زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت‌های بزرگ» ثبت شده است


استیو جابز کارآفرینی موفق و فردی خلاق بود که همیشه ایده‌هایی شگفت‌آور برای بهتر کردن دنیا و ساده کردن زندگی انسان‌ها در سر داشت. او مبتکری باهوش بود که توانست با استفاده از نیروی تفکر ، ایده‌های قدرتمند و اراده قوی خود کل صنایع دنیا را تحت تأثیر قرار دهد و بدین وسیله توانست نه تنها چیزهایی را که مشتریان انتظارش را داشتند در اختیار آن‌ها بگذارد بلکه موفق شد گدجت ها و لوازم جدیدی را به دنیا معرفی کند که برای اکثر افراد در جوامع مختلف غیر قابل باور بود.

ویژگی‌ها و صفات بسیاری سبب موفقیت استیو جابز به عنوان یک کارآفرین شد. بهره‌مندی از این صفات می‌تواند تضمینی برای موفقیت بی حد و حصر همه انسان‌ها در تمام جوانب زندگی شود. در این مقاله به ویژگی‌های خاص این انسان موفق و کارآفرین بزرگ می‌پردازیم که اگر بتوانیم این صفات را با تلاش و پشتکار در وجود خود نهادینه کنیم و در مسیر زندگی به عنوان الگوی خود قرار دهیم بی‌تردید به تمام اهداف و خواسته‌های فردی و شغلی خود خواهیم رسید.

استیو جابز چشم‌اندازی روشن و قوی داشت.

چشم‌انداز او برای شرکت اپل ، تولید محصولاتی با رابط کاربری ساده و گرافیک فوق‌العاده بود به‌ طوری که بتواند افراد مختلف از تمام گروه‌های سنی را تحت تأثیر قرار دهد. او همیشه درباره عملکرد و طرز فکر شرکت‌های مختلف مانند مایکروسافت تحقیق و تفکر می‌کرد و از اینکه مایکروسافت سعی می‌کرد با تولید نرم‌افزارهای مختلف بر بازار نرم‌افزار دنیا تسلط یابد تا بعد از آن بتواند حق امتیاز استفاده از سیستم‌عامل خود را در پلتفرم‌های مختلف به فروش برساند تعجب می‌کرد. در حقیقت او به کلی با بینش و دیدگاه شرکت مایکروسافت مخالف بود.

در اقع استیو جابز می‌خواست به طور کامل بر تجربیات و رفتار کاربران تسلط داشته باشد از این رو تصمیم گرفت فعالیت‌های خود را تنها به محصولات تولیدی شرکت اپل محدود کند تا از این طریق بتواند به خوبی رفتار کاربران چه در زمینه سخت‌افزار و چه در بخش نرم‌افزار را هدایت و کنترل کند ، انتظارات کاربران را درک کند و به موقع به نیازهای آن‌ها پاسخی مناسب دهد.

استیو جابز رهبری قدرتمند بود.

ایستادن این کارآفرین موفق پای دیدگاه و نگرش خود و عقب نکشیدن از اهداف شرکت اپل موجب شد تا تمام کارکنانش او را تحسین کنند و همیشه مورد احترام شرکا و رقبایش باشد.

هنگامی که در سال ۱۹۹۷ شرکت اپل را تأسیس کرد و در همان سال با مشکلات اقتصادی مختلفی مواجه شد ، تولید بسیاری از محصولات خود را متوقف و تنها بر چند پروژه و محصول کلیدی که با نگرش او مطابقت داشتند تمرکز کرد. همین امر موجب تنظیم شدن منابع و بودجه شرکت و زنده ماندن اپل در شرایط بحرانی شد. جالب است که استیو جابز هیچ‌گاه از کاربران دعوت نمی‌کرد تا محصولات او را قبل از اینکه وارد بازار شوند تست کنند یا هیچ‌گاه وابسته به تحقیقات انجام شده درباره بازار و مشتریان بالقوه نبود.

در عوض ، از طراحانی که دارای زیبایی‌شناسی متوسطی بودند و از متدهای ساده اما تأثیرگذار برای طراحی استفاده می‌کردند مانند جان لستر از شرکت پیکسار و جانی ایو از شرکت اپل دعوت به همکاری کرد. استیو جابز و تیمش تنها به یکدیگر تکیه کردند و همین باور و صمیمیت موجود در این شرکت موجب ایجاد محصولاتی بی‌نظیر مانند iPod و iPhone شد که کاربران به داشتن هر یک از آن‌ها افتخار می‌کردند و پیوسته به دنبال خرید نسخه جدید محصولات شرکت اپل و کارآفرین مشهور استیو جابز بودند.

استیو جابز تفکری شگفت‌انگیز داشت.

اکثر کارآفرینانی که قبل از استیو جابز به موفقیت دست‌ یافته بودند از تفکری قدرتمند و بی‌نظیر بهره‌مند بودند اما استیو جابز را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان تاریخ دانست که با تفکر قدرتمند و ایده‌های نابش جهان ما را برای همیشه دگرگون کرد.

اتیو جابز را می‌توان یک شومن حرفه‌ای دانست. او به خوبی می‌دانست که کاربران نسبت به ایده‌های جدید نگرانند و شاید کمی شک و تردید نیز درباره محصولات تازه داشته باشند؛ بنابراین همیشه قبل از اینکه محصولات بی‌نظیر خود را روانه بازار کند همایش یا برنامه زنده‌ای برگزار می‌کرد تا از این طریق بتواند هم با معرفی تولیدات جدید شرکت اپل مشتریان خود را به هیجان وادارد و هم نکات مبهم و نگرانی‌های موجود را برطرف کند.

او دلیلی برای اثبات این مدعاست که کارآفرینان بزرگ معلمان و مبلغان بزرگی نیز هستند زیرا می‌توان او را سخنرانی حرفه‌ای دانست که به راحتی پیام خود را به کاربران محصولات شرکت اپل و تمام افراد عادی انتقال می‌داد.


یکی از کارهایی که استیو جابز به خوبی انجام می‌داد تحت تأثیر قرار دادن تمام افراد اعم از مثبت و منفی بود. او کارمندان خود را ترغیب می‌کرد تا پروژه‌های شرکت را در زمان مورد نظر تمام کنند حتی اگر این پروژه‌ها سنگین یا غیر ممکن به نظر می‌رسیدند و از طرف دیگر با درگیر شدن با احساسات مشتریان و جلب توجه آن‌ها موجب می‌شد تا مشتری‌های شرکت اپل دنیا را از چشمان او و بر اساس نگرش او نظاره کنند.

او به دیگران اعتبار می‌داد ، برای مشتریان خود و وقت آن‌ها ارزش قائل بود و به همین دلیل هم به موفقیتی بزرگ و بی‌نظیر در دنیای کارآفرینی دست یافت.

استیو جابز حتی در شرایط سخت هم دوام آورد و به پیشرفت ادامه داد.

حتی زمانی که استیو به دلیل ابتلا به سرطان ضعیف و ناتوان شده بود در جلسات هیئت مدیره و کنفرانس‌ها و برنامه‌های معرفی محصولات شرکت اپل شرکت می‌کرد.

اگر عکس یا فیلمی که مربوط به روزهای پایانی زندگی او هست را دیده باشید حتماً می‌دانید که او چقدر ضعیف و ناتوان شده بود اما استیو جابز همیشه می‌گفت زمان ما محدود است ، بنابراین باید برای دنبال کردن شهودات درونی و خواسته‌های خود شجاعت و جسارت داشته باشیم و هر چیزی به غیر از این در مرتبه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت.

استیو جابز همیشه برای در آغوش کشیدن شکست آماده بود.

پاز اینکه استیو جابز موفق شد شرکت اپل را به یک کمپانی موفق مولتی میلیون دلاری در جهان تبدیل کنید به دلیل وجود اختلاف بین دیدگاه او و روند اداره شرکت از سوی هیئت مدیره از شرکتی که خود او مؤسس و بنیانگذارش بود اخراج شد. بعد از اخراج شدن استیو جابز شرکت NeXT را که یک شرکت کامپیوتری جدید بود تأسیس کرد که عمده فعالیت‌های این استارتاپ جدید بر توسعه نسل جدید سیستم‌عامل‌ها متمرکز بود و سرانجام نیز نتایج به دست آمده این شرکت در OSX استفاده شد، پس از آن نیز استیو مدیرعامل شرکت پیکسار شد و این شرکت کوچک انیمیشن‌سازی را به غولی جهانی و بسیار معروف در صنعت انیمیشن‌سازی تبدیل کرد.

سرانجام نیز با بازخرید شرکت اپل یک‌بار دیگر توانست کنترل این شرکت بزرگ را به دست بگیرد؛ اما اخراج شدن او از اپل باعث شد بتواند تجارب با ارزش و گران بهایی در شرکت‌های دیگر به دست آورد و بازگشت دوباره او به همراه این تجارب به اپل موجب موفقیت با شکوه این شرکت در سطح جهانی شد.

استیو جابز توانایی فوق‌العاده‌ای در اصلاح روندهای معمولی و روتین داشت.

اگر اپل را به عنوان یک شرکت در نظر بگیریم آن‌ها لزوماً چیز جدیدی اختراع نکردند- در عوض به خوبی از مفاهیم و محصولات موجود در بازار استفاده کرده ، معایب و مشکلات این محصولات را برطرف کردند و با اضافه کردن چند مزیت رقابتی جدید مانند گرافیک بالا به این محصولات توانستند بازار را از آن خود کنند.

به عنوان مثال استیو جابز در ابتدا ایده‌ی تولید اولین سیستم‌عامل بصری را در ذهن داشت که با ترکیب پیشرفت‌های موجود در دنیای تکنولوژی در آن زمان و چشم‌انداز روشن خود سرانجام توانست مک اورجینال را تولید کند. به عقیده استیو جابز هنرمندان خوب کپی می‌کنند ، هنرمندان نامی و بزرگ سرقت؛ بنابراین هیچ‌گاه از سرقت ایده‌های ناب و عالی  واهمه‌ای نداشت.


منبع:4farda

  • geek


اگر هیچ مانعی بر سر راه موفقیت وجود نداشت، رسیدن به اهداف و موفق شدن چقدر ساده می‌شد. خیلی ساده هدف‌گذاری می‌کردید و با کمی تلاش و پشتکار به اهداف خود می‌رسیدید.


اما در واقعیت چنین نیست. همیشه دیوارها، موانع و مشکلاتی بر سر راه شما وجود دارد که شما را از رسیدن به خواسته‌هایتان بازمی‌دارد. قدم اول برای گذر از این موانع شناخت آن‌هاست.


آنچه در ادامه آمده، شرح موانع رایج و مرسومی است که ما را از رسیدن به موفقیتی که آرزوی آن را داریم بازمی‌دارد:


۱-در مورد آنچه می‌خواهید به دست آورید فاقد دیدگاهی شفاف هستید


ساختار ذهن شما هدف جوست و بهترین پاسخ را به تصاویر و اهدافی می‌دهد که واضح و مشخص باشد. آرزوهای مبهم در مورد داشتن یک ” شغل راضی‌کننده ” یا به دست آوردن ” پول کلان ” اثربخش نیست. شما باید قادر باشید نتیجه‌ی پایانی دلخواه را مجسم کنید.


۲-سعی می‌کنید همزمان به دستاوردهای متعدد برسید


داشتن اهداف بسیار، افراطی دیگر است. اگر سعی کنید همزمان از پس پنج کار مهم برآیید، به احتمال قریب به یقین در هیچ یک از آن‌ها موفق نخواهید شد. این که خود را وقف کارهای مختلف کنید انرژی شما را پخش می‌کند و نیرویتان را تحلیل می‌برد. سعی کنید هر بار تنها بر یک هدف مهم متمرکز شوید. تمرکز همچون لیزر، عنصر لازم برای موفقیت است.


۳-به اندازه کافی اقدام نمی‌کنید


بیشتر موفقیت‌های چشمگیر، تلاش چشمگیر می‌طلبد. شما نمی‌توانید کنار گود بنشینید و امیدوار باشید موفقیت خودش به طرف شما بیاید.


۴-مصرانه سیاست محکوم به شکست را ادامه می‌دهید


بیایید فرض کنیم شما تصمیم دارید محصول یا خدمات خود را به فروش برسانید و برای این کار طرح و نقشه‌ی الف را به اجرا درمی‌آورید. بعد از سه ماه متوجه می‌شوید پیامد اجرای طرح و نقشه‌ی الف ناامیدکننده است و هیچ پیشرفتی در آن دیده نمی‌شود. بررسی کنید که به چه دلیل نقشه‌ی الف مؤثر نیست و طرح و نقشه‌ی جدیدی بریزید. این کار روشن و واضح به نظر می‌رسد، اما با وجود این، بسیاری به سیاست‌های محکوم به شکست خود ادامه می‌دهند.


۵-از دانش افراد صاحب صلاحیت استفاده نمی‌کنید


در حالی که گاهی در کاری که انجام می‌دهید ” آزمون و خطا ” مؤثر است، چه بسا وقت و سرمایه‌ی هنگفتی را در حین انجام کار به هدر می‌دهید. در عوض، شما می‌توانید از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنید؛ به عنوان مثال، از کسی که پیش تر آنچه را شما می‌خواهید به دست آورید به دست آورده، کمک بخواهید و با این کار به سرعت به مسیر برگردید. به خاطر داشته باشید که از افراد با صلاحیت درخواست کمک کنید، نه دوست یا خویشاوندی که راجع به مشکل خاص شما دانش اندکی دارد یا از آن هیچ نمی‌داند.


۶-در محاصره‌ی باورهای محدودکننده قرار دارید


اگر افکار منفی بر شما غالب شده است، به احتمال قریب به یقین نمی‌توانید از لحاظ منطقی نتایج مثبت کسب کنید. چه کسی آنچه را شما درباره‌اش فکر می‌کنید تعیین می‌کند؟ خود شما. این ذهنیت را که شما توقف‌ناپذیر هستید پرورش دهید!


۷-فاقد داده‌های مثبت هستید


برای این که باورهای مثبت خود را حفظ کنید، به نیروی تقویتی فراوانی احتیاج دارید؛ بنابراین کتاب‌های الهام‌بخش بخوانید، به برنامه‌های شنیداری انگیزشی گوش بدهید و خود را میان خیل افراد پرشور و نشاط‌بخش جای دهید. این فضایی است که در آن خوش‌بینی‌تان را حفظ و به بهترین نحوی که می‌توانید عمل خواهید کرد.


۸-از رو به رو شدن با مشکل اجتناب می‌کنید


شما پنج سال آزگار صبر کرده‌اید اما مشکلتان خود به خود حل نشده است. آیا پنج سال دیگر را هم با امید به این که همه چیز جور دیگری از آب در بیایند صبر خواهید کرد؟ هیچ چیز تغییر نمی‌کند مگر این که شما تغییر کنید. این تغییر ممکن است این باشد که مجبور شوید بی‌تعارف با وضعیت و جایگاه کنونی‌تان رو به رو شوید؛ حتی اگر این انتخاب درد و رنج موقت را موجب شود. البته انتخاب دیگری نیز می‌توانید بکنید و آن این است که دست روی دست بگذارید و به زندگی همراه با مشکلتان ادامه دهید.


۹-سعی می‌کنید پله‌های نردبان را دو تا یکی بالا بروید


گاهی به دلیل شور و هیجان زیادی که برای رسیدن به اهداف برجسته‌مان داریم، خودمان را با این باور که دیگر مجبور نخواهیم بود از نردبان موفقیت پله پله بالا برویم فریب می‌دهیم و در عوض خیال می‌کنیم که می‌توانیم به سرعت از پله‌ها گذر کنیم و به مرتبه‌ی بعدی برسیم؛ اما وقتی چنین اتفاقی نمی‌افتد، مأیوس و سرخورده می‌شویم. شما همیشه باید گفته‌ی زیگ زیگلار را به خاطر داشته باشید: ” آسانسور موفقیت خراب است. باید از پله‌ها بالا بروید.” بنابراین، صبور باشید و اهدافی واقع‌بینانه در نظر بگیرید و مطمئن باشید موفقیت قدم به قدم به دست می‌آید.


منطقی نیست که همیشه و هر روز کارهای مشابهی انجام دهید و انتظار داشته باشید نتایج تغییر کند. زندگی‌تان را خودآگاهانه و هوشیارانه سپری کنید. بررسی کنید که چه چیزی برایتان مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست. سپس تنظیمات لازم را انجام دهید.


منبع:4Farda

  • geek
در هر حیطه ای هم که تجارت کنید، اگر مشتری نداشته باشید، بالاخره کارتان با شکست روبه رو خواهد شد. به همین دلیل است که خیلی مهم است که خودتان و محصولاتتان را طوری ارائه کنید که نه فقط مشتریان را وادار به خرید از شما کند، بلکه دوباره آنها را به سمتتان برگرداند. در زیر به ۶ نمونه از اقداماتی اشاره میکنیم که کمکتان میکند مشتریهای جدیدی به سمتتان جذب شوند و آنها را به مشتریهای دائمیتان تبدیل کند.

۱. محل

هر کجا که بروید، همه به شما خواهند گفت که مهمترین چیز برای موفق بودن یک تجارت و برگرداندن مشتریان به سمتتان محل کار شماست! و منظورمان منطقه دقیق سکونتتان نیست، بلکه  محل دقیق آن مثلاً اینکه سمت راست خیابان است و یا کنار مغازه های دیگر و از این قبیل. شاید خیلی وقتها به مغازه ای رفتید اما بخاطر شلوغ بودن بیش از اندازه آن منطقه و نبودن جای پارک، از همان راهی که رفته اید برگشته اید. خیلی ها هم هستند که بااینکه از کالاهای یک مغازه خیلی خوششان میآید، اما بخاطر ترافیک آن منطقه حتی نزدیک آن هم نمیشوند.

۲٫ ظاهر

اینکه میگویند اولین تاثیر مهمترین تاثیر است نابجا نگفته اند. این مسئله فقط درمورد برخوردهای فردی صدق نمیکند بلکه موقعیتهای کاری را هم شامل میشود. اگر کسی وارد فروشگاهی شود که باوجود قیمتهای بسیار خوب، روی زمین آن پر از آشغال است، یا هوای آن آلوده است و یا اجناس به صورت نامرتب اینطرف و آنطرف افتاده اند، چقدر احتمال دارد که آن مشتری دوباره بخاطر قیمتهای ارزان به آنجا بیاید؟ احتمال آن خیلی کم است مگر اینکه اجناس با ۱۰۰% تخفیف به فروش برسند که تقریباً غیرممکن است.

۳٫ قیمتها

بدیهی است که این یکی از مهمترین جنبه های دنیای تجارت است. بااینکه میخواهید از تجارتتان سود ببرید تا بتوانید در آن باقی بمانید، اما باید مطمئن شوید که قیمتهایتان درمقایسه با تجارتهای دیگر که زمینه مشترک با شما دارند، مناسب و یا حتی کمی پایینتر باشد. هیچ چیز لذتبخش تر از این نیست که بدانید اگر دو کوچه پایینتر بروید جنسی را میتوانید ده هزار تومان ارزانتر بخرید. این کار را میتوانید به طرق مختلف مثل تخفیفات فصلی و  بُنهای خرید و “یکی بخر دوتا ببرها” و از این قبیل انجام دهید.

۴٫ دانش کافی درمورد محصولات و خدمات

خیلی مهم است که همه کارمندانتان اطلاعات کافی درمورد خدمات  محصولات شما داشته باشند. هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی سوالی از متصدی فروشی میپرسید، فروشنده به فرد دیگری زنگ بزند و پاسخ بخواهد و یا اطلاعات نادرست بدهد و یا از شما بخواهد روز دیگری برای گرفتن پاسخ بروید. البته ممکن است زمان باشد که کارمندانتان مراحل آموزشی را میگذرانند اما در هر حال همیشه باید یک کارمند با اطلاعات کافی برای پاسخگویی به مشتریان داشته باشید در غیراینصورت افراد ایدآل گرا و یا آنهایی که عجله دارند دیگر هیچوقت به سمتتان برنمیگردند.

۵٫ صمیمیت

خیلی وقتها میشنویم که مشتری بخاطر بدزبانی و یا بی حوصلگی فروشنده ای شکایت کرده است. این مسئله مشکلی جدی برای کار شما ایجاد خواهد کرد. همیشه یادتان باشد که حرفها خیلی سریع دهان به دهان میچرخد و اکثر افراد وقتی چنین حرفی درمورد فروشگاه شما بشنوند، حتی بااینکه خودشان آنجا را امتحان نکرده اند، آن را پذیرفته و سراغتان نخواهند آمد. با مشتریانتان حرف بزنید، لبخند بزنید، و در کمال ادب به آنها پیشنهاد بدهید. آدمها خیلی دوست دارند حرف بزنند. مخصوصاً زنان خانه دار که خیلی از خانه بیرون نمی آیند.

۶٫ تبلیغات

خیلی مهم است که از کارتان در محلهای مناسب تبلیغ کنید. تبلیغات به روشهای مختلف قابل انجام است مثل روزنامه، مجلات، اینترنت، بیلبورد و … میتوانید از تبلیغاتی مثل عرضه بُن تخفیف و یا تخفیف دو روزه استفاده کنید. شاید دفعه اول مشتریان بخاطر تخفیف سراغتان بیایند اما وقتی ببینند که قیمتهای عادیتان هم مناسب بوده و محل و خدمات مشتری عالی دارید، مطمئن باشید که بارها و بارها سراغتان خواهند آمد و به یک مشتری دائم تبدیل خواهند شد.

منبع:academymarketing
  • geek

معتقدم که هیچ کس نمی تواند نقش موتورهای جستجو در بازاریابی اینترنتی را نادیده بگیرد. در این مقاله این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
متخصصان و مدیران تجارت آنلاین، کسب بیننده در سایت را برای موفقیت در دنیای مجازی (وب) ضروری می دانند. برای آنها مهم نیست که سایت چه می فروشد و چه خدماتی ارائه می دهد. اگر وب سایتی به دنبال ارائه و فروش کالا یا خدمات و کسب درآمد یا محبوبیت است، باید بازدیدکننده داشته باشد.

بازدید افراد از یک سایت، برگ برنده آن برای کسب و کار موفق در دنیای مجازی می باشد. سایتی که بیننده ندارد بی شک مرگ آنلاین را تجربه می کند و چه بسیارند وب سایت هایی که هر روزه از چرخه زندگی در وب خارج می شوند!
مدیران خبره وب این را به خوبی می دانند که فقط طراحی یک سایت تضمینی برای افزایش بیننده آن نیست بلکه باید بینندگان را از راههای متعددی به سایت جذب کرد. بیننده های سایت تنها به دنبال رفع نیازهای اطلاعاتی خود می باشند و وظیفه ندارند به هر قیمتی که شده سایت ما را بیابند.

آیا می دانید افراد چگونه سایت ما را می یابند؟
بدون شک باید گفت که ما در اغلب موارد به کمک موتورهای جستجوگر ماننده گوگل به آنچه که می خواهیم، دست پیدا می کنیم.
۸۲ درصد کاربران اینترنت، موتورهای جستجو را ابزار اصلی خود برای یافتن وب سایت ها دلخواه عنوان کرده اند.
۵۷ درصد از کاربران اینترنت، هر روز جستجو می کنند و ۴۶ درصد این جستجوها برای کالا یا خدمات است.
۸۵ درصد ترافیک هدفمند در اینترنت را موتورهای جستجوگر باعث می شوند. 
آمارها نشان می دهند در سال های اخیر موتورهای جستجوگر ابزار بسیار مناسبی هستند که خریداران به کمک آنها، کالا یا خدمات مورد نیاز خود را می یابند. البته تنها رتبه های بالای نتایج جستجو هستند که مورد توجه کاربران قرار می گیرند و آنها به سایت های لیست شده در این رتبه ها مراجعه می کنند.

بسیاری از کاربران و مشتریان وب سایت ها دریافته اند که در اغلب موارد ۱۰ رتبه اول نتایج جستجو می تواند خواسته آنها را بر آورده کند و هنوز هم علاقه دارند که تنها ۱۰ سایت اول نتایج جستجو را مرور کنند.

آمارها به ما چه نشان می دهند:
۷۰ درصد از کاربران به هنگام جستجو حتماً یکی از سه وب سایت رتبه اول نتایج جستجو را کلیک می کنند.
تنها ۷ درصد از آنها وب سایت های قرار گرفته در رتبه های بیست به بعد را کلیک می کنند.
۸۵ درصد از آنها اگر جوابی برای جستجوی خود در بیست نتیجه اول نتایج جستجو نیابند, موتور جستجوگر مورد استفاده خود را عوض می کنند.
۳۳ درصد کاربران وب باورند دارند که سایت لیست شده در ابتدای نتایج جستجو، در موضوع جستجو شده سرآمدتر از رقبای خود است و در آن موضوع پیشرو می باشد.
آمارهای ارائه شده از بازخورد رفتار کاربران وب پیام بسیار واضحی دارد: وب سایتهای که در رتبه های بالا موتور جسجتو قرار نمی گیرند، بخش مهمی از کاربران مخاطب خود را از دست می دهند.
یک سایت ممکن است هزاران بیننده داشته باشد اما تعداد بینندگان گروه مخاطب آن است که موفقیت سایت را رقم می زند زیرا در اغلب موارد این بینندگان هدفمند (مخاطب) سایت هستند که از سایت چیزی بیشتر از اطلاعات رایگان ارائه شده می خواهند.

امروزه تجارت الکترونیک خود را با مسئله رتبه بندی در موتورهای جستجو هماهنگ کرده است زیرا رتبه های بالاتر مستقیماً به فروش بیشتر، و معرفی بهتر تعبیر می شوند.
در واقع موتورهای جستجو از مهمترین بینندگان هر وب سایتی هستند. اگر سایت شما تنها برای مرورگرها، بهینه سازی شده است، کمی تامل کنید سایت شما باید برای موتورهای جستجوگر هم بهینه سازی گردد.
سئو (SEO) چیست؟

سئو یا بهینه سازی سایت (SEO Engine Optimizations) به معنای به کارگیری ترفندها و استاندارد سازی های است که در اغلب موارد تاثیر فوق العاده ای در بالا بردن رتبه سایت شما در موتورهای جستجو را دارند.
پیاده سازی یک برنامه موفق بازاریابی با موتورهای جستجوگر (SEO Plan)، بدون یک ساختار و زیربنای مستحکم در خود سایت اصولاً با شکست همراه می باشد.

خدمات و فعالیتهایی که در یک پروسه بازاریابی با موتورهای جستجوگر انجام می شود:

• بررسی وضعیت فعلی سایت در موتورهای جستجو
• بررسی وضعیت فعلی رقبای سایت در موتورهای جستجو
• تحلیل آمار سایت موجود و سایتها و مراجع دیگر آماردهی برای انتخاب عبارتهای کلیدی مناسب
• اصلاح ساختار سایت و بهینه سازی کدها و محتوای صفحات آن بر اساس عبارتهای کلیدی انتخاب شده
• معرفی صفحات بهینه سازی شده به موتورهای جستجو
• بالا بردن محبوبیت سایت
• بررسی وضعیت رتبه های کسب شده سایت و پیشرفت کار
• کنترل و مونیتورینگ رتبه ها و اعمال تغییرات مورد نیاز برای حفظ رتبه ها
• تبلیغات در موتورهای جستجو
  • geek

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.



فرمول موفقیت یک کارآفرین:

۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.

  • geek

در گزارش چند روز پیش Mashable  از یکی از انجمن های کارآفرینی استرالیایی، نکاتی مطرح شد که با توجه به نزدیکی نسبی آن ها با ذهنیت جامعه استارتاپی ایران و اهمیت نقش زنان کارآفرین، بر آن شدیم تا این گزارش را در کاریا برای مخاطبین عزیزمان بازتاب دهیم.

چهار کارآفرین جوان استرالیایی، مهم ترین نکات برای رشد استارتاپ ها را با هم در میان گذاشتند.
این خانم ها بریجت لودون  موسس Expert360، گنویو جورج موسس The best day، ویتنی کومور موسس One shift و کت پورکیس  موسس Her fashion box هستند.

پیام آن ها بسیار ساده بود: ”دنیا در حال حاضر پذیرای کارآفرینان جوان تر و آماده تر است، پس خودت را بنداز داخل معرکه.“

با هم چهار نکته از نگاه هر یک از این چهار خانم کارآفرین جوان  را بررسی می کنیم.

۱- زن بودن یک نکته مثبت است.
بریجت لودون می گوید: ” الان موقع خیلی خوبی برای کارآفرین شدن است. واژه کارآفرین قبلا یک کلمه نامناسب محسوب می شد، ولی مردم دارن کم کم درک می کنند که کارآفرین ها قادرن چه ارزش هایی  رو تولید کنند و چه ردپای پررنگی در جامعه از خودشون به جا  بگذارند.
یک کارآفرین زن بودن ، شما رو در اقلیت قرار می دهد، که شما می تونید از این مسئله به عنوان یک نقطه قوت استفاده کنید.“

کارآفرین زن بودن، تجربه منحصر به فردی است. 
او افزود: ”کارآفرینی یعنی هک کردن، منحصر به فرد بودن و پیدا کردن چنگ و قلاب مناسب برای صید کردن مشتریان و مطبوعات. و باور کنید هیچ چیزی خاص تر از نشستن سر میز جلسه تصمیم گیری، وقتی که همه غیر شما آقا باشن، نمی تواند باشد“

بریجت مسلما از این منحصر به فرد بودنش سود برده است. هنگام کار با مجریان کار، او و همکارش  امیلی یو، نیاز به استفاده از تخصص یک متخصص را احساس کردند و Expert360  را راه اندازی کردند. این وبسایت پلتفرمی برای یاری گرفتن بی دردسر از تخصص متخصصین زمینه های مختلف کاریست.
او می گوید: ”الان موقعش رسیده که کارآفرینی را شروع کرد.“ و به این نکته هم اشارهکرد که هیچ کاری مثل کارآفرینی به مذاق قشر جوان خوش نمی آید.

۲- سریع شکست بخور و از اشتباهاتت درس بگیر.
گنویو جورج که موسس سایت خوبی برای ایجاد ارتباط بین صاحب کارها و متقاضیان کار به اسم One shift است،می گوید: ”بهترین حالت اینه که سریع و سبک بال شکست بخوری.“

این مسئله قطعا در مورد گنویو ۲۳ ساله صادق بوده است. کمپانی او سال قبل، ۱۸ میلیون دلار ارزش داشته و در حال حاضر بیش از ۳۱۰ هزار کاربر فعال در استرالیا دارد.

اگر همان اوایل راه شکست بخورید، چیز خیلی زیادی از دست ندادید.
او افزود: ”راه برای من به این همواری ها هم نبوده است.“ او سر یک کلاه برداری هنگام برون سپاری وبسایتش، ۲۵۰۰ دلار را از دست داد. ولی به جای این که این اتفاق او را زمین گیر کند، به او یاد داد تا از اشتباهش درس بگیرد. و الان می داند که قبل از هزینه کردن، ابتدا باید محصولش برایش قابل لمس باشد.
او گفت: ”دیگه اصلا بی گدار به آب نمی زنم.“

گنویو برای کمک به شما، پیشنهاد یافتن یک شریک استراتژیک را داد که بتواند سرمایه گذاری تجاری شما را کنترل کند و به شما در رشد کارتان یاری برساند.

  • geek

مشتریان به اینکه شما چگونه کارها را انجام می‌دهید اهمیت نمی‌دهند – تنها نتیجه نهایی و اینکه دردی از آن‌ها دوا می‌کنید برایشان مهم است.

یک قانون نانوشته وجود دارد: برای آغاز یک استارتاپ، باید یک محصول بسازید، و برای انجام این کار به کسی نیاز دارید که بتواند کدنویسی کند.

 

این امر چه به این معنا باشد که شما به دنبال یک شریک فنی باشید، یا کدنویسی بیاموزید، یا حتی به دنبال ساخت محصول MVP باشید، دانش سنتی می‌گوید که بدون توانایی‌های فنی تنها یک آدم معمولی با یک پاورپوینت هستید.

 

ولی با این وجود تعداد فزاینده‌ای از استارتاپ‌ها دارند به آهستگی این فرضیه را رد می‌کنند.

 

آن‌ها در حال جذب نخستین مشتریان خود با کمترین فناوری و بدون هیچ کدی هستند. آن‌ها به جای اینکه از ابتدا به ایجاد فناوری‌های پرزرق‌وبرق بپردازند، به ابزارهای ارزان قیمت مانند فرم‌های آنلاین، سایت‌سازهای drag-and-drop، پلاگین‌های پیشرفته‌ی وردپرس و ارائه‌دهندگان خدمات تجارت الکترونیک روی می‌آورند.

 

آن‌ها مستقیماً به خدمت‌رسانی به مشتریان می‌جهند و سعی دارند از هر طریقی به سمت نخستین مشتریان پول‌ساز خود می‌روند.

 

مهمتر از همه، این گونه کارآفرینان برخلاف اکثریت همتایانشان و تا زمانی که رقبا تولید محصول خود را آغاز می‌کنند، کسب‌وکار خود را راه انداخته‌اند.

 

ولی چگونه این کار را می‌کنند؟

 

به جای ایجاد یک محصول روی خدمت‌رسانی به مشتریان تمرکز کنید


کارآفرینان موفق همگی یک چیز را می‌دانند: مهمتر از ایجاد یک محصول خدمت‌رسانی به مشتریان است.

این طرز فکر را باید از همان آغاز در خود پرورش دهید. بیشتر کارآفرینان آنقدر به نحوی بسته روی ساخت محصول متمرکز می‌شوند که دید خود از هدف واقعی – حل یکی از مشکلات مشتری – را از دست می‌دهند.

 

یا آنگونه که «بن یوسکوویتز» به صراحت بیان می‌کند:

«مشتریان به اینکه شما چگونه کارها را انجام می‌دهید اهمیت نمی‌دهند – تنها نتیجه نهایی و اینکه دردی از آن‌ها دوا می‌کنید برایشان مهم است.»

 

بجای فناوری از مردم استفاده کنید


به دشوارترین قسمت کسب‌وکاری که می‌خواهید ایجاد کنید فکر کنید. همان قسمتی که نیازمند پیچیده‌ترین کارها است – نوآوری خالصی که هیچ کس دیگری نمی‌تواند آن را انجام دهد.

 

آیا یک انسان می‌تواند این کارها را به صورت دستی انجام دهد؟

 

برای بسیاری کسب‌وکارها، این همان راز دست‌یابی به موفقیت‌های بزرگ بوده است:

دیوید کوایل یک مهندس نرم‌افزار بسیار با استعداد است. او همیشه به دنبال حل مساله ای بوده آزارش می‌داد: برنامه‌ریزی زمانی جلسات از طریق ایمیل‌ها.

 

ایده‌ی اصلی دیوید ایجاد یک ابزار هوش مصنوعی بود که بتواند به صورت خودکار زنجیره‌ی ایمیل‌ها را خوانده و خود جلسات را برنامه ریزی کند. ولی ایجاد این راهکار ماه‌ها و شاید سال‌ها طول می‌کشید.

 

ولی میانبر او برای راه اندازی یک کسب‌وکار در اسرع وقت چه بود؟ او خیلی ساده آدرس ایمیل خود را به مشتریان داده تا وی را در "CC" بگذارند و ایمیل‌های خود را به او فوروارد کنند. سپس دیوید خود به صورت دستی تمامی ایمیل‌ها را خوانده و جلسات آن‌ها را سازماندهی می‌کرد و با این کار ثابت کرد که مشتریان حاضرند برای این کار هزینه کنند.

 

به مرور زمان او بخش‌های بیشتری از این خدمت را خودکار کرد – ولی تا وقتی که مطمئن نشد که برای محصول تقاضا وجود داشته و درآمدزا خواهد بود، این کار را نکرد.

 

مثالی دیگر – یک فروشگاه:

Tasemaker یک فروشگاه کوچک طراحی داخلی است که طراحان داخلی را با صاحب خانه‌ها متصل می‌کند تا کارهای کوچک طراحی منازلشان را انجام دهند. آن‌ها کار خود را با برقراری تماس با طراحان داخلی آغاز کرده و لیستی کاغذی از شرکت‌های علاقه‌مند به همکاری و کار بیشتری تهیه کردند.

 

سپس از شبکه‌ی دوستان خود پرسیدند که چه کسی در مورد طراحی داخلی منزل خود به کمک نیاز دارد – و از این رو ارتباطات لازم را بینشان برقرار ساخته، و خودشان پرداخت‌ها را پردازش می‌کردند.

 

ممکن است داستان‌های مشهور زیادی مانند ZenLike یا TasteMaker شنیده باشید. این گونه شرکت‌ها طیف وسیعی از Groupon یا Yipit، تا Aardvark (توسط گوگل خریداری شد) و Diapers.com (توسط آمازون خریداری شد) را در بر می‌گیرند.

 

همگی این شرکت‌ها از همان ابتدا اشتراکاتی داشتند. در راس هر کسب‌وکاری، به جای الگوریتم‌های پرزرق و برق، موسس این شرکت‌ها را می‌یافتید که مانند «مرد پشت پرده» در جادوگر شهر اُز، سخت کار کرده و مانند سس جادویی برای کسب‌وکار بود.

 

از راهکارهای آماده استفاده کنید


در حالی که فناوری محوری شما ممکن است در واقع همان خدمتی باشد که عرضه می‌کنید، می‌توانید آن را در قالب یک موجودیت آنلاین، تعاملات دیجیتال، و مدیریت یک کسب‌وکار واقعی حوزه فناوری جلوه دهید.

 

خلاصه‌تر اینکه می‌توانید مانند یک شرکت آنلاین کاملاً خودکار که مجموعه ای از برنامه‌نویسان نرم‌افزاری را استخدام کرده و یک طراح گرافیک داخلی نیز دارد رفتار کنید و رنگ و بوی همچین شرکتی به خود بگیرید.

  • از یک سرویس تجارت الکترونیک برای پردازش پرداخت‌ها و همچنین اشتراک‌ها استفاده کنید – که نیاز مند هیچ کدنویسی ای نیست.
  • به مشتریان خود اجازه دهید تا از طریق فرم‌های سطح بالای آنلاین که از طریق ابزارهای drag-and-drop ساخته و منتشر می‌کنید، با شما تعامل داشته باشند.
  • با استفاده از ابزارهایی چون Zendesk، Uservoice یا GetSatisfaction یک پایگاه پشتیبانی دانش و یک تالار گفتمان اجتماعی ایجاد کنید.
  • از ویجت‌های رایگانی که در سطح وب قرار دارند، مانند فرم‌های تماس با ما، دکمه‌های اسکایپ، چت زنده و غیره استفاده کنید.
  • از سایت‌سازهای ساده ولی در عین حال سطح بالا برای انتشار وب سایت اصلی خود استفاده کنید و سپس تمامی ابزارها را در یک موجودیت گردهم آورید. دو سرویس Strikingly و Unbounce برای زیباسازی صفحات وب‌ بسیار مناسب هستند.

 

همانطور که  می‌بینید اینترنت پر است از ابزارهایی که می‌توانید تنها با یک کلیک تمامی ‌ابعاد سایت خود را طراحی کنید.

راهش این است که همیشه چیزی که می‌خواهید را جست و جو کنید قبل از اینکه بخواهید از نو چرخ را اختراع کنید. شاید کس

ی قبل از شما به بهتر کردن زندگی‌تان اندیشیده باشد.

 

گنجینه‌ی پنهان وردپرس


برای بیشتر ما، برند وردپرس مترادف است با یک وبلاگ رایگان، یا یک روش ساده برای ایجاد یک سایت محتوایی برای افراد غیر فنی.

ولی جادوی وردپرس در این است که می‌تواند کاربری خود را بسط داده تا بسیاری از انواع پلتفرم‌های وب را ایجاد کند – و این در حالی است باز هم که دست شما به کدها آلوده نخواهد شد.

 

خود وردپرس رایگان است، و می‌توانید از پلاگین‌های ارزان استفاده کرده تا سایت خود را به یک سایت عضویت، پورتال تجارت الکترونیک، شبکه اجتماعی، و حتی سایتی برای خرید و فروش‌های روزانه تبدیل کنید.

به جای خرج کردن هزاران دلار برای استخدام یک طراح و یک برنامه نویس، می‌توانید یک تم خوب و سطح بالا را با قیمت 40 دلار خریداری کرده و آن را متناسب با برند خود شخصی سازی کنید. اگر کمی از اندوخته‌تان باقی مانده است، می‌توانید برای چند ساعت یک متخصص وردپرس را استخدام کرده تا تغییراتی جزئی را در سایت انجام داده و کمی شما را با فوت و فن آن آشنا کند.

 

وردپرس یکی از باورنکردنی ترین ابزارهای موجود روی وب برای کارآفرینان غیر فنی است. ممکن است یادگیری آن اندکی طول بکشد، ولی بی شک خیلی سریعتر از پیدا کردن یک کدنویس یا یادگیری کدنویسی است.

 

وردپرس سرنوش را به دستان خودتان می‌سپارد.

 

همه را یکی کنید


به همان نیاز اساسی مشتری باز گردید، و به این فکر کنید که چگونه آن را به هر طریقی ارضا کنید. حال، چگونه می‌توانید، این راهکار را دسترس‌پذیر و شدنی کنید؟ فرآیند آن چگونه خواهد بود؟ چگونه می‌توانید کسب درآمد کرده و جلب پشتیبانی کنید؟

 

شانس اینکه همه این کارها را خودتان انجام دهید زیاد است. در غیر این صورت، سعی کنید با مقیاسی کوچکتر از آنچه در ابتدا مجسم کرده بودید شروع کنید، تا امروز کسب درآمد کنید و توسعه‌ی خود را تامین سرمایه کنید.

 

بعد از اینکه نخستین مشتریان خود را جلب کردید، تصویری مناسب از اینکه کسب‌وکارتان به کجا خواهد رفت، و اینکه چه فناوری‌هایی را نیاز خواهید داشت را ترسیم خواهید کرد.

 

آیا اینطور کار کردن نتیجه خواهد داد؟

 

شرکت‌های فناوری اینگونه شروع کردند و در نهایت ارزش شرکت خود را به ارزش 50 تا 540 میلیون دلار رساندند تا جایی که توسط شرکت‌های بزرگتر خریداری شدند. برخی نیز خود به غول تبدیل شدند. نرخ رشد این شرکت‌ها هم اکنون دو رقمی است و زمان شروع به کار این شرکت‌ها تنها چند هفته یا چند ماه بود، نه چند سال.

 

اگر این رویکرد شما را اذیت می‌کند، خیلی خوب است. این یعنی شما دارید به این فکر می‌کنید که متفاوت بیاندیشید. با این وجود، کارآفرینانی که با این رویکرد مواجه شدند همگی دارای حس‌های مشترکی بودند:

 

سرمایه گذار چه فکری می‌کند؟


آن‌ها فکر می‌کنند شما باهوش، کاردان و منعطف بوده و می‌دانید چگونه روی چیز درست متمرکز شوید.

اگر به هر دلیلی از خلاقیت یا کاردانی شما خوششان نیامد، بدانید که به سراغ فرد درست نرفته اید.

 

مقیاس چه می‌شود؟


این ترس بسیار قابل درک است. فکر کردن به اینکه «خب عالی شد، مشتریان خود را داریم، و حالا می‌خواهیم آن‌ها را ناامید کنیم.»

اجازه ندهید این تفکرات شما را فلج کنند. پیشرفت یک جت فضایی نیست. بلکه یک فرآیند تدریجی است که زمان زیادی را به شما می‌دهد تا بین راهکارهای مختلف سیر کنید.

 

به عبارت دیگر، تفاوتی اساسی وجود دارد بین «خودت همه کار را بکن» و «تکامل تمام روباتیک». ممکن است چند نفر را استخدام کنید و همزمان یک فناوری قابل بسط را توسعه دهید.

همانطور که بیشتر کارآفرینان می‌گویند، راه و چاه بدست آوردن 50 مشتری اول با راه و چاه کسب 5000 مشتری اولیه خیلی متفاوت است.

 

برای آنهایی که فکر می‌کنند به خاطر عدم توانایی‌های فنی از قافله عقب مانده اند باید گفت که شما می‌توانید همین *امروز* شروع کنید و اولین مشتریان خود را بدست آورید.

 

یک بار امتحان کنید. به جای اینکه پول خود را به یک کدنویس بدهید، خودتان شروع کنید و از این رو چیز زیادی هم از دست نخواهید داد. هر کاری که برای پیشبرد کسب‌وکارتان لازم دارید انجام دهید.

یادتان باشد که: شما برای تولید یک محصول اینجا نیستید – شما اینجایید تا یک مشکل را حل کنید. و مطمئناً مهارت انجام آن را دارید.


منبع:کاریا

  • geek