زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۴ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

عرضه‌ی یک اپلیکیشن موبایل ممکن است خیلی پولساز باشد، ولی اگر به خوبی ساخته نشود، ممکن است جزء آن 78 درصد از اپلیکیشن‌هایی باشد که هیچ وقت کاربر دوباره به سراغش نمی‌رود.

اگر اپلیکیشن شما رایگان است، پس برای کسب درآمد یا به تبلیغات متکی هستید و یا به خرید‌های درون اپلیکیشن (مدل freemium)، که اگر فرد بازدیدهای متعددی از اپلیکیش شما نداشته باشد، درآمدی نیز کسب نخواهید کرد.

 

با این وجود، استارتاپ‌های موبایل زیادی اپلیکیشن‌های رایگان زیادی را به امید کسب درآمد از طریق تبلیغات یا ترغیب کردن مردم به خرید امکانات پیشرفته‌تر، کالاهای مجازی یا کاربری بیشتر عرضه می‌کنند. در واقع، بر اساس گزارش Distimo تحت عنوان «چگونه موفق‌ترین اپلیکیشن‌ها از کاربران کسب درآمد می‌کنند» 76 درصد درآمد تمامی اپلیکیشن‌ها در فروشگاه اپل و بیش از 90 درصد در بازارهای آسیایی از اپلیکیشن‌های freemium یا خریدهای درون‌ اپلیکیشنی حاصل می‌شوند.

 

حتی Snapchat که یک اپلیکیشن کاملن رایگان است با پیشنهاد 3 میلیارد دلاری فیسبوک مواجه شد و تنها دلیل این امر تعداد خیره‌کننده‌ی کاربران آن (هم اکنون روزانه بیش از 400 میلیون عکس در این شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشته می‌شود) است.

 

می‌خواهید بدانید که سرنوشت اپلیکیشن موبایل شما چگونه خواهد بود؟ این معیارها را چک کنید:

 

1.  تعداد دانلودها. در حالی که دانلود‌ها به تنهایی نمی‌توانند مشخص کنند که یک اپلیکیشن برنده خواهد بود، ولی باز هم نقش مهمی را در ارزیابی موفقیت آن بازی می‌کنند.

 

برای مدل freemium هرچه تعداد دانلودها بیشتر باشد، احتمال اینکه موفقیت اپلیکیشن‌ها در تبدیل کاربران رایگان به کاربران درآمدزا افزایش می‌یابد. و اگر دانلود اولیه اپلیکیشن پولی باشد، آن گاه این معیار اهمیت مضاعفی می‌یابد.

 

اطمینان حاصل کنید که تعداد دانلودهای خود را در دورنمای تعداد کاربران فعال قرار دهید. تعیین کنید که چه تعداد مردم اپلیکیشن شما را دانلود کرده و از آن استفاده می‌کنند، و همچنین کسب و یا از دست دادن محبوبیت آن را در طول یک بازه‌ی زمانی و یا یک کمپین تبلیغاتی پایش کنید. همچنین می‌توانید آمارهای مربوط به اینکه روی چه پلتفرم‌ها و چه دستگاه‌هایی از اپلیکیشن شما استفاده می‌شود پیگیری کنید.

 

ابزارهای واسط مانند AppFigures و App Annie شما را قادر می‌سازند تا حساب iTunes خود را با آن‌ها لینک کرده و در جریان بروزرسانی‌های این آمارها قرار گیرید.

 

2.  درگیرکردن کاربران. دلیل ارزش بالای اپلیکیشن‌هایی مانند Snapchat و اینستاگرام همین است: تعداد بسیار زیادی از کاربران با سطح درگیری بسیار بالا که حداقل روزی یکبار به اپلیکیشن دسترسی پیدا می‌کنند و در بسیاری موارد روزانه چندین بار به آن مراجعه می‌کنند. قطعاً می‌خواهید که اپلیکیشن شما هم این مدل را سرمشق قرار داده و به سطح درگیری بالا برسد.

 

شما می‌خواهید که مصرف‌کنندگان هر روز از اپلیکیشن شما استفاده کرده و به بخشی از زندگی روزمره‌شان تبدیل شود.

 

از آنجایی که سطح درگیری توسط تعداد دفعاتی که کاربر به اپلیکیشن برمی‌گردد سنجیده می‌شود، متریک‌ها ممکن است متفاوت باشند. سطح درگیری می‌تواند تکرر باز شدن اپلیکیشن، مدت استفاده، تعداد صفحات باز شده، و نرخ تبدیل برای هر رویداد را اندازه‌ بگیرد. بسته به هدف اپلیکیشن، این متریک‌های می‌توانند بگویند که آیا کاربران، محصول شما را غیر قابل صرف نظر می‌دانند یا خیر.

 

3.  حفظ کاربران. نه تنها می‌خواهید تعداد کاربران خود را افزایش دهید، بلکه می‌خواهید مطمئن شوید که مردم می‌مانند. یک راه برای انجام این کار اعمال بروزرسانی‌ها است. هر اپلیکیشنی مسیری تکاملی را طی می‌کند و در طی آن، امکاناتی به آن اضافه شده، باگ‌های آن رفع می‌شود و یا در نسخه‌های بعدی ارتقا می‌یابد. این راهکارها معمولاً پس از انجام تحقیقات و یا کسب بازخور از کاربران انجام می‌پذیرد. سعی کنید خوب به حرف مشتریان و کاربران خود گوش دهید. پیگیری این معیار به شما کمک می‌کند تا میزان مفیدبودن اپلیکیشن خود و همچنین ارزشی که کاربر در امکانات جدید و قدیمی ‌اپلیکیشن می‌یابد را بسنجید.

 

اگر نیازهای کاربران را نادیده بگیرید، اپلیکیشن شما محبوبیت خود را از دست می‌دهد.

 

4.  اهداف خاص. بیشتر توسعه دهندگان اپلیکیشن‌ها، چشم‌اندازی واضح از نحوه‌ی استفاده‌ی کاربر از اپلیکیشن آنها را در ذهن دارند، و معمولا این چشم‌انداز با انجام یک کار خاص همراه است.

 

هنگام پیگیری اهداف خاص، به گام‌ها و رویدادهایی توجه کنید که تمایل دارید کاربران آن‌ها را انجام دهند و به درصد کاربرانی که این کارها را انجام می‌دهند نگاه کنید.

 

سطح درگیری کاربران، حفظ آن‌ها و اهداف را می‌توان را با یکپارچه سازی ابزارهای تحلیلی (مانند Flurry که رایگان بوده، و Localytics که در دو نسخه‌ی پولی و رایگان عرضه می‌شود) با اپلیکیشن خود ردگیری کنید.


منبع:کاریا

  • geek

مشتریان به اینکه شما چگونه کارها را انجام می‌دهید اهمیت نمی‌دهند – تنها نتیجه نهایی و اینکه دردی از آن‌ها دوا می‌کنید برایشان مهم است.

یک قانون نانوشته وجود دارد: برای آغاز یک استارتاپ، باید یک محصول بسازید، و برای انجام این کار به کسی نیاز دارید که بتواند کدنویسی کند.

 

این امر چه به این معنا باشد که شما به دنبال یک شریک فنی باشید، یا کدنویسی بیاموزید، یا حتی به دنبال ساخت محصول MVP باشید، دانش سنتی می‌گوید که بدون توانایی‌های فنی تنها یک آدم معمولی با یک پاورپوینت هستید.

 

ولی با این وجود تعداد فزاینده‌ای از استارتاپ‌ها دارند به آهستگی این فرضیه را رد می‌کنند.

 

آن‌ها در حال جذب نخستین مشتریان خود با کمترین فناوری و بدون هیچ کدی هستند. آن‌ها به جای اینکه از ابتدا به ایجاد فناوری‌های پرزرق‌وبرق بپردازند، به ابزارهای ارزان قیمت مانند فرم‌های آنلاین، سایت‌سازهای drag-and-drop، پلاگین‌های پیشرفته‌ی وردپرس و ارائه‌دهندگان خدمات تجارت الکترونیک روی می‌آورند.

 

آن‌ها مستقیماً به خدمت‌رسانی به مشتریان می‌جهند و سعی دارند از هر طریقی به سمت نخستین مشتریان پول‌ساز خود می‌روند.

 

مهمتر از همه، این گونه کارآفرینان برخلاف اکثریت همتایانشان و تا زمانی که رقبا تولید محصول خود را آغاز می‌کنند، کسب‌وکار خود را راه انداخته‌اند.

 

ولی چگونه این کار را می‌کنند؟

 

به جای ایجاد یک محصول روی خدمت‌رسانی به مشتریان تمرکز کنید


کارآفرینان موفق همگی یک چیز را می‌دانند: مهمتر از ایجاد یک محصول خدمت‌رسانی به مشتریان است.

این طرز فکر را باید از همان آغاز در خود پرورش دهید. بیشتر کارآفرینان آنقدر به نحوی بسته روی ساخت محصول متمرکز می‌شوند که دید خود از هدف واقعی – حل یکی از مشکلات مشتری – را از دست می‌دهند.

 

یا آنگونه که «بن یوسکوویتز» به صراحت بیان می‌کند:

«مشتریان به اینکه شما چگونه کارها را انجام می‌دهید اهمیت نمی‌دهند – تنها نتیجه نهایی و اینکه دردی از آن‌ها دوا می‌کنید برایشان مهم است.»

 

بجای فناوری از مردم استفاده کنید


به دشوارترین قسمت کسب‌وکاری که می‌خواهید ایجاد کنید فکر کنید. همان قسمتی که نیازمند پیچیده‌ترین کارها است – نوآوری خالصی که هیچ کس دیگری نمی‌تواند آن را انجام دهد.

 

آیا یک انسان می‌تواند این کارها را به صورت دستی انجام دهد؟

 

برای بسیاری کسب‌وکارها، این همان راز دست‌یابی به موفقیت‌های بزرگ بوده است:

دیوید کوایل یک مهندس نرم‌افزار بسیار با استعداد است. او همیشه به دنبال حل مساله ای بوده آزارش می‌داد: برنامه‌ریزی زمانی جلسات از طریق ایمیل‌ها.

 

ایده‌ی اصلی دیوید ایجاد یک ابزار هوش مصنوعی بود که بتواند به صورت خودکار زنجیره‌ی ایمیل‌ها را خوانده و خود جلسات را برنامه ریزی کند. ولی ایجاد این راهکار ماه‌ها و شاید سال‌ها طول می‌کشید.

 

ولی میانبر او برای راه اندازی یک کسب‌وکار در اسرع وقت چه بود؟ او خیلی ساده آدرس ایمیل خود را به مشتریان داده تا وی را در "CC" بگذارند و ایمیل‌های خود را به او فوروارد کنند. سپس دیوید خود به صورت دستی تمامی ایمیل‌ها را خوانده و جلسات آن‌ها را سازماندهی می‌کرد و با این کار ثابت کرد که مشتریان حاضرند برای این کار هزینه کنند.

 

به مرور زمان او بخش‌های بیشتری از این خدمت را خودکار کرد – ولی تا وقتی که مطمئن نشد که برای محصول تقاضا وجود داشته و درآمدزا خواهد بود، این کار را نکرد.

 

مثالی دیگر – یک فروشگاه:

Tasemaker یک فروشگاه کوچک طراحی داخلی است که طراحان داخلی را با صاحب خانه‌ها متصل می‌کند تا کارهای کوچک طراحی منازلشان را انجام دهند. آن‌ها کار خود را با برقراری تماس با طراحان داخلی آغاز کرده و لیستی کاغذی از شرکت‌های علاقه‌مند به همکاری و کار بیشتری تهیه کردند.

 

سپس از شبکه‌ی دوستان خود پرسیدند که چه کسی در مورد طراحی داخلی منزل خود به کمک نیاز دارد – و از این رو ارتباطات لازم را بینشان برقرار ساخته، و خودشان پرداخت‌ها را پردازش می‌کردند.

 

ممکن است داستان‌های مشهور زیادی مانند ZenLike یا TasteMaker شنیده باشید. این گونه شرکت‌ها طیف وسیعی از Groupon یا Yipit، تا Aardvark (توسط گوگل خریداری شد) و Diapers.com (توسط آمازون خریداری شد) را در بر می‌گیرند.

 

همگی این شرکت‌ها از همان ابتدا اشتراکاتی داشتند. در راس هر کسب‌وکاری، به جای الگوریتم‌های پرزرق و برق، موسس این شرکت‌ها را می‌یافتید که مانند «مرد پشت پرده» در جادوگر شهر اُز، سخت کار کرده و مانند سس جادویی برای کسب‌وکار بود.

 

از راهکارهای آماده استفاده کنید


در حالی که فناوری محوری شما ممکن است در واقع همان خدمتی باشد که عرضه می‌کنید، می‌توانید آن را در قالب یک موجودیت آنلاین، تعاملات دیجیتال، و مدیریت یک کسب‌وکار واقعی حوزه فناوری جلوه دهید.

 

خلاصه‌تر اینکه می‌توانید مانند یک شرکت آنلاین کاملاً خودکار که مجموعه ای از برنامه‌نویسان نرم‌افزاری را استخدام کرده و یک طراح گرافیک داخلی نیز دارد رفتار کنید و رنگ و بوی همچین شرکتی به خود بگیرید.

  • از یک سرویس تجارت الکترونیک برای پردازش پرداخت‌ها و همچنین اشتراک‌ها استفاده کنید – که نیاز مند هیچ کدنویسی ای نیست.
  • به مشتریان خود اجازه دهید تا از طریق فرم‌های سطح بالای آنلاین که از طریق ابزارهای drag-and-drop ساخته و منتشر می‌کنید، با شما تعامل داشته باشند.
  • با استفاده از ابزارهایی چون Zendesk، Uservoice یا GetSatisfaction یک پایگاه پشتیبانی دانش و یک تالار گفتمان اجتماعی ایجاد کنید.
  • از ویجت‌های رایگانی که در سطح وب قرار دارند، مانند فرم‌های تماس با ما، دکمه‌های اسکایپ، چت زنده و غیره استفاده کنید.
  • از سایت‌سازهای ساده ولی در عین حال سطح بالا برای انتشار وب سایت اصلی خود استفاده کنید و سپس تمامی ابزارها را در یک موجودیت گردهم آورید. دو سرویس Strikingly و Unbounce برای زیباسازی صفحات وب‌ بسیار مناسب هستند.

 

همانطور که  می‌بینید اینترنت پر است از ابزارهایی که می‌توانید تنها با یک کلیک تمامی ‌ابعاد سایت خود را طراحی کنید.

راهش این است که همیشه چیزی که می‌خواهید را جست و جو کنید قبل از اینکه بخواهید از نو چرخ را اختراع کنید. شاید کس

ی قبل از شما به بهتر کردن زندگی‌تان اندیشیده باشد.

 

گنجینه‌ی پنهان وردپرس


برای بیشتر ما، برند وردپرس مترادف است با یک وبلاگ رایگان، یا یک روش ساده برای ایجاد یک سایت محتوایی برای افراد غیر فنی.

ولی جادوی وردپرس در این است که می‌تواند کاربری خود را بسط داده تا بسیاری از انواع پلتفرم‌های وب را ایجاد کند – و این در حالی است باز هم که دست شما به کدها آلوده نخواهد شد.

 

خود وردپرس رایگان است، و می‌توانید از پلاگین‌های ارزان استفاده کرده تا سایت خود را به یک سایت عضویت، پورتال تجارت الکترونیک، شبکه اجتماعی، و حتی سایتی برای خرید و فروش‌های روزانه تبدیل کنید.

به جای خرج کردن هزاران دلار برای استخدام یک طراح و یک برنامه نویس، می‌توانید یک تم خوب و سطح بالا را با قیمت 40 دلار خریداری کرده و آن را متناسب با برند خود شخصی سازی کنید. اگر کمی از اندوخته‌تان باقی مانده است، می‌توانید برای چند ساعت یک متخصص وردپرس را استخدام کرده تا تغییراتی جزئی را در سایت انجام داده و کمی شما را با فوت و فن آن آشنا کند.

 

وردپرس یکی از باورنکردنی ترین ابزارهای موجود روی وب برای کارآفرینان غیر فنی است. ممکن است یادگیری آن اندکی طول بکشد، ولی بی شک خیلی سریعتر از پیدا کردن یک کدنویس یا یادگیری کدنویسی است.

 

وردپرس سرنوش را به دستان خودتان می‌سپارد.

 

همه را یکی کنید


به همان نیاز اساسی مشتری باز گردید، و به این فکر کنید که چگونه آن را به هر طریقی ارضا کنید. حال، چگونه می‌توانید، این راهکار را دسترس‌پذیر و شدنی کنید؟ فرآیند آن چگونه خواهد بود؟ چگونه می‌توانید کسب درآمد کرده و جلب پشتیبانی کنید؟

 

شانس اینکه همه این کارها را خودتان انجام دهید زیاد است. در غیر این صورت، سعی کنید با مقیاسی کوچکتر از آنچه در ابتدا مجسم کرده بودید شروع کنید، تا امروز کسب درآمد کنید و توسعه‌ی خود را تامین سرمایه کنید.

 

بعد از اینکه نخستین مشتریان خود را جلب کردید، تصویری مناسب از اینکه کسب‌وکارتان به کجا خواهد رفت، و اینکه چه فناوری‌هایی را نیاز خواهید داشت را ترسیم خواهید کرد.

 

آیا اینطور کار کردن نتیجه خواهد داد؟

 

شرکت‌های فناوری اینگونه شروع کردند و در نهایت ارزش شرکت خود را به ارزش 50 تا 540 میلیون دلار رساندند تا جایی که توسط شرکت‌های بزرگتر خریداری شدند. برخی نیز خود به غول تبدیل شدند. نرخ رشد این شرکت‌ها هم اکنون دو رقمی است و زمان شروع به کار این شرکت‌ها تنها چند هفته یا چند ماه بود، نه چند سال.

 

اگر این رویکرد شما را اذیت می‌کند، خیلی خوب است. این یعنی شما دارید به این فکر می‌کنید که متفاوت بیاندیشید. با این وجود، کارآفرینانی که با این رویکرد مواجه شدند همگی دارای حس‌های مشترکی بودند:

 

سرمایه گذار چه فکری می‌کند؟


آن‌ها فکر می‌کنند شما باهوش، کاردان و منعطف بوده و می‌دانید چگونه روی چیز درست متمرکز شوید.

اگر به هر دلیلی از خلاقیت یا کاردانی شما خوششان نیامد، بدانید که به سراغ فرد درست نرفته اید.

 

مقیاس چه می‌شود؟


این ترس بسیار قابل درک است. فکر کردن به اینکه «خب عالی شد، مشتریان خود را داریم، و حالا می‌خواهیم آن‌ها را ناامید کنیم.»

اجازه ندهید این تفکرات شما را فلج کنند. پیشرفت یک جت فضایی نیست. بلکه یک فرآیند تدریجی است که زمان زیادی را به شما می‌دهد تا بین راهکارهای مختلف سیر کنید.

 

به عبارت دیگر، تفاوتی اساسی وجود دارد بین «خودت همه کار را بکن» و «تکامل تمام روباتیک». ممکن است چند نفر را استخدام کنید و همزمان یک فناوری قابل بسط را توسعه دهید.

همانطور که بیشتر کارآفرینان می‌گویند، راه و چاه بدست آوردن 50 مشتری اول با راه و چاه کسب 5000 مشتری اولیه خیلی متفاوت است.

 

برای آنهایی که فکر می‌کنند به خاطر عدم توانایی‌های فنی از قافله عقب مانده اند باید گفت که شما می‌توانید همین *امروز* شروع کنید و اولین مشتریان خود را بدست آورید.

 

یک بار امتحان کنید. به جای اینکه پول خود را به یک کدنویس بدهید، خودتان شروع کنید و از این رو چیز زیادی هم از دست نخواهید داد. هر کاری که برای پیشبرد کسب‌وکارتان لازم دارید انجام دهید.

یادتان باشد که: شما برای تولید یک محصول اینجا نیستید – شما اینجایید تا یک مشکل را حل کنید. و مطمئناً مهارت انجام آن را دارید.


منبع:کاریا

  • geek

بیشتر کارآفرینان فکر تاسیس شرکت میلیارد دلاری خود را در ذهن می‌پرورانند، ولی یکی از بهترین راه‌ها برای ساختن یک شرکت بزرگ، ساختن شرکتی کوچک و بزرگ کردن تدریجی آن است.


تمامی ‌امید‌ها و خیال‌ها در جهان شما را به هیچ عنوان به خروجی رسیدن به میلیارد دلارتان نزدیک نخواهد کرد. در واقع، عزم کردن جزم برای خلق یک استارتاپ میلیارد دلاری بزرگترین اشتباهی است که می‌توانید مرتکب شوید.

 

«گری چو»، از مربیان مدرسه هنرهای تجسمی در نیویورک به مردم آموزش می‌دهد که چگونه استارتاپ‌های خود را با رویکردی کاملاً متفاوت شروع کنند. درسی که وی تدریس می‌کند با عنوان «طراحی کارآفرینی» سیلابسی نامتعارف دارد: زمان و انرژی خود را صرف ایجاد برنامه‌ها و طرح‌ها و نقشه‌ها برای شرکت میلیارد دلاری خود نکنید. یک شرکت یک هزار دلاری واقعی خلق کنید که به نحوی پی‌درپی و پایا کسب درآمد کند.

 

با ایجاد یک استارتاپ 1000 دلاری، شما سه درس اساسی را می‌آموزید.

 

  1. می‌توانید از لحاظ مالی کاملاً خودکفا شوید

وقتی برای درآمد به یک کار روزانه، و یا برای حفظ کسب‌وکار خود روی سرمایه‌گذاران وابسته اید، تمرکزتان را ذاتاً از دست می‌دهید. استقلال و خلاقیت شما تا حد زیادی توسط زمان و خواسته‌های دیگران محدود می‌شود. در نهایت، برای رفتن به هر جهتی مجبور خواهید بود از خود بگذرید.

خودکفایی شما را از قیدوبند این محدودیت‌های خارجی رها می‌کند، و نخستین گام برای خودکفایی این است که استارتاپ شما به «سوددهی ریمن» (یعنی اینکه میزان کسب درآمد یک استارتاپ  تنها به اندازه‌ای باشد که مخارج زندگی موسس را تامین کند) برسد. توانایی شما در پرداخت اجاره‌ها از طریق استارتاپ جدید این حس را به شما القا می‌کند که توانسته‌اید از لانه خارج شده و به تنهایی پرواز کردن را شروع کنید، و این دو حس همزمان ترس و شعف است که شما را به جلو می‌راند.

 

  1. برای ایجاد یک کسب‌وکار به چه چیزهایی نیاز دارید

این حقیقت که رسیدن به درآمد پایستار 1000 دلاری برای شرکت من یعنی iDoneThis زمانبر بود، به طرز باورنکردنی‌ای اعصاب‌ و روانم را خرد می‌کرد. ولی به محض اینکه به این نقطه عطف رسیدیم، متوجه شدم که تمامی انتظارها و زحمات ما تلف نشده است. در طی این دوره، متوجه شدیم که چگونه چیزی را بسازیم که مردم می‌خواهند و اینکه چگونه آن را به دستشان برسانیم.

 

اگر روی خلق شرکت میلیارد دلاری خود متمرکز شوید، احتمال زیاد به بیراهه‌ها هدایت شده و به جای اینکه انرژی خود را صرف کسب نخستین 10 دلاری بکنید فوراً جذب وعده و وعید پول سرمایه‌گذارها خواهید شد. مشکل این است که جذب سرمایه و سرمایه‌گذار بسیار متفاوت از اداره‌ی و پیشبرد یک شرکت است. بسیاری از کارآفرینان را دیده‌ام که با جذب سرمایه‌های میلیون دلاری سروصدای زیادی کرده ولی هنگامی که نوبت به ایجاد یک کسب‌وکار رسیده است کاملاً شکست خورده‌اند.

 

فوت و فن کارها را به خوبی فراگیرید و یاد بگیرید که چگونه به نحوی موفق کسب‌وکار خود را بسازید بدون اینکه میلیون‌ها دلار پول سرمایه‌گذار را در دست خود داشته و آن را در معرض خطر قرار دهید. این امر تجربه، قابل‌اتکا بودن، و شایستگی لازم را به شما خواهد داد.

 

  1. این شرکت 1000 دلاری ممکن است بزرگتر از آن چیزی باشد که ابتدا فکر می‌کردید

تفکر درباره‌ی مفاهیم میلیارد دلاری بزرگ در واقع یک محدودیت است، زیرا که معمولاً به ایده‌های بدی منجر می‌شود. سرمایه‌گذار و کارآفرین مشهور Y Combinator «پل گراهام» عقیده دارد که بهترین ایده‌ها چیزهایی هستند که وی به آن «اسباب‌بازی» می‌گوید، یا ایده‌هایی که شما آن‌ها را نادیده می‌گیرید چونکه فکر نمی‌کنید یک فرصت یک میلیارد دلاری باشند.

 

همانطور که می‌بینید، مردم تمایل دارند برای سادگی پول خرج کنند. زمان خود را صرف این کنید که ایجاد یک استارتاپ قابل توسعه دقیقاً مستلزم چه چیزهایی است و با این روش احتمال خود را برای یافتن موفقیت با گروه‌های وسیعتری از مشتریان افزایش دهید.

 

و این در نهایت به ترفند خارق‌العاده‌ی ما منتج می‌شود: یکی از بهترین راه‌ها برای ساختن چیزی بزرگ، ساختن چیزی کوچک و بزرگ کردن تدریجی آن است.

 

 

خب، حال چگونه یک استارتاپ 1000 دلاری بسازیم؟

این‌ها درس‌ها و تجربیاتی است که خودم از استارتاپ 1000 دلاری‌ام کسب کرده‌ام:

 

روی یک گزاره‌ی ارزشی ساده تمرکز کنید. مزیتی که به عنوان یک شرکت کوچک دارید تمرکز تمام و کمال است. یک نقطه از درد و یک بخش واحد از بازار را انتخاب کرده، و برایشان راهکار ارائه دهید.

 

برای کسب‌وکار 1000 دلاری خودم، iDoneThis، محصول آنقدر ساده بود که مردم به من می‌خندیدند و فکر هم نمی‌کردند که کسی برای این ایده پولی بپردازد – و اینگونه بود که فهمیدم روی چیز خوبی دست گذاشته‌ام.

 

قبل از اینکه بسازید بفروشید. رسیدن به درآمد پایای 1000 دلاری یعنی با نهایت سرعت ممکن یاد بگیرید که مشتریان چه می‌خواهند و برای چه چیزی حاضرند پول بدهند.

 

Zirtual که یک سرویس دستیار شخصی مجازی است، قبل از اینکه حتی یک تکه از فناوری واقعی بسازد درآمد آغازین خود را به هزاران دلار رسانید. موسس آن «مارن کیت داناوان» شرکت خود را روی صفحات‌گسترده، جدول‌ها، فرم‌های گوگل، و توسعه‌دهندگان وب به پیش برد. قبل از تولید بفروشید تا بدانید که آیا همان چیزی را می‌سازید که مردم می‌خواهند یا خیر و بدین صورت ماه‌های زیادی صرف تولید محصولی نخواهید کرد که فقط خودتان آن را می‌خواهید و نه کسی دیگر.

 

حداقل قیمت ممکن را روی محصول بگذارید. به راحتی ممکن است در دام بحث‌های طولانی و بی سرانجام در مورد قیمت گذاری بیافتید – ولی نتیجه این امر تنها امروز فردا کردن و تعلل بی مورد است. این چیزها مهم نیستند زیرا همیشه قابل تنظیم کردن هستند.

 

یک برنامه‌ی حداقل قیمت‌گذاری را دنبال کنید – ممکن است از همان ابتدا درآمد زیادی کسب نکنید ولی این یک واقعیت ساده و حیاتی است که قبل از پیشروی باید آن را یاد بگیرید. نباید از اینکه یک استارتاپ 1000 دلاری را شروع می‌کنید خجالت‌زده شوید – بهتر است که با یک شرکت کوچک به موفقیت رسید تا اینکه به سرعت رشد کرده ولی مخاطبین خود را سرخورده کنید.

 

پس... آمادگی این را دارید که کارها را پیش ببرید... به آرامی؟


منبع:کاریا

  • geek

انتخاب اسم برای شرکت خود یکی از اولین و مهم ترین تصمیماتی است که باید گرفته شود.اگر نامی اشتباه را انتخاب کنید که سخت تلفط شود و یا نزدیک به نام یک شرکت دیگر باشد ، تاثیرات اساسی مخربی را بر روی برند خود گذاشته اید.

استیو مانینگ که مدیرعامل و موسس Igor است،راجع به بازی انتخاب اسم توضیح می دهد.

چرا یک اسم خوب مهم است؟

یک اسم خوب یک استارتاپ را از رقیبان خود متمایز می کند و به ساخت برند کمک میکند.همچنین باعث ایجاد درخشش در ارتباطات احساسی مشتری می شود.اگرچه اسم خوب یک استارتاپ را پایدار می سازد اما 90 درصد کسب و کارهایی نام هایی را انتخاب می کنند که مثل رقیبانشان است.به شرکت های هوایی نگاه کنید: اکثرا نام آنها جغرافیایی است مثل American, Southwest, Northwest, Alaska Airlines که تمیز دادن هر کدام از دیگری را مشکل می کند.خیلی سخت است که به جهان بگویید که شرکتی راه انداختید که نامش همانند بقیه است.

شما می توانید هزینه های بسیاری را برای تبلیغات صرف کنید که به مردم بگویید شرک شما متفاوت است و یا نام شرکت Virgin را بر روی هواپیما چاپ کنید.آن اسم پیغامی ارسال می کند که بله ما متفاوت هستیم.

 

چطور یک نام مناسب انتخاب کنیم؟

نام های عمومی جذاب یا احساسی نیستند.هیچ کس نمی خواهد که کل زمان پرواز خود را صرف حرف زدن با مسئولین شرکت های نامگذاری کند.ولی فردی که در کنار شما نشسته است با نام تجاری Igor به یاد می ماند.یک اسم خوب لایه های مختلفی از معنی و احساس را به همراه دارد.به طور مثال می توانید نام Oreo یا Snapple را انتخاب کنید که به یاد می ماند.

 

استارتاپ ها چه اشتباهاتی معمولا در انتخاب اسم مرتکب می شوند؟

وقتی که استارتاپ ها نام هایی مثل kwkly یا qwerly را انتخاب می کنند بیشتر به این فکر میکنند که نامی یکتا و بی همتا باشد بدون اینکه بدانند که شاید از نظر مردم مناسب به نظر نرسد.نام شما می بایست با دلایل کافی متفاوت باشد و توانایی ادای آن آسان باشد.نامی که ادا کردن آن سخت باشد مشتریان شما را پیدا نخواهند کرد.

بعضی ها هم هستند که در دیکشنری به دنبال نام می گردند.ولی هیچکس به معنی تعریف شده و دقیق کلمه دقت نمی کند.نامی که انتخاب می کند می بایست نشان دهد که کار شما چیست.نام The Chrysler Crossfire را در نظر بگیرید.در دیکشنری معنی مثبت و خوبی ندارد ولی بسیار مناسب است چون مثل نام ماشینی است که جیمز باند می راند.

شما یک شرکت را نام گذاری نمی کنید بلکه موقعیت آن شرکت را نام گذاری میکنید.


منبع:کاریا

  • geek