زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفق» ثبت شده است

کسب درآمد از opizo

اپیزو یک سایت کوتاه کننده لینک می باشد که شما می توانید از آن برای کسب درآمد بیشتر از لینکهای سایت خود نیز استفاده نمایید . در opizo شما به ازای هر بازدید کننده ای که از لینکهای کوتاه شده شما بازدید کند مبلغی دریافت خواهید نمودکه پس از رسیدن مجموع این مبلغ به 10 هزار تومان می توانید آن را از سایت دریافت کنید .

در اپیزو شما می توانید تا 150 ریال به ازای هر بازدید کننده یکتا (IP) در روز درآمد داشته باشید در واقع از هر بازدید 20 تا 40 ریال و مجموعا 5 بار در روز از هر IP درآمد کسب خواهید کرد و پس از رسیدن به 10 هزار تومان درآمد شما بصورت اتوماتیک به حساب شما واریز می گردد .

مراحل کسب درآمد در اپیزو بصورت زیر می باشد :

1- عضویت در سایت

2-ورود به سایت و کوتاه کردن لینک ها با استفاده از لینک ساز هوشمند یا بصورت دستی

3-اضافه کردن لینکهای تبدیل شده به سایت یا کدهای لینک ساز هوشمند

4-کسب درآمد به ازای هر بازدید و تا سقف 150 ریال برای هر آی پی در روز

5-دریافت درآمد پس از رسیدن به حداقل موجودی 10 هزار تومان


لینک سایت و شروع کسب در آمد

  • geek


استیو جابز کارآفرینی موفق و فردی خلاق بود که همیشه ایده‌هایی شگفت‌آور برای بهتر کردن دنیا و ساده کردن زندگی انسان‌ها در سر داشت. او مبتکری باهوش بود که توانست با استفاده از نیروی تفکر ، ایده‌های قدرتمند و اراده قوی خود کل صنایع دنیا را تحت تأثیر قرار دهد و بدین وسیله توانست نه تنها چیزهایی را که مشتریان انتظارش را داشتند در اختیار آن‌ها بگذارد بلکه موفق شد گدجت ها و لوازم جدیدی را به دنیا معرفی کند که برای اکثر افراد در جوامع مختلف غیر قابل باور بود.

ویژگی‌ها و صفات بسیاری سبب موفقیت استیو جابز به عنوان یک کارآفرین شد. بهره‌مندی از این صفات می‌تواند تضمینی برای موفقیت بی حد و حصر همه انسان‌ها در تمام جوانب زندگی شود. در این مقاله به ویژگی‌های خاص این انسان موفق و کارآفرین بزرگ می‌پردازیم که اگر بتوانیم این صفات را با تلاش و پشتکار در وجود خود نهادینه کنیم و در مسیر زندگی به عنوان الگوی خود قرار دهیم بی‌تردید به تمام اهداف و خواسته‌های فردی و شغلی خود خواهیم رسید.

استیو جابز چشم‌اندازی روشن و قوی داشت.

چشم‌انداز او برای شرکت اپل ، تولید محصولاتی با رابط کاربری ساده و گرافیک فوق‌العاده بود به‌ طوری که بتواند افراد مختلف از تمام گروه‌های سنی را تحت تأثیر قرار دهد. او همیشه درباره عملکرد و طرز فکر شرکت‌های مختلف مانند مایکروسافت تحقیق و تفکر می‌کرد و از اینکه مایکروسافت سعی می‌کرد با تولید نرم‌افزارهای مختلف بر بازار نرم‌افزار دنیا تسلط یابد تا بعد از آن بتواند حق امتیاز استفاده از سیستم‌عامل خود را در پلتفرم‌های مختلف به فروش برساند تعجب می‌کرد. در حقیقت او به کلی با بینش و دیدگاه شرکت مایکروسافت مخالف بود.

در اقع استیو جابز می‌خواست به طور کامل بر تجربیات و رفتار کاربران تسلط داشته باشد از این رو تصمیم گرفت فعالیت‌های خود را تنها به محصولات تولیدی شرکت اپل محدود کند تا از این طریق بتواند به خوبی رفتار کاربران چه در زمینه سخت‌افزار و چه در بخش نرم‌افزار را هدایت و کنترل کند ، انتظارات کاربران را درک کند و به موقع به نیازهای آن‌ها پاسخی مناسب دهد.

استیو جابز رهبری قدرتمند بود.

ایستادن این کارآفرین موفق پای دیدگاه و نگرش خود و عقب نکشیدن از اهداف شرکت اپل موجب شد تا تمام کارکنانش او را تحسین کنند و همیشه مورد احترام شرکا و رقبایش باشد.

هنگامی که در سال ۱۹۹۷ شرکت اپل را تأسیس کرد و در همان سال با مشکلات اقتصادی مختلفی مواجه شد ، تولید بسیاری از محصولات خود را متوقف و تنها بر چند پروژه و محصول کلیدی که با نگرش او مطابقت داشتند تمرکز کرد. همین امر موجب تنظیم شدن منابع و بودجه شرکت و زنده ماندن اپل در شرایط بحرانی شد. جالب است که استیو جابز هیچ‌گاه از کاربران دعوت نمی‌کرد تا محصولات او را قبل از اینکه وارد بازار شوند تست کنند یا هیچ‌گاه وابسته به تحقیقات انجام شده درباره بازار و مشتریان بالقوه نبود.

در عوض ، از طراحانی که دارای زیبایی‌شناسی متوسطی بودند و از متدهای ساده اما تأثیرگذار برای طراحی استفاده می‌کردند مانند جان لستر از شرکت پیکسار و جانی ایو از شرکت اپل دعوت به همکاری کرد. استیو جابز و تیمش تنها به یکدیگر تکیه کردند و همین باور و صمیمیت موجود در این شرکت موجب ایجاد محصولاتی بی‌نظیر مانند iPod و iPhone شد که کاربران به داشتن هر یک از آن‌ها افتخار می‌کردند و پیوسته به دنبال خرید نسخه جدید محصولات شرکت اپل و کارآفرین مشهور استیو جابز بودند.

استیو جابز تفکری شگفت‌انگیز داشت.

اکثر کارآفرینانی که قبل از استیو جابز به موفقیت دست‌ یافته بودند از تفکری قدرتمند و بی‌نظیر بهره‌مند بودند اما استیو جابز را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان تاریخ دانست که با تفکر قدرتمند و ایده‌های نابش جهان ما را برای همیشه دگرگون کرد.

اتیو جابز را می‌توان یک شومن حرفه‌ای دانست. او به خوبی می‌دانست که کاربران نسبت به ایده‌های جدید نگرانند و شاید کمی شک و تردید نیز درباره محصولات تازه داشته باشند؛ بنابراین همیشه قبل از اینکه محصولات بی‌نظیر خود را روانه بازار کند همایش یا برنامه زنده‌ای برگزار می‌کرد تا از این طریق بتواند هم با معرفی تولیدات جدید شرکت اپل مشتریان خود را به هیجان وادارد و هم نکات مبهم و نگرانی‌های موجود را برطرف کند.

او دلیلی برای اثبات این مدعاست که کارآفرینان بزرگ معلمان و مبلغان بزرگی نیز هستند زیرا می‌توان او را سخنرانی حرفه‌ای دانست که به راحتی پیام خود را به کاربران محصولات شرکت اپل و تمام افراد عادی انتقال می‌داد.


یکی از کارهایی که استیو جابز به خوبی انجام می‌داد تحت تأثیر قرار دادن تمام افراد اعم از مثبت و منفی بود. او کارمندان خود را ترغیب می‌کرد تا پروژه‌های شرکت را در زمان مورد نظر تمام کنند حتی اگر این پروژه‌ها سنگین یا غیر ممکن به نظر می‌رسیدند و از طرف دیگر با درگیر شدن با احساسات مشتریان و جلب توجه آن‌ها موجب می‌شد تا مشتری‌های شرکت اپل دنیا را از چشمان او و بر اساس نگرش او نظاره کنند.

او به دیگران اعتبار می‌داد ، برای مشتریان خود و وقت آن‌ها ارزش قائل بود و به همین دلیل هم به موفقیتی بزرگ و بی‌نظیر در دنیای کارآفرینی دست یافت.

استیو جابز حتی در شرایط سخت هم دوام آورد و به پیشرفت ادامه داد.

حتی زمانی که استیو به دلیل ابتلا به سرطان ضعیف و ناتوان شده بود در جلسات هیئت مدیره و کنفرانس‌ها و برنامه‌های معرفی محصولات شرکت اپل شرکت می‌کرد.

اگر عکس یا فیلمی که مربوط به روزهای پایانی زندگی او هست را دیده باشید حتماً می‌دانید که او چقدر ضعیف و ناتوان شده بود اما استیو جابز همیشه می‌گفت زمان ما محدود است ، بنابراین باید برای دنبال کردن شهودات درونی و خواسته‌های خود شجاعت و جسارت داشته باشیم و هر چیزی به غیر از این در مرتبه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت.

استیو جابز همیشه برای در آغوش کشیدن شکست آماده بود.

پاز اینکه استیو جابز موفق شد شرکت اپل را به یک کمپانی موفق مولتی میلیون دلاری در جهان تبدیل کنید به دلیل وجود اختلاف بین دیدگاه او و روند اداره شرکت از سوی هیئت مدیره از شرکتی که خود او مؤسس و بنیانگذارش بود اخراج شد. بعد از اخراج شدن استیو جابز شرکت NeXT را که یک شرکت کامپیوتری جدید بود تأسیس کرد که عمده فعالیت‌های این استارتاپ جدید بر توسعه نسل جدید سیستم‌عامل‌ها متمرکز بود و سرانجام نیز نتایج به دست آمده این شرکت در OSX استفاده شد، پس از آن نیز استیو مدیرعامل شرکت پیکسار شد و این شرکت کوچک انیمیشن‌سازی را به غولی جهانی و بسیار معروف در صنعت انیمیشن‌سازی تبدیل کرد.

سرانجام نیز با بازخرید شرکت اپل یک‌بار دیگر توانست کنترل این شرکت بزرگ را به دست بگیرد؛ اما اخراج شدن او از اپل باعث شد بتواند تجارب با ارزش و گران بهایی در شرکت‌های دیگر به دست آورد و بازگشت دوباره او به همراه این تجارب به اپل موجب موفقیت با شکوه این شرکت در سطح جهانی شد.

استیو جابز توانایی فوق‌العاده‌ای در اصلاح روندهای معمولی و روتین داشت.

اگر اپل را به عنوان یک شرکت در نظر بگیریم آن‌ها لزوماً چیز جدیدی اختراع نکردند- در عوض به خوبی از مفاهیم و محصولات موجود در بازار استفاده کرده ، معایب و مشکلات این محصولات را برطرف کردند و با اضافه کردن چند مزیت رقابتی جدید مانند گرافیک بالا به این محصولات توانستند بازار را از آن خود کنند.

به عنوان مثال استیو جابز در ابتدا ایده‌ی تولید اولین سیستم‌عامل بصری را در ذهن داشت که با ترکیب پیشرفت‌های موجود در دنیای تکنولوژی در آن زمان و چشم‌انداز روشن خود سرانجام توانست مک اورجینال را تولید کند. به عقیده استیو جابز هنرمندان خوب کپی می‌کنند ، هنرمندان نامی و بزرگ سرقت؛ بنابراین هیچ‌گاه از سرقت ایده‌های ناب و عالی  واهمه‌ای نداشت.


منبع:4farda

  • geek

این روزها حرف و حدیث درباره‌ی فقدان امنیت شغلی در محل کار زیاد است، وقایعی مثل تعدیل نیرو، تغییر ساختار، ادغام و تغییر سهم مالکیت، بسیاری از کارگران و کارمندان را به وحشت می‌اندازد که آیا شغلی را که امروز دارند، فردا هم خواهند داشت؟ این عدم اطمینان، در بعضی جاها، باعث شده کارگران روحیه‌شان را از دست بدهند و دیگر تمایل نداشته باشند حداکثر تلاششان را به خرج دهند. از این‌ها که بگذریم، آن‌ها با خود می‌گویند : «اگر قرار است به زودی از این سازمان بروم و شغلم را به کل تغییر دهم، چرا باید تمام توجه و تلاشم را صرف آن کنم؟»


درست است که آدم در مقابل سی سال کار هر روزه، یک نشان افتخار دریافت می‌کند و یک حقوق بازنشستگی دائمی برایش می‌ماند، اما زمانی که در کار نهایت سعی و تلاش خود را نکنید، کسی که بیشترین رنج را متحمل می‌شود خود شمایید!


حال سؤال این است : چرا؟ چرا بیشترین رنج را خود شما متحمل می‌شوید؟ برای شروع باید بگویم احساس برتری، عادتی است که نمی‌توان آن را مثل شیر آب باز و بسته کرد. حالا چه خود را متعهد کنیم که نهایت سعی خود را انجام دهیم، چه خود را شرطی کنیم که کمتر از حد توانایی‌هایمان تلاش کنیم، به هر حال بنده‌ی عادات خود هستیم. تغییر هر روشی که در زندگی‌مان به کار می‌گیریم، سهل و آسان نخواهد بود. هرگز به اشتباه گمان نکنید که امروز می‌توانید توانایی‌ها و اشتیاقتان را پنهان کنید و فردا قادرید همه را به کار گیرید. برای درک بهتر این مطلب، یکی از عادت‌های روزانه‌تان را در نظر بگیرید – چقدر اتاق خوابتان را مرتب نگه می‌دارید؟ اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که پیراهن و شلوارشان را روی دسته صندلی (یا روی زمین) می‌اندازند و وسایل خود را پخش و پلا می‌کنند، چقدر برای شما سخت خواهد بود که این عادت را تغییر دهید و همه‌ی لباس‌هایتان را تا کنید و مرتب و منظم در کمد یا کشوی خود قرار دهید؟ شرط می‌بندم که به این نتیجه خواهید رسید که پیروی از الگوی جدید و دنبال کردن آن نزدیک به غیرممکن است چرا که بعد از یکی دو روز به سراغ الگوی قبلی خود برمی‌گردید و دوباره جوراب‌هایتان را در می‌آورید و روی صندلی می‌اندازید، درست مثل سابق! همین وضع در کار و حرفه‌تان نیز صادق است. در محیط کارتان، شما یا خود را متعهد می‌کنید که به نحو احسن کار خود را انجام دهید یا از این الگو پیروی می‌کنید که فقط کار را به انجام برسانید.


به همین دلیل است که اگر در شغل و حرفه‌تان به دنبال امنیت هستید، جای اشتباهی به دنبال آن می‌گردید چرا که هیچ امنیتی در هیچ شغلی وجود ندارد. امنیت درون خود شماست. کلید و راه حل افزایش امنیت شغلی این است که در هر کاری که انجام می‌دهید، عالی عمل کنید و آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید و به طور مداوم مهارت‌هایتان را گسترش دهید. به آنچه گفته شد، نگرش بسیار مثبت و توانایی همکاری با دیگران را نیز اضافه کنید … حالا شما امنیت شغلی دارید!


وقتی شما تمام تلاشتان را می‌کنید، مردم متوجه می‌شوند. البته شاید بلافاصله تشویق نشوید، ولی با این کار وجهه و اعتباری برای خود ایجاد می‌کنید که این اعتبار در جایی که هم‌اکنون در آن شاغلید بسیار به شما خدمت خواهد کرد و بی‌تردید در هر جای دیگری که در آینده کار کنید، برایتان مؤثر و در خدمت شما خواهد بود.


نتیجه‌ی نهایی این است : کم کاری فقط به خودتان صدمه می‌زند؛ بنابراین اگر می‌خواهید امنیت شغلی واقعی به دست آورید، از خود بپرسید :


آیا من هر روز مشتاقانه آنچه را در توان دارم در محل کار عرضه می‌کنم؟

آیا با دیگران همکاری و از سعی و تلاش ایشان حمایت می‌کنم؟

آیا نگرشی مثبت دارم؟

آیا در کاری که انجام می‌دهم یاد می‌گیرم چگونه بهتر شوم؟

آیا مهارت‌هایی را که در آینده در حیطه کاری‌ام مهم خواهند بود پرورش و گسترش می‌دهم؟

 


به این سؤالات پاسخ دهید و خود را دوباره ارزیابی کنید. در نهایت وقتی بتوانید با یک صدای بلند در پاسخ به این سؤال‌ها «بله» بگویید، چنان امنیت شغلی خواهید داشت که هیچ کس نمی‌تواند آن را از شما بگیرد.


فرانک تایگر :


آینده شما به خیلی چیزها بستگی دارد، بیش از هر چیز به خودتان.


  • geek

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتاب‌های مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند. اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.

در زیر به ۱۰ کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.

۱. بهانه نیاورده‌اند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی‌دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان‌هایی هم اتفاق می‌افتد که با ما با بی‌عدالتی رفتار می‌شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه‌دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می‌توانست به زندان افتادن خود را بهانه‌ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.

۲٫ فقط به آنها مربوط نبوده است.

موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند. اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.

۳٫ صبح‌های زود و شب‌های دیر.
کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.مطمئناً سخت‌کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.

۴. بهترین وسیله.
انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می‌شود اما منظور ما سطح انرژی انسان‌هاست.واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب‌اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش‌خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری‌مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می‌برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.

۵. اصول.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می‌ماند. شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می‌بینیم که بر این اصل پایبند هستند.برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است.
حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.
شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

۷. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی‌سواد می‌دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می‌دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می‌توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می‌دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه‌ای در آن وضعیت می‌دید و می‌خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.

۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال‌های ابتدای زندگی‌اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.

۹٫ مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.

تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت‌ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می‌کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی  مردم به تایسون فکر می‌کنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمی‌بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش‌آموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفه‌ای فیلم تماشا می‌کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم را مثال می‌زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب‌اندام است. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می‌کنم. کتاب‌هایی درمورد اینکه چطور می‌توانم نویسنده بهتری شوم و راه‌های ارتباط با خواننده مطالعه می‌کنم و کتاب‌های نویسنده‌هایی را می‌خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش است باید کتاب‌هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعه‌تان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.

۱۰. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته‌اند. چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.
«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته است.»
آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده‌تان باشد. آرزوی شما ممکن است کمک به میلیون‌ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.

آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.


منبع:academymarketing

  • geek

معتقدم که هیچ کس نمی تواند نقش موتورهای جستجو در بازاریابی اینترنتی را نادیده بگیرد. در این مقاله این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
متخصصان و مدیران تجارت آنلاین، کسب بیننده در سایت را برای موفقیت در دنیای مجازی (وب) ضروری می دانند. برای آنها مهم نیست که سایت چه می فروشد و چه خدماتی ارائه می دهد. اگر وب سایتی به دنبال ارائه و فروش کالا یا خدمات و کسب درآمد یا محبوبیت است، باید بازدیدکننده داشته باشد.

بازدید افراد از یک سایت، برگ برنده آن برای کسب و کار موفق در دنیای مجازی می باشد. سایتی که بیننده ندارد بی شک مرگ آنلاین را تجربه می کند و چه بسیارند وب سایت هایی که هر روزه از چرخه زندگی در وب خارج می شوند!
مدیران خبره وب این را به خوبی می دانند که فقط طراحی یک سایت تضمینی برای افزایش بیننده آن نیست بلکه باید بینندگان را از راههای متعددی به سایت جذب کرد. بیننده های سایت تنها به دنبال رفع نیازهای اطلاعاتی خود می باشند و وظیفه ندارند به هر قیمتی که شده سایت ما را بیابند.

آیا می دانید افراد چگونه سایت ما را می یابند؟
بدون شک باید گفت که ما در اغلب موارد به کمک موتورهای جستجوگر ماننده گوگل به آنچه که می خواهیم، دست پیدا می کنیم.
۸۲ درصد کاربران اینترنت، موتورهای جستجو را ابزار اصلی خود برای یافتن وب سایت ها دلخواه عنوان کرده اند.
۵۷ درصد از کاربران اینترنت، هر روز جستجو می کنند و ۴۶ درصد این جستجوها برای کالا یا خدمات است.
۸۵ درصد ترافیک هدفمند در اینترنت را موتورهای جستجوگر باعث می شوند. 
آمارها نشان می دهند در سال های اخیر موتورهای جستجوگر ابزار بسیار مناسبی هستند که خریداران به کمک آنها، کالا یا خدمات مورد نیاز خود را می یابند. البته تنها رتبه های بالای نتایج جستجو هستند که مورد توجه کاربران قرار می گیرند و آنها به سایت های لیست شده در این رتبه ها مراجعه می کنند.

بسیاری از کاربران و مشتریان وب سایت ها دریافته اند که در اغلب موارد ۱۰ رتبه اول نتایج جستجو می تواند خواسته آنها را بر آورده کند و هنوز هم علاقه دارند که تنها ۱۰ سایت اول نتایج جستجو را مرور کنند.

آمارها به ما چه نشان می دهند:
۷۰ درصد از کاربران به هنگام جستجو حتماً یکی از سه وب سایت رتبه اول نتایج جستجو را کلیک می کنند.
تنها ۷ درصد از آنها وب سایت های قرار گرفته در رتبه های بیست به بعد را کلیک می کنند.
۸۵ درصد از آنها اگر جوابی برای جستجوی خود در بیست نتیجه اول نتایج جستجو نیابند, موتور جستجوگر مورد استفاده خود را عوض می کنند.
۳۳ درصد کاربران وب باورند دارند که سایت لیست شده در ابتدای نتایج جستجو، در موضوع جستجو شده سرآمدتر از رقبای خود است و در آن موضوع پیشرو می باشد.
آمارهای ارائه شده از بازخورد رفتار کاربران وب پیام بسیار واضحی دارد: وب سایتهای که در رتبه های بالا موتور جسجتو قرار نمی گیرند، بخش مهمی از کاربران مخاطب خود را از دست می دهند.
یک سایت ممکن است هزاران بیننده داشته باشد اما تعداد بینندگان گروه مخاطب آن است که موفقیت سایت را رقم می زند زیرا در اغلب موارد این بینندگان هدفمند (مخاطب) سایت هستند که از سایت چیزی بیشتر از اطلاعات رایگان ارائه شده می خواهند.

امروزه تجارت الکترونیک خود را با مسئله رتبه بندی در موتورهای جستجو هماهنگ کرده است زیرا رتبه های بالاتر مستقیماً به فروش بیشتر، و معرفی بهتر تعبیر می شوند.
در واقع موتورهای جستجو از مهمترین بینندگان هر وب سایتی هستند. اگر سایت شما تنها برای مرورگرها، بهینه سازی شده است، کمی تامل کنید سایت شما باید برای موتورهای جستجوگر هم بهینه سازی گردد.
سئو (SEO) چیست؟

سئو یا بهینه سازی سایت (SEO Engine Optimizations) به معنای به کارگیری ترفندها و استاندارد سازی های است که در اغلب موارد تاثیر فوق العاده ای در بالا بردن رتبه سایت شما در موتورهای جستجو را دارند.
پیاده سازی یک برنامه موفق بازاریابی با موتورهای جستجوگر (SEO Plan)، بدون یک ساختار و زیربنای مستحکم در خود سایت اصولاً با شکست همراه می باشد.

خدمات و فعالیتهایی که در یک پروسه بازاریابی با موتورهای جستجوگر انجام می شود:

• بررسی وضعیت فعلی سایت در موتورهای جستجو
• بررسی وضعیت فعلی رقبای سایت در موتورهای جستجو
• تحلیل آمار سایت موجود و سایتها و مراجع دیگر آماردهی برای انتخاب عبارتهای کلیدی مناسب
• اصلاح ساختار سایت و بهینه سازی کدها و محتوای صفحات آن بر اساس عبارتهای کلیدی انتخاب شده
• معرفی صفحات بهینه سازی شده به موتورهای جستجو
• بالا بردن محبوبیت سایت
• بررسی وضعیت رتبه های کسب شده سایت و پیشرفت کار
• کنترل و مونیتورینگ رتبه ها و اعمال تغییرات مورد نیاز برای حفظ رتبه ها
• تبلیغات در موتورهای جستجو
  • geek

استارت آپ ها شرکت هایی نوپا هستند که رشد سریعی دارند و معمولا در زمینه تکنولوژی فعالیت می‌کنند. این شرکت ها، ایده هایی نو دارند و بالقوه می توانند بسیار رشد کنند و در نهایت تبدیل به یک شرکت بسیار موفق شوند.


شرکت های موفقی مانند گوگل و فیسبوک در واقع استارت آپ هایی موفق بوده اند. توجه کنید که این استارت آپ ها از میان میلیون ها استارپ آپ دیگر که هرگز موفق نشده اند و اسمشان را هم نشنیده ایم، سر بر آورده اند. اما رمز موفقیت یک استارت آپ چیست. استارت آپ های موفق چگونه اند؟ جواب مشخص و معینی برای این سوالات وجود ندارد. در اینجا قصد داریم در یک مطلب چند قسمتی، به بعضی نکات مهم و قوانین سرانگشتی آن بپردازیم. تا بتوانید استارت آپی را که داخل گاراژ خانه تان راه انداخته اید را به شرکت بزرگی تبدیل کنید. پس در ادامه با ما باشید تا قسمت چهارم را بخوانید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_53_i.jpg

نمودار پیشرفت شرکت های موفق، مانند نمودار سمت چپ «آهسته و پیوسته نیست». بلکه این شرکت ها از فرصت های انفجاری استفاده می کنند و به ناگاه پیشرفت های سریعی دارند. اگر شما هم می خواهید یک استارت آپ موفق داشته باشید باید این عادت رفتاری را در خود پرورش دهید. اینکه به دنبال فرصت های انفجاری بگردید و با آنها یک شبه ره صد ساله بپیمایید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_54_i.jpg

«همیشه در حرکت باشید تا شاید فرصتی عالی پیدا شود.» اگر شما در یک جا بنشینید هرگز فرصتی به سراغ شما نخواهد آمد. اما زمانی که در حرکت باشید. ایده ها، مردم یا جاهایی را تصادفی می بینید که ممکن است یک فرصت عالی و جدید باشند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_55_i.jpg

«به سمت شبکه ها و گروه های انسانی شیرجه بزنید.» چه بسا که ممکن است صحبت کسی شما را متوجه یک فرصت انفجاری کند. فرصتی که منجر به یک استارت آپ موفق شود.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_56_i.jpg

«فرصت ها از آسمان برایتان نازل نمی شوند.» اگر در کنج خانه تان بنشینید مطمئن باشید هرگز فرصتی برای شما به وجود نخواهد آمد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_57_i.jpg

فرصت ها مانند بادکنک هایی هستند که به آدم ها متصل هستند. اگر به دنبال «فرصت» می گردید، خصوصا از آنهایی که سود مالی دارند، باید واقعا به دنبال یک «شخص» باشید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_58_i.jpg

به کنفرانس ها و گروه ها بروید. از آن بهتر، «خودتان یکی اش را راه بیندازید».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_59_i.jpg

این کار را بکنید تا دریای فرصت ها به سمت شما هجوم بیاورد. مطمئن باشید زمانی خواهد رسید که شما به دیوار تکیه می دهید و نمی دانید چه کنید. زمانی که زمان و سرمایه کم دارید تا به تمام فرصت هایی که در اختیار دارید بپردازید. (درست مثل دعایی که خدا آنقدر به شما پول بدهد که نتوانید جمعشان کنید.)


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_60_i.jpg

تئوری چماق

یکی از راه های عالی برای پیشرفت، اجبار است. زمانی که مجبور به کاری باشید، حتما آن کار را انجام خواهید داد. مثلا اگر تشنگی به شما فشار آورده باشد، خود را مجبور می کنید تا راهی برای رفع آن پیدا کنید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_61_i.jpg

«فشار و اجبار در واقع همان دعا است در لباس مبدل». باورتان نمی شود اما واقعیت دارد: کسی که مجبور به اختراع است، حتما مخترع خواهد شد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_62_i.jpg

در ابتدا موسسان Airbnb کاملا بی پول شده بودند، اما آنها به ایده شان اعتقاد داشتند. آنها برای تهیه پول و گسترش شرکت شان، کاری را کردند که هر موسس دیگری باید بکند. آنها مدتی هله هوله (حبوباتی که با شیر خورده می شود) فروختند. اما آنها نیاز به پول زیاد داشتند. پس مجبور شدند ایده ای نو بزنند. در آن زمان تب انتخابات ریاست جمهوری همه چیز را تحت شعاع قرار داده بود. آنها روی بسته ها بنرهای تبلیغاتی برای کاندیدها چاپ کردند. این سود اضافه از تبلیغات - ۲۰ هزار دلار - به آنها کمک کرد تا بتوانند شرکت خود را به سود دهی برسانند.






911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_63_i.jpg

قسمت ششم: ریسک های هوشمندانه بکنید

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_64_i.jpg

ریسک (خطر کردن) به عنوان یک کلمه منفی جا افتاده است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_65_i.jpg

مثلا به معنی «از دست دادن پول».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_66_i.jpg

یا موتور سواری «بدون کلاه ایمنی».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_67_i.jpg

اما ریسک دشمن شما نیست، بلکه «جزئی دائمی از زندگی شما است».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_69_i.jpg

در حقیقت، توانایی پیش بینی «هوشمندانه» یک ریسک، لازمه بدست آوردن فرصت های انفجاری است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_70_i.jpg

همیشه رقابت شدیدی برای به دست آوردن فرصت های خوب است.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_71_i.jpg

و به همین دلیل، اگر شما یک ریسک هوشمندانه بکنید، می توانید «فرصت هایی را بیابید» که سایرین از دست می دهند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_72_i.jpg

زمانی که سایرین «چراغ قرمز» را می بینند. شما باید چراغ سبز را ببینید. هیچ پیشرفت شغلی ای بدون ریسک نیست. اگر کاملا جدی به ریسک ها فکر نکنید، فرصت های انفجاری را از دست خواهید داد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_74_i.jpg

یاد بگیرید که در شرایط سخت بتوانید «ارزیابی دقیقی» از میزان ریسک ها داشته باشید. ریسک مسئله ای شخصی-وضعیتی است. کاری که از نظر شما ریسک محسوب می شود، ممکن است از نظر یک شخص دیگر بی خطر باشد و مسیری که از نظر یک شخص دیگر خطرناک است، از نظر شما هیچ مشکلی ندارد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_75_i.jpg

چند «قانون سرانگشتی» راجع به فکر کردن درباره ریسک وجود دارد.


- به طور کلی، آنقدرها هم که فکر می کنید «خطرناک نیست».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_76_i.jpg

- ما معمولا ریسک ها را بیش از حد بزرگ جلوه می دهیم.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_77_i.jpg

- اگر «بدترین شرایط ممکن» در ریسک، چندان هم بد نیست و قابل تحمل است، حتما آن ریسک را انجام دهید. (مثلا سخن رانی در برابر یک جمعیت حتی اگر بد هم پیش برود، خطری برای شما ندارد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_78_i.jpg

- اگر بدترین شرایط ممکن در ریسک، منجر به مرگ، بی خانمان شدن یا اخراج دائمی شما از کار است، از آن ریسک «اجتناب کنید».


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_79_i.jpg

«شک را با ریسک قاطی نکنید.» شک همیشه ناشناخته است. آنها به معنی ریسک نیستند. زمانی که شک دارید، بیشتر تحقیق کنید. با تحقیق شک برطرف می شود. اما هر چه راجع به ریسک فکر کنید نمی توانید از موفقیت یا شکست آن مطمئن شوید.


بدشانسی

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_80_i.jpg

به خاطر داشته باشید که شما هرگز نمی توانید تمام بدشانسی ها را پیش بینی کنید. آنها از در و دیوار و زمانی که انتظارشان را ندارید نازل می شوند. پس به جای اعتماد به توانایی تان در پیش بینی تمام اتفاقات بد، برنامه ای مطمئن و غیر قابل شکست، برای مقابله با شرایط غیر منتظره داشته باشید.


بالا و پایین شدن روزمره

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_82_i.jpg

برای رسیدن به یک روند پیشرفت مداوم و بدون خطر، باید یک وضعیت پایدار همراه با هرزگاهی ریسک های کوچک را ایجاد کنید. این راه هم بدانید که یک شغل نمی تواند کاملا پایدار باشد، عموما، همه شغل ها - از جمله شغل شما - ذاتا کمی نوسان (بالا و پایین شدن) دارد.


تنها کار کردن در برابر کار در شرکت

برای راه انداختن یک استارت آپ شما باید آزاد باشید و مدیر خود. اما آزاد بودن مشکلات خود را دارد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_83_i.jpg

افرادی که به صورت فری لنس (یک نفری، مانند بسیاری از هکرها) کار می کنند، باید بیشتر از کارمندان یک اداره، خود را تحت فشار قرار دهند (چون در یک اداره این فشار توسط رئیس وارد می شود و شما نیازی نیست که برای این کار، انرژی اضافه بگذارید.)


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_84_i.jpg

یک فرد آزاد، نسبت به یک کارمند شرکت، روزهای بیشتری را گرسنه خواهد ماند تا به هدف خود برسد.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_85_i.jpg

اما این راه هم بدانید که آنهایی که زیاد اهل ریسک های کوچک هستند، از گرسنگی نمی میرند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_87_i.jpg

«ما هرگز با ریسک نابود نخواهیم شد.» پس از آتش نترسید و اگر فکر می کنید عبور از آن یک فرصت عالی برایتان ایجاد می کند، ریسک کنید.

  • geek