحصیلات و آموزش و تجارب خود را به نحو چشم‌گیری تغییر دهید وگرنه پیدا کردن شغلی که حقوقش دو یا سه برابر درآمد شما از شغل قبلی‌تان باشد بسیار بعید است.


برای دو یا سه برابر کردن درآمدتان باید به یک سؤال مهم پاسخ دهید…


چرا مدیرعامل شرکت بیشترین حقوق را دریافت می‌کند؟


این مورد به اصل کلیدی این مقاله اشاره می‌کند که تمام محدودیت‌های موجود بر روی درآمد کنونی‌تان را از بین می‌برد و آن اصل این است…


اهرم – توانایی انجام کار بیشتر در زمان کمتر.


مدیرعامل و سرایدار هر دو به خاطر نتایج تولیدی‌شان حقوق دریافت می‌کنند. با این حال، از آنجا که مدیرعامل با شیوه به کار بردن اهرم آشناست و از آن به خوبی استفاده می‌کند مسلماً در مقایسه با سرایدار نتایج باارزش‌تری تولید خواهد کرد. مدیرعامل‌ها، کل یک شرکت و نتایج تولیدی‌اش را کنترل می‌کنند در حالی که یک سرایدار فقط نتایج سخت‌کوشی خودش را کنترل می‌کند.


پول و مردم هر دو می‌توانند به عنوان اهرم استفاده شوند. مدیرعامل‌ها در مقایسه با زمانی که خودشان مجبورند همه‌ی کارها را به تنهایی انجام دهند می‌توانند با اهرم کردن سرمایه شرکت (پول) و کارکنان (مردم) نتایج خیلی بزرگ‌تری ایجاد کنند.


چطور می‌توانیم این اصل را بر روی درآمد کنونی‌مان اعمال کنیم


اگر می‌خواهید درآمد خود را دو یا سه برابر کنید باید اهرم‌های بیشتری ایجاد کنید. اگر به ساختار یک شرکت نگاهی بی اندازید، متوجه خواهید شد که کارمندان کمترین حقوق را دریافت می‌کنند و مدیران میانی سازمان یک پله بالاتر از کارمندان هستند و به همین دلیل حقوق بیشتری دریافت می‌کنند. علت اصلی حقوق بیشتر مدیران میانی این است که این مدیران به جای این که  خودشان به تنهایی تمام کارها و وظایف را انجام دهند از اهرمی به نام کارمندان برای تولید نتایج بیشتر، باکیفیت‌تر و باارزش‌تر استفاده می‌کنند.


و این روند در کل ساختار یک شرکت تکرار می‌شود. معاون مدیرعامل درآمد بیشتری دارد چون از چند مدیر میانی در سازمان به عنوان اهرم استفاده می‌کند و مدیرعامل شرکت درآمدش از سه گروه قبلی بیشتر است چون از چند معاون مدیرعامل به عنوان اهرم استفاده می‌کند و در نهایت مدیرکل شرکت یا سازمان بیشترین حقوق را دریافت می‌کند چون از همه‌ی افراد مجموعه‌ی خود به عنوان اهرم استفاده می‌کند.


بنابراین یکی از راه‌های دو یا سه برابر کردن درآمد کنونی‌تان افزایش اعتبار و رنک خود در ساختار سازمانی است، فقط با افزایش کیفیت خروجی مسئولیت‌ها و وظایف کنونی‌تان نمی‌توانید به این مهم دست یابید اما اگر هم زمان با یافتن فرصت‌هایی برای پیشرفت در سازمان، مهارت‌های مدیریتی و رهبری خود را توسعه و بهبود دهید شانستان برای افزایش رتبه در شرکت بیشتر خواهد شد.


خطر صعود از نردبان ترقی در شرکت


صعود از نردبان ترقی در شرکت چندان روش هوشمندانه‌ای نیست چون با اینکه هیچ کار اشتباهی انجام نداده‌اید اما باز هم ممکن است که  از دیگران عقب بی افتید و یا کنار گذاشته شوید. راه عاقلانه‌تر برای استفاده از اهرم این است که نگاهی به بیرون از سازمان و شغل کنونی‌تان بی اندازید و وقتی را برای راه‌اندازی کسب و کار شخصی و یا رشد سرمایه‌گذاری‌هایتان اختصاص دهید.


وقتی عمیقاً در مورد روش دوم فکر کنید متوجه خواهید شد که همین الان هم افرادی هستند که درآمدشان بیشتر از مدیرعامل یا حتی مدیرکل یک شرکت است. این افراد معمولاً صاحبان کسب و کارها و یا سهام‌داران یک شرکت سهامی عام هستند. این افراد باهوش بدون اینکه سری به شرکت بزنند و درگیر جزئیات هدایت و کنترل شرکت شوند از همه افراد شرکت به ویژه مدیرعامل‌ها به عنوان اهرم استفاده می‌کنند و برای خود یک درآمد فوق‌العاده ایجاد می‌کنند.


با رشد کسب و کار شخصی‌تان، به تدریج می‌توانید به جایگاه مدیرعامل و صاحب کسب و کار دست یابید. با پیروی از این روش، شما سیستمی کارآمد ساخته‌اید که از پول و زمان مردم دیگر برای تولید نتایجی فوق‌العاده استفاده می‌کند که به تنهایی حتی نمی‌توانستید به ۱ درصد از این نتایج هم دست یابید. برای کسب اهرم مالی و تقویت آن باید درآمد خود از محل کسب و کارتان را در املاک و مستغلات و بازار سهام سرمایه‌گذاری کنید.


چطور می‌توانیم واقعاً درآمد خود را دو یا سه برابر کنیم


اگر واقعاً می‌خواهید درآمد خود را به نحو چشم‌گیری افزایش دهید، باید با شیوه به کار بردن اهرم و افزایش و تقویت آن آشنا شوید. مطمئناً روند استفاده از اهرم فرآیندی یک شبه و زود بازده نیست، اگر می‌خواهید از این روند نتایج خارق‌العاده‌ای به دست آورید باید مهارت‌های خود را افزایش دهید و برای کسب نتایج بیشتر دست به کار شوید. به هر حال هر چه زودتر شروع کنید … نتایج هم زودتر پدیدار خواهند شد.


ده سال بعد، قطعاً حقوق شما افزایش یافته است اما بنده تضمین می‌کنم که هرگز نمی‌توانید درآمدتان را از طریق شغل کنونی‌تان دو یا سه برابر کنید. با این حال می‌توانید در طول این ده سال از اوقات فراغت خود استفاده کنید و با راه‌اندازی کسب و کارها، سرمایه‌گذاری در بازار سهام، بازار سکه و طلا و املاک و مستغلات درآمد خود را دو یا سه برابر کنید.


در پایان روز دو نوع انسان در این دنیا وجود دارند…


آن‌هایی که اهرم شده‌اند و افرادی که اهرم ساخته‌اند.


اینکه جزء کدام گروه باشید به خودتان بستگی دارد.


  • geek

وقتی به یک مشتری اولین فروش را انجام می دهید، آن مشتری را پیگیری کنید و فروش به وی را ادامه دهید. می توانید با ارسال یک ایمیل “تشکر از خرید” این کار را انجام دهید؛ در ایمیل ارسالی تبلیغات محصولات دیگر خود را که می فروشید نیز بگنجانید. ارسال ایمیل را هر چند ماه یک بار ادامه دهید و دنبال کنید.

 

2. می توانید به مشتریان خود اضافه تر بفروشید. وقتی آنها در صفحه سفارش هستند، به آنها در مورد محصولات مرتبط اضافی که در فهرست فروش قرار دارند، اطلاعات بدهید. فقط کافی است آن را به سفارش اصلی خود اضافه کنند.

 

3. به مشتریان خود بگویید، اگر چهار مشتری به وب سایت شما معرفی کنند، از تخفیف کامل در قیمت خریدشان برخوردار می شوند؛ این کار باعث تبدیل یک فروش به سه فروش می شود.

 

هنگام فروش محصول، به مشتریان خود امتیاز پیوستن به برنامه سهامداران را بدهید. با این برنامه آنها از فروش محصولات شما کمیسیون دریافت می کنند و بدین ترتیب فروش شما چند برابر خواهد شد.

 

5. حق تولید مجدد و چاپ مجدد محصولات خود را بفروشید. این کار می تواند با یک آگهی روی محصول یا همراه آن برای محصولات دیگری که می فروشید، انجام شود. با این کار شما حق تولید دوباره محصول را به فروش می رسانید و برگشت فروش روی محصول نهایی خواهید داشت.

 

6. روی پیشبرد فروش محصول خود کار کنید. محصولتان را با محصولات کسب و کارهای دیگر در قالب یک پکیج ارایه دهید. یک آگهی یا بروشور محصولات دیگر خود را روی بسته یا داخل آن قرار دهید، بدین ترتیب کسب و کارهای دیگر هم برای شما فروش خواهند داشت.

 

7. وقتی کالا را برای ارسال به مشتری آماده می کنید، حتماً یک کوپن خرید برای محصولات وابسته دیگر در بسته بندی قرار دهید؛ این کار باعث می شود آنها برای خرید محصولات بیشتر از شما جذب شوند.

 

8. برای مشتریان خود همراه با محصولی که از شما خریداری کرده اند، کاتالوگی از محصولات اضافه ارسال کنید. این کاتالوگ می تواند شامل ترفیعات، خدمات ویژه، الحاقیه ها و ضمایم و غیره باشد. اگر آنها از خرید خود رضایت داشته باشند، حتماً محصولات اضافه را نیز خریداری خواهند کرد.

 

9. “گواهینامه های هدیه” برای محصولات خود بفروشید. شما از خرید گواهی هدیه فروش خواهید داشت، و آن زمانی است که دریافت کننده گواهی هدیه، منفعت خود را در آن می بیند. آنها همچنین آیتم های دیگری از وب سایت شما خریداری می کنند.

 



10. برای مشتریان خود همراه با بسته محصولی که خریداری کرده اند، محصولات رایگان (اشانتیون) ارسال کنید. لازم است روی هدایا آگهی تبلیغاتی شما چاپ شده باشد. این هدایا می تواند برچسب، کلاه های توپی، تی شرت و غیره باشند. این کار باعث می شود، سایر افراد نیز تبلیغات شما را ببینند و به شما سفارش خرید دهند.

  • geek

” مادامی که مردم به ما ایمان نیاورند، حرفمان باد هواست. اگر آنها آنچه از ما می‌شنوند را نفهمند، به ما ایمان نخواهند آورد و به حرفمان نیز گوش نمی‌دهند. پس اگر نتوانیم جلب توجه کنیم، حرفمان خریدار نخواهد داشت. توجه مردم نیز جلب نمی‌شود، جز با نوآفرینی.” ویلیام برنباخ – اسطوره تبلیغات
تبلیغات، دیرینه‌ای کهن در تعاملات انسانی دارد، چرا‌که انسانها در طول تاریخ کوشیده‌اند تا به کمک ابزارهای تبلیغاتی و در بازار پرهیاهوی زندگی، افکار و آرمان‌هایشان را به فروش رسانند و یا فرآورده‌هایشان را به شیوه‌ای سودآور و اثربخش عرضه کنند.
تبلیغات جایگاهی بسیار ویژه در فرآیندهای بازاریابی‌ دارد و موجب ترویج یک ایده کالا یا خدمت در میان متقاضیان می‌شود. از طرف دیگر مشتری نیز باید بداند که چه چیزی برای فروش داریم تا بتواند خریدی انجام دهد، و این دلیلی بر اهمیت تبلیغات و جایگاه آن در فرآیند بازاریابی است. تبلیغات مؤثر دست‌یاری‌گر بازاریابی مدرن در فروش موثر است، چه‌آنکه همانگونه که سرجیو زیمن می‌گوید: “فقط و فقط یک قانون وجود دارد، و آن اینکه تبلیغات باید منجر به فروش شود.” اما چه روشهایی برای تلیغات ارزان و در عین حال موثر وجود دارد؟ قبل از معرفی توصیه‌های کم‌هزینه‌ی تبلیغات، برخی از مهم‌ترین استراتژیهای تبلیغات موفق را مرور می‌کنیم.
۱٫    تبلیغات شما باید مزایایی را مطرح و یا مشکلی را حل کند.
۲٫    مصرف‌کننده باید این مزیت یا راه حل را خواسته باشد.
۳٫    کالا یا محصولی را که ارائه می‌کنید باید ارتباط مستقیمی با آن مزیت یا راه حل داشته باشد.
۴٫    این مزیت یا راه‌حل باید به روشنی منتقل گردد. به عبارت دیگر، مزیت محصول و یا خدمت شما نباید در جذابیت تبلیغ گم شود.
در ادامه ۲۰ توصیه‌ی کم‌هزینه برای تبلیغات را بررسی می‌کنیم.
۱٫    کارشناسان حوزه‌ی تبلیغات در رادیو ،تلویزیون، و نشریات معمولاً پیشنهاداتی در این زمینه به کسب‌وکارها ارائه می‌کنند. برای کاهش هزینه‌ها می‌توانید از توصیه‌های آنها استفاده کنید
۲٫    آگهی‌های خود را بیش‌تر در زمانها و مکانهای شلوغ ارائه کنید.
۳٫    به جای یک تبلیغ بزرگ، آگهی کوچکی بسازید و در زمانها و مکانهای مختلف آن را ارائه کنید.
۴٫    ماهنامه‌ها در انتهای ماه فضای تبلیغاتی فروخته نشده دارند و با تخفیف در اختیار شما قرار می‌دهند.
۵٫    پیوسته در نیازمندی‌های جراید تبلیغ کنید. این بخش به مراتب از تبلیغات تلویزیونی موثرتر است.
۶٫    اگر می‌توانید به جای پول، خدمتی به روزنامه و یا مجله‌ای که در آن آگهی چاپ می‌کنید، ارائه کنید.
۷٫    سعی کنید با فروشندگان و تولیدکنندگان آگهی مشترک داشته باشید و هزینه‌ها را تقسیم کنید.
۸٫    ویژه‌نامه‌های محلی جراید کثیرالانتشار پیشنهاد بسیار خوبی است چرا که هزینه‌ی آگهی در آنها پایین‌تراست. برخی از نشریات که در مکانهای خاص مانند مطب پزشک قرار داده می‌شوند نیز گزینه‌ی مناسبی‌اند زیرا ممکن است سالها آن جا بمانند.
۹٫    اندازه‌ی آگهی‌های خود را کاهش دهید. یک تبلیغ ۶۰ ثانیه‌ای دو برابر یک تبلیغ ۳۰ ثانیه‌ای تاثیرگذار نیست و دو برابر مشتری جذب نخواهید کرد. این کار باعث می‌شود که آگهی‌های بیش‌تری داشته باشید. اگر هر روز تبلیغات کوتاهی داشته باشید نسبت به حالتی که در ماه یک تبلیغ بزرگ داشته باشید تاثیرگذاری بیش‌تری دارد.
۱۰٫    پیام آگهی مهم‌تر از شکل آن است. آگهی‌هایتان را برای فروش بسازید نه برای جایزه گرفتن.
۱۱٫    بهترین مشتریان شما چه کسانی‌اند؟ سعی کنید این گروه هدف اصلی تبلیغات شما باشند.
۱۲٫    اگر بتوانید از یک رویداد ورزشی، فرهنگی، و … حمایت مالی کنید، شهرت قابل قبولی بدست خواهید آورده که باعث جذب مشتریان جدید خواهد شد.
۱۳٫     کسب‌وکارهای کوچک معمولاً نمی‌توانند از عهده‌ی هزینه‌ی تبلیغات اشباع برآیند. بنابراین، در انتخاب رسانه‌هایی که در آنها آگهی می‌دهید، دقت کنید.
۱۴٫    از رسانه‌ای که انتخاب می‌کنید به بهترین شکل استفاده کنید. اگر پیام شما شفاهی است، پس نیازی به تلویزیون نخواهد داشت. صرفاً از رادیو، بیلبورد ، و روزنامه‌ها استفاده کنید.
۱۵٫     ارسال نامه‌ی مستقیم را فراموش نکنید. بررسی‌ها نشان می‌دهد که اگر قبل از تماس مشتری نامه به همراه یک بروشور برای وی بفرستید. میزان فروش شما افزایش خواهد یافت.
۱۶٫    سعی کنید آگهی شکلی روایی داشته باشد. در این حالت آگهی شبیه خبرهای روزنامه خواهد بود. حتماً تیتر جذابی برای آن انتخاب کنید تا خوانندگان آن به طرز قابل ملاحظه‌ای افزایش یابد.
۱۷٫    از لحاظ هزینه‌ی تبلیغات نمی‌توانید با شرکت‌های بزرگ رقابت کنید اما می‌توانید با استفاده از ایده‌های شگفت‌انگیز (مانند نمونه‌ی اویس) و نیز عناصر مختلف مانند رنگ، موسیقی، شعار  و طنز مشتریان بیش‌تری جذب کنید.
۱۸٫     در تبلیغات خود کلیدگذاری کنید. سعی کنید بفهمید مشتریان چگونه شما را پیدا کرده‌اند. به عنوان مثال، روی کوپن‌های تخفیف کدی قرار دهید که نشان دهد مربوط به آگهی در کدام روز و کدام نشریه است. یا می‌توانید از مشتری بخواهید تبلیغ شما را توضیح دهد تا به او تخفیف دهید.
۱۹٫     در طول سال ممکن است شرایطی پیش بیاید که نیاز بیش‌تری به تبلیغات داشته باشید. بدین منظور همواره مقداری بودجه برای این شرایط کنار بگذارید.
۲۰٫    همواره بیشتر از آنچه به مشتری تعهد کرده‌اید و نیز بیشتر از آنچه او انتظار دارد به او بدهید.


منبع:academymarketing
  • geek

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتاب‌های مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند. اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.

در زیر به ۱۰ کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.

۱. بهانه نیاورده‌اند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی‌دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان‌هایی هم اتفاق می‌افتد که با ما با بی‌عدالتی رفتار می‌شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه‌دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می‌توانست به زندان افتادن خود را بهانه‌ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.

۲٫ فقط به آنها مربوط نبوده است.

موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند. اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.

۳٫ صبح‌های زود و شب‌های دیر.
کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.مطمئناً سخت‌کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.

۴. بهترین وسیله.
انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می‌شود اما منظور ما سطح انرژی انسان‌هاست.واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب‌اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش‌خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری‌مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می‌برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.

۵. اصول.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می‌ماند. شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می‌بینیم که بر این اصل پایبند هستند.برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است.
حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.
شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

۷. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی‌سواد می‌دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می‌دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می‌توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می‌دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه‌ای در آن وضعیت می‌دید و می‌خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.

۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال‌های ابتدای زندگی‌اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.

۹٫ مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.

تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت‌ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می‌کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی  مردم به تایسون فکر می‌کنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمی‌بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش‌آموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفه‌ای فیلم تماشا می‌کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم را مثال می‌زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب‌اندام است. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می‌کنم. کتاب‌هایی درمورد اینکه چطور می‌توانم نویسنده بهتری شوم و راه‌های ارتباط با خواننده مطالعه می‌کنم و کتاب‌های نویسنده‌هایی را می‌خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش است باید کتاب‌هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعه‌تان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.

۱۰. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته‌اند. چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.
«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته است.»
آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده‌تان باشد. آرزوی شما ممکن است کمک به میلیون‌ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.

آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.


منبع:academymarketing

  • geek
چند مرتبه تابحال در جلسات کسی به شما گفته است که، «این ایده فوق‌العاده است، باید دست به کار شوی و آن را به واقعیت تبدیل کنی»؟ معمولاً چه اتفاقی می‌افتد؟ بیشتر اوقات، هیچ! بیشتر ایده‌های عالی به این دلیل ناکام باقی می‌مانند که افراد شجاعت، منابع، زمان یا سرمایه به مرحله عمل رساندن آن را ندارند. و آنهایی که وارد عمل می‌شوند هم اکثراً  آمادگی لازم را ندارند و درنتیجه بعد از مدتی می‌بینند که زمان و سرمایه باارزش خود را صرف آرزویی می‌کنند که در مسیر هدف نیست.
تبدیل کردن یک ایده به واقعیت (صرفنظر از زمان و سرمایه‌ای که نیاز دارد) کار ساده‌ای نیست. درواقع، خیلی هم سخت است. چه یک سرمایه‌گذار باشید و چه یک فرد اجرایی، روح دادن به ایده‌ها چیزی شبیه به بدنیا آوردن یک بچه است. صرفنظر از شرایط و موقعیت، باید مسئولیت آن را داشته باشید. هیچکس به اندازه خود شما ایده‌تان را درک نمی‌کند. در این مسیر، همه چیز پای خودتان است و لازم است که بیشتر درمورد خودتان بدانید.
شاید مقالات زیادی درمورد این موضوع نوشته شده باشد اما این مقاله به شما کمک می‌کند بفهمید برای تبدیل یک ایده به واقعیت، چه نیازهای ذهنی، فیزیکی و عقلانی دارید. شاید به این خاطر که اگر بخواهید ایده‌ای را با گذشت زمان و تغییر شرایط همیشه زنده نگه دارید، فرایند به واقعیت رساندن یک ایده، چرخه‌ای بی‌پایان است. بعنوان مثال این مسئله را در کمپانی‌هایی که براساس ایده‌های بزرگ پایه‌ریزی شده‌اند اما نتوانسته‌اند آنقدر رقابتی بمانند تا موقعیت اول خود در بازار را نگه دارند، می‌بینیم.
همین مسئله در محل کار هم صدق می‌کند که نیروی کار خلاقیت لازم  را ندارد زیرا اکثراً طوری آموزش دیده‌اند که فقط کاری که به آنها گفته می‌شود را اجرا کنند. به همین دلیل است که در اجرای کارهای کوتاه و فوری موفق‌تر هستیم. از طرف دیگر، کارمندان برای چندبرابر کردن فرصت‌های موجود در آن کار اولیه‌ای که به آنها سپرده شده، هیچ توانایی ندارند.  بله، باید نگران توانایی رقابتی ماندن خود – چه بعنوان شخص و چه یک سازمان – باشیم.
بازار رقابتی امروز ایجاب می‌کند که همه ما ایده‌های خودمان را تبدیل به واقعیت کنیم — یا بخشی از تبدیل ایده‌های دیگران به واقعیت باشیم. اگر در هیچکدام از این فعالیت‌ها شرکت نمی‌کنید، لازم است که هدف، موقعیت و علایقتان را دوباره ارزیابی کنید. باید قبول کنید که برای ایجاد فرصت رشد برای خودتان و سازمانی که در آن کار می‌کنید، می‌بایست رفتارها و گرایشات کارآفرینی را در خود پرورش دهید.
کارآفرینی دیگر فقط یک واژه تجاری نیست؛ یک روش زندگی است. برای اینکه بتوانید یک کارآفرین باشید، نیازی نیست که حتماً سرمایه‌گذار باشید.
آیا تابحال تصور می‌کرده‌اید که شرکت در یک فعالیت خلاقانه حرکتی غیرمسئولانه است؟ دقیقاً همینطور است – آنهم نه فقط برای خودتان بلکه برای اطرافیانتان.
اگر به این فکر می‌کنید که چطور می‌توانید گرایشات و رفتارهای کارآفرینانه را در خودتان تقویت کنید، در زیر به ۱۲ مورد از این روش‌ها اشاره می‌کنیم، روش‌هایی که کمکتان می‌کند ایده‌های فوق‌العاده خود را به واقعیت تبدیل کنید.
۱. خودتان را باور داشته باشید.
تا زمانیکه خودتان را به حد کافی باور نداشته باشید که بتوانید عواقب تصمیمتان را بپذیرید، نمی‌توانید وارد عمل شوید. هر زمان که این مسئولیت را قبول کردید که چیزی که قبلاَ وجود نداشته را به واقعیت تبدیل کنید، مسئول اعمالتان هستید.
مسئولیت‌پذیری نیازمند باور داشتن به خودتان است تا جاییکه ۱۰۰٪ به کاری که باید انجام شود متعهد شوید. بیشتر افراد به این دلیل نمی‌توانند ایده‌ای را به عمل برسانند که چالش‌ها و مشکلات غیرقابل‌پیش‌بینی بیشتر از چیزی می‌شود که تصورش را می‌کردند بتوانند تحمل کنند و به همین دلیل دیگر مسئولیت‌پذیری نداشته‌اند. آنها اعتماد به خودشان را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند به انتهای راهشان نگاه کنند.
۲٫ مشاوران مخصوص خودتان را داشته باشید.
از آنهایی که قبلاً آن کار را انجام داده‌اند درس بگیرید. هیچوقت فکر نکنید که چون ایده شما بوده است، پاسخ همه سوال‌ها را دارید. ایده‌پردازی تفاوت زیادی با اجرای ایده‌ها دارد.اجازه بدهید مشاوران مخصوصتان شما را با درس‌هایی که از شکست‌ها و موفقیت‌های خود گرفته‌اند، راهنمایی کنند.
اگر می‌خواهید سرمایه‌گذاری موفق باشید، باید به حرف‌های همه گوش دهید چون نمی‌دانید دقیقاً کی ممکن است یک ایده خوب از دهان کسی بشنوید. توصیه‌هایی که از این و آن می‌شنوید خوبند اما لزوماً همه آنها درست نیستند. آدم‌های کمی هستند که دانش لازم درمورد کار شما را داشته باشند. نظراتشان را تجزیه و تحلیل کنید تا بتوانید از آنها سر در بیاورید و سعی کنید تفکر پشت نظرات منفی را درک کرده و بعد به تنهایی تصمیم‌گیری کنید.
بااینکه داشتن یک گروه مشاوران مخصوص بسیار عالی است اما باید دقت کنید که نگذارید آنها در دیدگاه شما دخالت کنند.
خودتان باید به دقت همه نظرات را بررسی و ارزیابی کنید و در آخر با غریزه خودتان جلو بروید.
۳٫ خطر کردن (ریسک) باید بهترین دوست شما باشد.
وقتی ایده‌ای خلق می‌کنید، خطر کردن بهترین دوست شما می‌شود. اگر بتوانید این واقعیت را بپذیرید، با دیدگاهی به این فرایند نزدیک خواهید شد که همه آمال و آرزوهایتان را کنترل‌شده نگه می‌دارد. وقتی اوضاع آنطور که برنامه‌ریزی شده بود پیش نرفت، روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید و اجازه ندهید این اختلال شما را به عقب برگرداند. خطر کردن کاملاً طبیعی است و مراحل ۱ و ۲ باعث می‌شود همیشه نگاهتان رو به جلو باشد.
خیلی وقت‌ها می‌شنوید که «کوشش و تلاش زیاد» یکی از اصل‌های مهم تبدیل کردن ایده‌ها به واقعیت است. اما درواقع، این بنیادی‌ترین تعهدی است که فرد باید برای هر نوع مدیریت خطر داشته باشد. اگر می‌خواهید به این مسیر ادامه دهید، باید راهی برای ایجاد این سطح تعهد پیدا کنید.
۴. شدیداً صبور باشید.
مصالحه کردن یک انتخاب است نه فداکاری. خیلی به خودتان فشار نیاورید. سعی کنید از این مسیر لذت ببرید و درک کنید که اوضاع چطور پیش می‌رود. بیشتر افراد آنقدر برای رسیدن به نتیجه دلخواهشان مضطرب می‌شوند که کم‌کم تصمیم‌گیری‌هایشان بدتر و بدتر می‌شود.
یک چیز کاملاً مشخص است: این مسیر مطمئناً پر از نتیجه‌های غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود که ممکن است شما آمادگی برخورد با آنها را نداشته باشید. نباید اجازه دهید این مسئله شما را ناامید کند. سرتان را بالا نگه دارید و به این مسیر و جایی که شما را به آن می‌رساند احترام بگذارید. مطمئن باشید که چیزهای زیادی درمورد آستانه ریسک‌پذیری خودتان یاد خواهید گرفت. به همین ترتیب،  یاد خواهید گرفت که خیلی‌ها آماده‌اند سر راهتان قرار گیرند و شما را پایین بکشانند. این دقیقاً همان جایی است که سفر برایتان ناراحت‌کننده می شود. باید بطور مداوم کسانی که با آنها همسفر شده‌اید را ارزیابی کنید.
۵. یاد بگیرید چطور نظراتتان را به دیگران بقبولانید.
تبدیل ایده‌تان به واقعیت مستلزم این است که کاری کنید بقیه هم دیدگاه شما را درک کنند. باید به روشنی ایده‌تان را برای سایرین توضیح دهید و نشان دهید که چطور این ایده می‌تواند منتهی به سود و درآمد شود. توضیح دادن درمورد ایده‌های بزرگی که خودتان هیچ درکی از طریقه سوددهی آن ندارید، هیچوقت مخاطب درست سر راه شما قرار نمی‌دهد. 
برای توضیح درمورد ایده‌تان رمز کار سادگی است. اینکه بتوانید خیلی ساده دیگران را از موضوع ایده‌تان باخبر کنید باعث خواهد شد آن را بهتر درک کرده و احتمال قبول کردن آن افزایش خواهد یافت. این مهارت وقتی می‌خواهید  به سرمایه‌گذاران احتمالی درمورد ایده‌تان توضیح دهید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
۶. نقطه‌ها را به هم وصل کنید.
هر چیزی به چیز دیگری وصل است. باید یاد بگیرید که چطور راه وصل شدن این نقطه‌ها به هم را پیدا کنید. چیزی که ممکن است امروز «ایده اصلی» شما باشد، وقتی افکار دیگری که می‌تواند با ایده شما مرتبط باشد را به هم وصل می‌کنید، می‌تواند به چیز بزرگتری تبدیل شود.
هیچوقت دست از وصل کردن نقطه‌ها به هم برندارید.
۷. به کارتان علاقه داشته باشید.
برای عالی بودن باید عشقتان را نشان دهید. اگر در هر کاری که انجام می‌دهید، عشق و علاقه بگذارید، قدرت این را پیدا خواهید کرد که پیشرو و پیشقدم باشید. راه‌هایی را خواهید رفت که افراد کمی جرات آن را دارند و این عشق و علاقه درهای جدیدی را به سمتتان باز خواهد کرد.
توانایی شما برای حفظ این شور و علاقه یکی از رموز موفقیت ایده شماست.
۸. هدفمند باشید.
قصد شما از ایده‌تان باید هدف و مفهوم داشته باشد. اگر اینطور نباشد، احتمال اینکه در نیمه راه دست از کار بکشید بسیار زیاد است. همچنین احتمال اینکه مدام برای خودتان بهانه ‌های بیجا بیاورید هم بیشتر می‌شود. 
سرمایه‌گذاران باید به کاری که انجام می‌دهند عشق و باور داشته باشند، در غیراینصورت شکست خواهند خورد. باید به خودتان و همه آنهایی که از ایده شما حمایت می‌کنند، متعهد شوید. هدف شما این است که ایده‌تان را اجرا کرده و کاری کنید که بقیه هم آن را باور کنند. هدف عشق و علاقه شما را هم تقویت می‌کند و باعث می‌شود در مسیری که پیش گرفته‌اید تنها نباشید.

۹٫ حرکت ایجاد کنید.
با دقت همه منابع خودتان را مشخص کنید و با کمک روابط، شبکه‌‌سازی و تقسیم منابع، فرصت گسترده‌تر شدن ایده‌هایتان را بیشتر کنید. ایجاد حرکت یکی از ملزومات تبدیل ایده‌هایتان به واقعیت است.
ایجاد حرکت تا حد زیادی با زمانبندی و مدیریت و گسترش منابع در ارتباط است. هر منبعی اهمیت دارد. باید بدانید چه زمان باید و چه زمان نباید از آن استفاده کنید تا بهترین استفاده ممکن را از مکان و زمان مناسب از آنها ببرید.
۱۰. همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایتان باشید.
هیچوقت مغرور نشوید. همیشه جا برای بهتر شدن ایده‌هایتان وجود دارد. وقتی کم‌کم می‌توانید ببینید که نقطه‌ها چطور به هم وصل می‌شوند، خودتان و مشاورانتان را به چالش بکشید تا ایده‌هایتان را حتی بهتر از این کنید.
این دقیقاً همان کاری است که استیو جابز با کمپانی اپل، پیکسار انیمیشن و باز هم اپل کرد. پیشرفت‌های پشت سر هم یکی از رموز اسطوره شدن اوست. او همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایش بود.
۱۱. توازن کار/زندگی باید یکی از اولویت‌هایتان باشد.
مهم نیست که تا چه اندازه هوشمندانه، با علاقه و متمرکز کار می‌کنید، اگر توازن نداشته باشید، همیشه در معرض فرسودگی شغلی خواهید بود. ذهن، جسم و روح شما باید هم‌تراز شوند. ایجاد توازن بین کار و زندگی‌تان را باید به صورت یک اولویت درآورید. اینکار ذهنتان را بازتر شده و همه چیز را مدنظر قرار دهید.
اینکه بتوانید ایده‌ای را با موفقیت به واقعیت تبدیل کنید، دوی ماراتن است نه دو سرعت. سرعتتان را باید طوری تنظیم کنید که روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید. ذهنتان را بی‌اندازه درگیر نکنید؛ کمی به خودتان فضای تنفس بدهید و سعی کنید خلاقیتتان را تقویت کنید.
۱۲٫ میراث ایده‌تان را ماندگار کنید.
تصور می‌کنیم که متعهد شده‌اید که مسئولیت ۱۱ مورد اول را بپذیرید و در این مورد موفق هم بوده‌اید. ایده اصلی شما متولد شده و تاثیر آن اکنون به جوانب مختلفی که در ابتدای کار اصلاً فکرش را هم نمی‌کردید تعمیم یافته است. فرصت‌هایی که برای خودتان و دیگران ساخته‌اید بسیار پراهمیت بوده و موفقیت ایده‌تان الان دیگر واقعی به نظر می‌رسد. ایده شما الان به چیزی بسیار مهم‌تر تبدیل شده و دیگر با خودتان است که میراث آن را ماندگار کنید.
وقتی به ایده‌تان زندگی بخشیدید، این مسئولیت شماست که تاثیر آن برای همیشه زنده بماند.

منبع:academymarketing
  • geek

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.



فرمول موفقیت یک کارآفرین:

۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.

  • geek


1. اهداف مالی را کنار بگذارید:

تحقیقات نشان می دهد اهداف مالی و انجام یک کار به امید جایزه گرفتن ذهن شما را کانالیزه خواهد کرد و خلاقیت شمار را خواهد گرفت. داشتن اهداف مالی مثل این است که سر خود را داخل یک کانال کنید که در طرف دیگر آن کیسه های طلا قرار دارد و سعی کنید از طریق کانال به کیسه ها برسید. سر خود را از کانال بیرون بیاورید راه حل را جایی بیرون کانال جستجو کنید.


2. بی توجهی به باور عمومی:

آنچه افکار عمومی به شما می گوید ممکن است خیر خواهانه باشد اما خلاقیتی در آن نیست آن ها هیچ گاه راه حل جدید ارائه نمی دهند و مدام بر این باور اند که راه حل هایی قبلی باید اصلاح شود. بی توجهی به آن ها شما را از انجام یک رفتار سنتی و تکراری دور خواهد کرد و شما راه حل جدید را پیدا خواهید کرد.


3. به دغدغه های خودتان بپردازید:

آن چه مشکل و دغدغه حتی مسخره و ناچیز شماست اگر حل شود آغاز یک انقلاب بزرگ خواهد بود. شما متخصص اصلی حل مشکلاتی هستی که مدت هاست با آن های سرو کار دارید.


4. خلاقیت یک اثر ذاتی ست:

خلاقیت را نمی شود جستجو کرد، در سرچ گوگل یا در روش زندگی دوستان در خارج کشور ایده مد نظر شما وجود ندارد. برای شروع یک ایده به خودتان رجوع کنید، این ایده خلاقانه در گوشه ای از وجود هر فردی قرار دارد. خودتان باشید.


5. هوشمند بود بی معناست باید خلاق بود:

اگر به شما گفته شده که معدل کمی دارید یا توانایی و تخصص انجام کارهای سخت و طاقت فرسا را ندارید یا نمی توانید مسئله ای را که به شما دیکته شد حل کنید همه این ها به معنی ست که شما در انجام کارهای سخت توانمند نیستید مردم کسی را که کار سختی را انجام می دهد هوشمند می دانند در حالی که آینده در دست افرادی است که ساده، لذت بخش و خلاقانه پیش خواهند رفت.


6. زندگی کنید انگار که فردایی نیست:

فرض کنید که فرصت های زیادی برای انجام کارهای مختلف دارید و می توانید هر کاری را که دوست دارید انجام دهید، انگار در بهترین کشور دنیا با بهترین امکانات زندگی می کنید و هیچ مشکلی سر راه شما نیست، توجه به مشکلات محیطی و تطبیق ایده هایتان با آن ها شما را فرسوده خواهد کرد و ذهن جوان و خلاقتان پیر و ترسو خواهد شد.


7. وسواس را کنار بگذارید:

تنها راه برای فهمیدن مزه یک نوشیدنی نوشیدن آن است، تجربه کنید و سعی نکنید محیط اطراف و اطرافیانتان را کنترل کنید. به فکر پیش بینی مشکلات آینده نباشید آینده اتفاق خواهد افتاد و شما صد درصد را حل مناسب برای شرایط مختلف را پیدا خواهید کرد. برای آن چه که اتفاق نیافتاده برنامه ریزی نکنید.

  • geek