زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت» ثبت شده است

کسب درآمد از opizo

اپیزو یک سایت کوتاه کننده لینک می باشد که شما می توانید از آن برای کسب درآمد بیشتر از لینکهای سایت خود نیز استفاده نمایید . در opizo شما به ازای هر بازدید کننده ای که از لینکهای کوتاه شده شما بازدید کند مبلغی دریافت خواهید نمودکه پس از رسیدن مجموع این مبلغ به 10 هزار تومان می توانید آن را از سایت دریافت کنید .

در اپیزو شما می توانید تا 150 ریال به ازای هر بازدید کننده یکتا (IP) در روز درآمد داشته باشید در واقع از هر بازدید 20 تا 40 ریال و مجموعا 5 بار در روز از هر IP درآمد کسب خواهید کرد و پس از رسیدن به 10 هزار تومان درآمد شما بصورت اتوماتیک به حساب شما واریز می گردد .

مراحل کسب درآمد در اپیزو بصورت زیر می باشد :

1- عضویت در سایت

2-ورود به سایت و کوتاه کردن لینک ها با استفاده از لینک ساز هوشمند یا بصورت دستی

3-اضافه کردن لینکهای تبدیل شده به سایت یا کدهای لینک ساز هوشمند

4-کسب درآمد به ازای هر بازدید و تا سقف 150 ریال برای هر آی پی در روز

5-دریافت درآمد پس از رسیدن به حداقل موجودی 10 هزار تومان


لینک سایت و شروع کسب در آمد

  • geek


استیو جابز کارآفرینی موفق و فردی خلاق بود که همیشه ایده‌هایی شگفت‌آور برای بهتر کردن دنیا و ساده کردن زندگی انسان‌ها در سر داشت. او مبتکری باهوش بود که توانست با استفاده از نیروی تفکر ، ایده‌های قدرتمند و اراده قوی خود کل صنایع دنیا را تحت تأثیر قرار دهد و بدین وسیله توانست نه تنها چیزهایی را که مشتریان انتظارش را داشتند در اختیار آن‌ها بگذارد بلکه موفق شد گدجت ها و لوازم جدیدی را به دنیا معرفی کند که برای اکثر افراد در جوامع مختلف غیر قابل باور بود.

ویژگی‌ها و صفات بسیاری سبب موفقیت استیو جابز به عنوان یک کارآفرین شد. بهره‌مندی از این صفات می‌تواند تضمینی برای موفقیت بی حد و حصر همه انسان‌ها در تمام جوانب زندگی شود. در این مقاله به ویژگی‌های خاص این انسان موفق و کارآفرین بزرگ می‌پردازیم که اگر بتوانیم این صفات را با تلاش و پشتکار در وجود خود نهادینه کنیم و در مسیر زندگی به عنوان الگوی خود قرار دهیم بی‌تردید به تمام اهداف و خواسته‌های فردی و شغلی خود خواهیم رسید.

استیو جابز چشم‌اندازی روشن و قوی داشت.

چشم‌انداز او برای شرکت اپل ، تولید محصولاتی با رابط کاربری ساده و گرافیک فوق‌العاده بود به‌ طوری که بتواند افراد مختلف از تمام گروه‌های سنی را تحت تأثیر قرار دهد. او همیشه درباره عملکرد و طرز فکر شرکت‌های مختلف مانند مایکروسافت تحقیق و تفکر می‌کرد و از اینکه مایکروسافت سعی می‌کرد با تولید نرم‌افزارهای مختلف بر بازار نرم‌افزار دنیا تسلط یابد تا بعد از آن بتواند حق امتیاز استفاده از سیستم‌عامل خود را در پلتفرم‌های مختلف به فروش برساند تعجب می‌کرد. در حقیقت او به کلی با بینش و دیدگاه شرکت مایکروسافت مخالف بود.

در اقع استیو جابز می‌خواست به طور کامل بر تجربیات و رفتار کاربران تسلط داشته باشد از این رو تصمیم گرفت فعالیت‌های خود را تنها به محصولات تولیدی شرکت اپل محدود کند تا از این طریق بتواند به خوبی رفتار کاربران چه در زمینه سخت‌افزار و چه در بخش نرم‌افزار را هدایت و کنترل کند ، انتظارات کاربران را درک کند و به موقع به نیازهای آن‌ها پاسخی مناسب دهد.

استیو جابز رهبری قدرتمند بود.

ایستادن این کارآفرین موفق پای دیدگاه و نگرش خود و عقب نکشیدن از اهداف شرکت اپل موجب شد تا تمام کارکنانش او را تحسین کنند و همیشه مورد احترام شرکا و رقبایش باشد.

هنگامی که در سال ۱۹۹۷ شرکت اپل را تأسیس کرد و در همان سال با مشکلات اقتصادی مختلفی مواجه شد ، تولید بسیاری از محصولات خود را متوقف و تنها بر چند پروژه و محصول کلیدی که با نگرش او مطابقت داشتند تمرکز کرد. همین امر موجب تنظیم شدن منابع و بودجه شرکت و زنده ماندن اپل در شرایط بحرانی شد. جالب است که استیو جابز هیچ‌گاه از کاربران دعوت نمی‌کرد تا محصولات او را قبل از اینکه وارد بازار شوند تست کنند یا هیچ‌گاه وابسته به تحقیقات انجام شده درباره بازار و مشتریان بالقوه نبود.

در عوض ، از طراحانی که دارای زیبایی‌شناسی متوسطی بودند و از متدهای ساده اما تأثیرگذار برای طراحی استفاده می‌کردند مانند جان لستر از شرکت پیکسار و جانی ایو از شرکت اپل دعوت به همکاری کرد. استیو جابز و تیمش تنها به یکدیگر تکیه کردند و همین باور و صمیمیت موجود در این شرکت موجب ایجاد محصولاتی بی‌نظیر مانند iPod و iPhone شد که کاربران به داشتن هر یک از آن‌ها افتخار می‌کردند و پیوسته به دنبال خرید نسخه جدید محصولات شرکت اپل و کارآفرین مشهور استیو جابز بودند.

استیو جابز تفکری شگفت‌انگیز داشت.

اکثر کارآفرینانی که قبل از استیو جابز به موفقیت دست‌ یافته بودند از تفکری قدرتمند و بی‌نظیر بهره‌مند بودند اما استیو جابز را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان تاریخ دانست که با تفکر قدرتمند و ایده‌های نابش جهان ما را برای همیشه دگرگون کرد.

اتیو جابز را می‌توان یک شومن حرفه‌ای دانست. او به خوبی می‌دانست که کاربران نسبت به ایده‌های جدید نگرانند و شاید کمی شک و تردید نیز درباره محصولات تازه داشته باشند؛ بنابراین همیشه قبل از اینکه محصولات بی‌نظیر خود را روانه بازار کند همایش یا برنامه زنده‌ای برگزار می‌کرد تا از این طریق بتواند هم با معرفی تولیدات جدید شرکت اپل مشتریان خود را به هیجان وادارد و هم نکات مبهم و نگرانی‌های موجود را برطرف کند.

او دلیلی برای اثبات این مدعاست که کارآفرینان بزرگ معلمان و مبلغان بزرگی نیز هستند زیرا می‌توان او را سخنرانی حرفه‌ای دانست که به راحتی پیام خود را به کاربران محصولات شرکت اپل و تمام افراد عادی انتقال می‌داد.


یکی از کارهایی که استیو جابز به خوبی انجام می‌داد تحت تأثیر قرار دادن تمام افراد اعم از مثبت و منفی بود. او کارمندان خود را ترغیب می‌کرد تا پروژه‌های شرکت را در زمان مورد نظر تمام کنند حتی اگر این پروژه‌ها سنگین یا غیر ممکن به نظر می‌رسیدند و از طرف دیگر با درگیر شدن با احساسات مشتریان و جلب توجه آن‌ها موجب می‌شد تا مشتری‌های شرکت اپل دنیا را از چشمان او و بر اساس نگرش او نظاره کنند.

او به دیگران اعتبار می‌داد ، برای مشتریان خود و وقت آن‌ها ارزش قائل بود و به همین دلیل هم به موفقیتی بزرگ و بی‌نظیر در دنیای کارآفرینی دست یافت.

استیو جابز حتی در شرایط سخت هم دوام آورد و به پیشرفت ادامه داد.

حتی زمانی که استیو به دلیل ابتلا به سرطان ضعیف و ناتوان شده بود در جلسات هیئت مدیره و کنفرانس‌ها و برنامه‌های معرفی محصولات شرکت اپل شرکت می‌کرد.

اگر عکس یا فیلمی که مربوط به روزهای پایانی زندگی او هست را دیده باشید حتماً می‌دانید که او چقدر ضعیف و ناتوان شده بود اما استیو جابز همیشه می‌گفت زمان ما محدود است ، بنابراین باید برای دنبال کردن شهودات درونی و خواسته‌های خود شجاعت و جسارت داشته باشیم و هر چیزی به غیر از این در مرتبه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت.

استیو جابز همیشه برای در آغوش کشیدن شکست آماده بود.

پاز اینکه استیو جابز موفق شد شرکت اپل را به یک کمپانی موفق مولتی میلیون دلاری در جهان تبدیل کنید به دلیل وجود اختلاف بین دیدگاه او و روند اداره شرکت از سوی هیئت مدیره از شرکتی که خود او مؤسس و بنیانگذارش بود اخراج شد. بعد از اخراج شدن استیو جابز شرکت NeXT را که یک شرکت کامپیوتری جدید بود تأسیس کرد که عمده فعالیت‌های این استارتاپ جدید بر توسعه نسل جدید سیستم‌عامل‌ها متمرکز بود و سرانجام نیز نتایج به دست آمده این شرکت در OSX استفاده شد، پس از آن نیز استیو مدیرعامل شرکت پیکسار شد و این شرکت کوچک انیمیشن‌سازی را به غولی جهانی و بسیار معروف در صنعت انیمیشن‌سازی تبدیل کرد.

سرانجام نیز با بازخرید شرکت اپل یک‌بار دیگر توانست کنترل این شرکت بزرگ را به دست بگیرد؛ اما اخراج شدن او از اپل باعث شد بتواند تجارب با ارزش و گران بهایی در شرکت‌های دیگر به دست آورد و بازگشت دوباره او به همراه این تجارب به اپل موجب موفقیت با شکوه این شرکت در سطح جهانی شد.

استیو جابز توانایی فوق‌العاده‌ای در اصلاح روندهای معمولی و روتین داشت.

اگر اپل را به عنوان یک شرکت در نظر بگیریم آن‌ها لزوماً چیز جدیدی اختراع نکردند- در عوض به خوبی از مفاهیم و محصولات موجود در بازار استفاده کرده ، معایب و مشکلات این محصولات را برطرف کردند و با اضافه کردن چند مزیت رقابتی جدید مانند گرافیک بالا به این محصولات توانستند بازار را از آن خود کنند.

به عنوان مثال استیو جابز در ابتدا ایده‌ی تولید اولین سیستم‌عامل بصری را در ذهن داشت که با ترکیب پیشرفت‌های موجود در دنیای تکنولوژی در آن زمان و چشم‌انداز روشن خود سرانجام توانست مک اورجینال را تولید کند. به عقیده استیو جابز هنرمندان خوب کپی می‌کنند ، هنرمندان نامی و بزرگ سرقت؛ بنابراین هیچ‌گاه از سرقت ایده‌های ناب و عالی  واهمه‌ای نداشت.


منبع:4farda

  • geek


اگر هیچ مانعی بر سر راه موفقیت وجود نداشت، رسیدن به اهداف و موفق شدن چقدر ساده می‌شد. خیلی ساده هدف‌گذاری می‌کردید و با کمی تلاش و پشتکار به اهداف خود می‌رسیدید.


اما در واقعیت چنین نیست. همیشه دیوارها، موانع و مشکلاتی بر سر راه شما وجود دارد که شما را از رسیدن به خواسته‌هایتان بازمی‌دارد. قدم اول برای گذر از این موانع شناخت آن‌هاست.


آنچه در ادامه آمده، شرح موانع رایج و مرسومی است که ما را از رسیدن به موفقیتی که آرزوی آن را داریم بازمی‌دارد:


۱-در مورد آنچه می‌خواهید به دست آورید فاقد دیدگاهی شفاف هستید


ساختار ذهن شما هدف جوست و بهترین پاسخ را به تصاویر و اهدافی می‌دهد که واضح و مشخص باشد. آرزوهای مبهم در مورد داشتن یک ” شغل راضی‌کننده ” یا به دست آوردن ” پول کلان ” اثربخش نیست. شما باید قادر باشید نتیجه‌ی پایانی دلخواه را مجسم کنید.


۲-سعی می‌کنید همزمان به دستاوردهای متعدد برسید


داشتن اهداف بسیار، افراطی دیگر است. اگر سعی کنید همزمان از پس پنج کار مهم برآیید، به احتمال قریب به یقین در هیچ یک از آن‌ها موفق نخواهید شد. این که خود را وقف کارهای مختلف کنید انرژی شما را پخش می‌کند و نیرویتان را تحلیل می‌برد. سعی کنید هر بار تنها بر یک هدف مهم متمرکز شوید. تمرکز همچون لیزر، عنصر لازم برای موفقیت است.


۳-به اندازه کافی اقدام نمی‌کنید


بیشتر موفقیت‌های چشمگیر، تلاش چشمگیر می‌طلبد. شما نمی‌توانید کنار گود بنشینید و امیدوار باشید موفقیت خودش به طرف شما بیاید.


۴-مصرانه سیاست محکوم به شکست را ادامه می‌دهید


بیایید فرض کنیم شما تصمیم دارید محصول یا خدمات خود را به فروش برسانید و برای این کار طرح و نقشه‌ی الف را به اجرا درمی‌آورید. بعد از سه ماه متوجه می‌شوید پیامد اجرای طرح و نقشه‌ی الف ناامیدکننده است و هیچ پیشرفتی در آن دیده نمی‌شود. بررسی کنید که به چه دلیل نقشه‌ی الف مؤثر نیست و طرح و نقشه‌ی جدیدی بریزید. این کار روشن و واضح به نظر می‌رسد، اما با وجود این، بسیاری به سیاست‌های محکوم به شکست خود ادامه می‌دهند.


۵-از دانش افراد صاحب صلاحیت استفاده نمی‌کنید


در حالی که گاهی در کاری که انجام می‌دهید ” آزمون و خطا ” مؤثر است، چه بسا وقت و سرمایه‌ی هنگفتی را در حین انجام کار به هدر می‌دهید. در عوض، شما می‌توانید از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنید؛ به عنوان مثال، از کسی که پیش تر آنچه را شما می‌خواهید به دست آورید به دست آورده، کمک بخواهید و با این کار به سرعت به مسیر برگردید. به خاطر داشته باشید که از افراد با صلاحیت درخواست کمک کنید، نه دوست یا خویشاوندی که راجع به مشکل خاص شما دانش اندکی دارد یا از آن هیچ نمی‌داند.


۶-در محاصره‌ی باورهای محدودکننده قرار دارید


اگر افکار منفی بر شما غالب شده است، به احتمال قریب به یقین نمی‌توانید از لحاظ منطقی نتایج مثبت کسب کنید. چه کسی آنچه را شما درباره‌اش فکر می‌کنید تعیین می‌کند؟ خود شما. این ذهنیت را که شما توقف‌ناپذیر هستید پرورش دهید!


۷-فاقد داده‌های مثبت هستید


برای این که باورهای مثبت خود را حفظ کنید، به نیروی تقویتی فراوانی احتیاج دارید؛ بنابراین کتاب‌های الهام‌بخش بخوانید، به برنامه‌های شنیداری انگیزشی گوش بدهید و خود را میان خیل افراد پرشور و نشاط‌بخش جای دهید. این فضایی است که در آن خوش‌بینی‌تان را حفظ و به بهترین نحوی که می‌توانید عمل خواهید کرد.


۸-از رو به رو شدن با مشکل اجتناب می‌کنید


شما پنج سال آزگار صبر کرده‌اید اما مشکلتان خود به خود حل نشده است. آیا پنج سال دیگر را هم با امید به این که همه چیز جور دیگری از آب در بیایند صبر خواهید کرد؟ هیچ چیز تغییر نمی‌کند مگر این که شما تغییر کنید. این تغییر ممکن است این باشد که مجبور شوید بی‌تعارف با وضعیت و جایگاه کنونی‌تان رو به رو شوید؛ حتی اگر این انتخاب درد و رنج موقت را موجب شود. البته انتخاب دیگری نیز می‌توانید بکنید و آن این است که دست روی دست بگذارید و به زندگی همراه با مشکلتان ادامه دهید.


۹-سعی می‌کنید پله‌های نردبان را دو تا یکی بالا بروید


گاهی به دلیل شور و هیجان زیادی که برای رسیدن به اهداف برجسته‌مان داریم، خودمان را با این باور که دیگر مجبور نخواهیم بود از نردبان موفقیت پله پله بالا برویم فریب می‌دهیم و در عوض خیال می‌کنیم که می‌توانیم به سرعت از پله‌ها گذر کنیم و به مرتبه‌ی بعدی برسیم؛ اما وقتی چنین اتفاقی نمی‌افتد، مأیوس و سرخورده می‌شویم. شما همیشه باید گفته‌ی زیگ زیگلار را به خاطر داشته باشید: ” آسانسور موفقیت خراب است. باید از پله‌ها بالا بروید.” بنابراین، صبور باشید و اهدافی واقع‌بینانه در نظر بگیرید و مطمئن باشید موفقیت قدم به قدم به دست می‌آید.


منطقی نیست که همیشه و هر روز کارهای مشابهی انجام دهید و انتظار داشته باشید نتایج تغییر کند. زندگی‌تان را خودآگاهانه و هوشیارانه سپری کنید. بررسی کنید که چه چیزی برایتان مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست. سپس تنظیمات لازم را انجام دهید.


منبع:4Farda

  • geek

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.


فرمول موفقیت یک کارآفرین:


۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.


منبع:کاریا

  • geek

این روزها حرف و حدیث درباره‌ی فقدان امنیت شغلی در محل کار زیاد است، وقایعی مثل تعدیل نیرو، تغییر ساختار، ادغام و تغییر سهم مالکیت، بسیاری از کارگران و کارمندان را به وحشت می‌اندازد که آیا شغلی را که امروز دارند، فردا هم خواهند داشت؟ این عدم اطمینان، در بعضی جاها، باعث شده کارگران روحیه‌شان را از دست بدهند و دیگر تمایل نداشته باشند حداکثر تلاششان را به خرج دهند. از این‌ها که بگذریم، آن‌ها با خود می‌گویند : «اگر قرار است به زودی از این سازمان بروم و شغلم را به کل تغییر دهم، چرا باید تمام توجه و تلاشم را صرف آن کنم؟»


درست است که آدم در مقابل سی سال کار هر روزه، یک نشان افتخار دریافت می‌کند و یک حقوق بازنشستگی دائمی برایش می‌ماند، اما زمانی که در کار نهایت سعی و تلاش خود را نکنید، کسی که بیشترین رنج را متحمل می‌شود خود شمایید!


حال سؤال این است : چرا؟ چرا بیشترین رنج را خود شما متحمل می‌شوید؟ برای شروع باید بگویم احساس برتری، عادتی است که نمی‌توان آن را مثل شیر آب باز و بسته کرد. حالا چه خود را متعهد کنیم که نهایت سعی خود را انجام دهیم، چه خود را شرطی کنیم که کمتر از حد توانایی‌هایمان تلاش کنیم، به هر حال بنده‌ی عادات خود هستیم. تغییر هر روشی که در زندگی‌مان به کار می‌گیریم، سهل و آسان نخواهد بود. هرگز به اشتباه گمان نکنید که امروز می‌توانید توانایی‌ها و اشتیاقتان را پنهان کنید و فردا قادرید همه را به کار گیرید. برای درک بهتر این مطلب، یکی از عادت‌های روزانه‌تان را در نظر بگیرید – چقدر اتاق خوابتان را مرتب نگه می‌دارید؟ اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که پیراهن و شلوارشان را روی دسته صندلی (یا روی زمین) می‌اندازند و وسایل خود را پخش و پلا می‌کنند، چقدر برای شما سخت خواهد بود که این عادت را تغییر دهید و همه‌ی لباس‌هایتان را تا کنید و مرتب و منظم در کمد یا کشوی خود قرار دهید؟ شرط می‌بندم که به این نتیجه خواهید رسید که پیروی از الگوی جدید و دنبال کردن آن نزدیک به غیرممکن است چرا که بعد از یکی دو روز به سراغ الگوی قبلی خود برمی‌گردید و دوباره جوراب‌هایتان را در می‌آورید و روی صندلی می‌اندازید، درست مثل سابق! همین وضع در کار و حرفه‌تان نیز صادق است. در محیط کارتان، شما یا خود را متعهد می‌کنید که به نحو احسن کار خود را انجام دهید یا از این الگو پیروی می‌کنید که فقط کار را به انجام برسانید.


به همین دلیل است که اگر در شغل و حرفه‌تان به دنبال امنیت هستید، جای اشتباهی به دنبال آن می‌گردید چرا که هیچ امنیتی در هیچ شغلی وجود ندارد. امنیت درون خود شماست. کلید و راه حل افزایش امنیت شغلی این است که در هر کاری که انجام می‌دهید، عالی عمل کنید و آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید و به طور مداوم مهارت‌هایتان را گسترش دهید. به آنچه گفته شد، نگرش بسیار مثبت و توانایی همکاری با دیگران را نیز اضافه کنید … حالا شما امنیت شغلی دارید!


وقتی شما تمام تلاشتان را می‌کنید، مردم متوجه می‌شوند. البته شاید بلافاصله تشویق نشوید، ولی با این کار وجهه و اعتباری برای خود ایجاد می‌کنید که این اعتبار در جایی که هم‌اکنون در آن شاغلید بسیار به شما خدمت خواهد کرد و بی‌تردید در هر جای دیگری که در آینده کار کنید، برایتان مؤثر و در خدمت شما خواهد بود.


نتیجه‌ی نهایی این است : کم کاری فقط به خودتان صدمه می‌زند؛ بنابراین اگر می‌خواهید امنیت شغلی واقعی به دست آورید، از خود بپرسید :


آیا من هر روز مشتاقانه آنچه را در توان دارم در محل کار عرضه می‌کنم؟

آیا با دیگران همکاری و از سعی و تلاش ایشان حمایت می‌کنم؟

آیا نگرشی مثبت دارم؟

آیا در کاری که انجام می‌دهم یاد می‌گیرم چگونه بهتر شوم؟

آیا مهارت‌هایی را که در آینده در حیطه کاری‌ام مهم خواهند بود پرورش و گسترش می‌دهم؟

 


به این سؤالات پاسخ دهید و خود را دوباره ارزیابی کنید. در نهایت وقتی بتوانید با یک صدای بلند در پاسخ به این سؤال‌ها «بله» بگویید، چنان امنیت شغلی خواهید داشت که هیچ کس نمی‌تواند آن را از شما بگیرد.


فرانک تایگر :


آینده شما به خیلی چیزها بستگی دارد، بیش از هر چیز به خودتان.


  • geek

رازی که هرگز در مدرسه و دانشگاه به شما آموزش داده نمی‌شود.


اصل دو یا سه برابر کردن درآمد کنونی‌تان بسیار ساده است، اما درک کامل و پیاده‌سازی این اصل به کمی تغییر در طرز فکر و نگرش شما احتیاج دارد. خبر خوب این که به محض درک کامل این اصل یگانه و تأثیرگذار، با اینکه ساعات کاری‌تان مشابه قبل یا حتی کم‌تر از قبل است اما تمام محدودیت‌هایی که خواسته یا ناخواسته بر درآمد خود اعمال کرده‌اید از بین خواهد رفت.


بگذارید این طور فرض کنیم که درآمد کنونی شما ۵ میلیون تومان در ماه است و می‌خواهید آن را دو برابر کنید. واقعاً چقدر احتمال دارد سری به بازار کار بزنید و شغلی با درآمد ۱۰ میلیون تومان در ماه پیدا کنید؟ حتی اگر شما خویش‌فرما یا مالک کسب و کار خودتان باشید که خدمات ویژه‌ای به مشتریانش ارائه می‌دهد باز هم جذب مشتری بیشتر و دو برابر کردن درآمدتان از طریق ارائه خدمات بیشتر و باکیفیت‌تر واقعاً سخت است.


چرا در حال حاضر درآمد شما محدود است


اگر شما هم مثل اکثر مردم باشید، احتمالاً زمان خود را با پول مبادله می‌کنید، یعنی برای ساعات مشخص و معلومی کار می‌کنید و نسبت به ساعات کاری خود حقوق و دستمزد دریافت می‌کنید. فرقی هم نمی‌کند شما سرایدار یا مدیرعامل یک شرکت باشید، به هر حال درآمد شما به حضور شما در محل کار و اختصاص ساعات مشخصی در روز به کارتان بستگی دارد.


درآمد کنونی شما با عوامل زیر محدود شده است …


تعداد ساعتی که کار می‌کنید.


مقدار ارزشی که تولید می‌کنید و متناسب با آن حقوق دریافت می‌کنید.


چطور ارزش خود را افزایش دهیم


حتی اگر ساعات کاری سرایدار و مدیرعامل شرکت یکسان باشد، باز هم همه‌ی ما به خوبی می‌دانیم مدیرعامل شرکت حقوق بیشتری دریافت خواهد کرد، چون ارزش بیشتری برای شرکت تولید می‌کند. این که بخواهید برای افزایش درآمدتان ساعات کاری خود را دو یا سه برابر کنید نتیجه‌ای جز خستگی و ناامیدی به دست نخواهید آورد… شاه کلید دو یا سه برابر کردن درآمد افزایش ارزش تولیدی است؛ بنابراین اگر می‌خواهید درآمد خود را سه برابر کنید ارزش خود را افزایش دهید.


برای برخی  افراد، این افزایش ارزش به معنای بازگشت به دانشگاه و گرفتن مدرک فوق‌لیسانس یا دکترا است و برای برخی  دیگر به معنای گذراندن دوره‌های آموزشی فوق‌العاده است… و مطمئناً این کارها به افزایش درآمد شما کمک خواهد کرد. به هر حال مگر اینکه سطح تحصیلات و آموزش و تجارب خود را به نحو چشم‌گیری تغییر دهید وگرنه پیدا کردن شغلی که حقوقش دو یا سه برابر درآمد شما از شغل قبلی‌تان باشد بسیار بعید است.


برای دو یا سه برابر کردن درآمدتان باید به یک سؤال مهم پاسخ دهید…


چرا مدیرعامل شرکت بیشترین حقوق را دریافت می‌کند؟


این مورد به اصل کلیدی این مقاله اشاره می‌کند که تمام محدودیت‌های موجود بر روی درآمد کنونی‌تان را از بین می‌برد و آن اصل این است…


اهرم – توانایی انجام کار بیشتر در زمان کمتر.


مدیرعامل و سرایدار هر دو به خاطر نتایج تولیدی‌شان حقوق دریافت می‌کنند. با این حال، از آنجا که مدیرعامل با شیوه به کار بردن اهرم آشناست و از آن به خوبی استفاده می‌کند مسلماً در مقایسه با سرایدار نتایج باارزش‌تری تولید خواهد کرد. مدیرعامل‌ها، کل یک شرکت و نتایج تولیدی‌اش را کنترل می‌کنند در حالی که یک سرایدار فقط نتایج سخت‌کوشی خودش را کنترل می‌کند.


پول و مردم هر دو می‌توانند به عنوان اهرم استفاده شوند. مدیرعامل‌ها در مقایسه با زمانی که خودشان مجبورند همه‌ی کارها را به تنهایی انجام دهند می‌توانند با اهرم کردن سرمایه شرکت (پول) و کارکنان (مردم) نتایج خیلی بزرگ‌تری ایجاد کنند.


چطور می‌توانیم این اصل را بر روی درآمد کنونی‌مان اعمال کنیم


اگر می‌خواهید درآمد خود را دو یا سه برابر کنید باید اهرم‌های بیشتری ایجاد کنید. اگر به ساختار یک شرکت نگاهی بی اندازید، متوجه خواهید شد که کارمندان کمترین حقوق را دریافت می‌کنند و مدیران میانی سازمان یک پله بالاتر از کارمندان هستند و به همین دلیل حقوق بیشتری دریافت می‌کنند. علت اصلی حقوق بیشتر مدیران میانی این است که این مدیران به جای این که  خودشان به تنهایی تمام کارها و وظایف را انجام دهند از اهرمی به نام کارمندان برای تولید نتایج بیشتر، باکیفیت‌تر و باارزش‌تر استفاده می‌کنند.


و این روند در کل ساختار یک شرکت تکرار می‌شود. معاون مدیرعامل درآمد بیشتری دارد چون از چند مدیر میانی در سازمان به عنوان اهرم استفاده می‌کند و مدیرعامل شرکت درآمدش از سه گروه قبلی بیشتر است چون از چند معاون مدیرعامل به عنوان اهرم استفاده می‌کند و در نهایت مدیرکل شرکت یا سازمان بیشترین حقوق را دریافت می‌کند چون از همه‌ی افراد مجموعه‌ی خود به عنوان اهرم استفاده می‌کند.


بنابراین یکی از راه‌های دو یا سه برابر کردن درآمد کنونی‌تان افزایش اعتبار و رنک خود در ساختار سازمانی است، فقط با افزایش کیفیت خروجی مسئولیت‌ها و وظایف کنونی‌تان نمی‌توانید به این مهم دست یابید اما اگر هم زمان با یافتن فرصت‌هایی برای پیشرفت در سازمان، مهارت‌های مدیریتی و رهبری خود را توسعه و بهبود دهید شانستان برای افزایش رتبه در شرکت بیشتر خواهد شد.


خطر صعود از نردبان ترقی در شرکت


صعود از نردبان ترقی در شرکت چندان روش هوشمندانه‌ای نیست چون با اینکه هیچ کار اشتباهی انجام نداده‌اید اما باز هم ممکن است که  از دیگران عقب بی افتید و یا کنار گذاشته شوید. راه عاقلانه‌تر برای استفاده از اهرم این است که نگاهی به بیرون از سازمان و شغل کنونی‌تان بی اندازید و وقتی را برای راه‌اندازی کسب و کار شخصی و یا رشد سرمایه‌گذاری‌هایتان اختصاص دهید.


وقتی عمیقاً در مورد روش دوم فکر کنید متوجه خواهید شد که همین الان هم افرادی هستند که درآمدشان بیشتر از مدیرعامل یا حتی مدیرکل یک شرکت است. این افراد معمولاً صاحبان کسب و کارها و یا سهام‌داران یک شرکت سهامی عام هستند. این افراد باهوش بدون اینکه سری به شرکت بزنند و درگیر جزئیات هدایت و کنترل شرکت شوند از همه افراد شرکت به ویژه مدیرعامل‌ها به عنوان اهرم استفاده می‌کنند و برای خود یک درآمد فوق‌العاده ایجاد می‌کنند.


با رشد کسب و کار شخصی‌تان، به تدریج می‌توانید به جایگاه مدیرعامل و صاحب کسب و کار دست یابید. با پیروی از این روش، شما سیستمی کارآمد ساخته‌اید که از پول و زمان مردم دیگر برای تولید نتایجی فوق‌العاده استفاده می‌کند که به تنهایی حتی نمی‌توانستید به ۱ درصد از این نتایج هم دست یابید. برای کسب اهرم مالی و تقویت آن باید درآمد خود از محل کسب و کارتان را در املاک و مستغلات و بازار سهام سرمایه‌گذاری کنید.


چطور می‌توانیم واقعاً درآمد خود را دو یا سه برابر کنیم


اگر واقعاً می‌خواهید درآمد خود را به نحو چشم‌گیری افزایش دهید، باید با شیوه به کار بردن اهرم و افزایش و تقویت آن آشنا شوید. مطمئناً روند استفاده از اهرم فرآیندی یک شبه و زود بازده نیست، اگر می‌خواهید از این روند نتایج خارق‌العاده‌ای به دست آورید باید مهارت‌های خود را افزایش دهید و برای کسب نتایج بیشتر دست به کار شوید. به هر حال هر چه زودتر شروع کنید … نتایج هم زودتر پدیدار خواهند شد.


ده سال بعد، قطعاً حقوق شما افزایش یافته است اما بنده تضمین می‌کنم که هرگز نمی‌توانید درآمدتان را از طریق شغل کنونی‌تان دو یا سه برابر کنید. با این حال می‌توانید در طول این ده سال از اوقات فراغت خود استفاده کنید و با راه‌اندازی کسب و کارها، سرمایه‌گذاری در بازار سهام، بازار سکه و طلا و املاک و مستغلات درآمد خود را دو یا سه برابر کنید.


در پایان روز دو نوع انسان در این دنیا وجود دارند…


آن‌هایی که اهرم شده‌اند و افرادی که اهرم ساخته‌اند.


اینکه جزء کدام گروه باشید به خودتان بستگی دارد.


  • geek
در هر حیطه ای هم که تجارت کنید، اگر مشتری نداشته باشید، بالاخره کارتان با شکست روبه رو خواهد شد. به همین دلیل است که خیلی مهم است که خودتان و محصولاتتان را طوری ارائه کنید که نه فقط مشتریان را وادار به خرید از شما کند، بلکه دوباره آنها را به سمتتان برگرداند. در زیر به ۶ نمونه از اقداماتی اشاره میکنیم که کمکتان میکند مشتریهای جدیدی به سمتتان جذب شوند و آنها را به مشتریهای دائمیتان تبدیل کند.

۱. محل

هر کجا که بروید، همه به شما خواهند گفت که مهمترین چیز برای موفق بودن یک تجارت و برگرداندن مشتریان به سمتتان محل کار شماست! و منظورمان منطقه دقیق سکونتتان نیست، بلکه  محل دقیق آن مثلاً اینکه سمت راست خیابان است و یا کنار مغازه های دیگر و از این قبیل. شاید خیلی وقتها به مغازه ای رفتید اما بخاطر شلوغ بودن بیش از اندازه آن منطقه و نبودن جای پارک، از همان راهی که رفته اید برگشته اید. خیلی ها هم هستند که بااینکه از کالاهای یک مغازه خیلی خوششان میآید، اما بخاطر ترافیک آن منطقه حتی نزدیک آن هم نمیشوند.

۲٫ ظاهر

اینکه میگویند اولین تاثیر مهمترین تاثیر است نابجا نگفته اند. این مسئله فقط درمورد برخوردهای فردی صدق نمیکند بلکه موقعیتهای کاری را هم شامل میشود. اگر کسی وارد فروشگاهی شود که باوجود قیمتهای بسیار خوب، روی زمین آن پر از آشغال است، یا هوای آن آلوده است و یا اجناس به صورت نامرتب اینطرف و آنطرف افتاده اند، چقدر احتمال دارد که آن مشتری دوباره بخاطر قیمتهای ارزان به آنجا بیاید؟ احتمال آن خیلی کم است مگر اینکه اجناس با ۱۰۰% تخفیف به فروش برسند که تقریباً غیرممکن است.

۳٫ قیمتها

بدیهی است که این یکی از مهمترین جنبه های دنیای تجارت است. بااینکه میخواهید از تجارتتان سود ببرید تا بتوانید در آن باقی بمانید، اما باید مطمئن شوید که قیمتهایتان درمقایسه با تجارتهای دیگر که زمینه مشترک با شما دارند، مناسب و یا حتی کمی پایینتر باشد. هیچ چیز لذتبخش تر از این نیست که بدانید اگر دو کوچه پایینتر بروید جنسی را میتوانید ده هزار تومان ارزانتر بخرید. این کار را میتوانید به طرق مختلف مثل تخفیفات فصلی و  بُنهای خرید و “یکی بخر دوتا ببرها” و از این قبیل انجام دهید.

۴٫ دانش کافی درمورد محصولات و خدمات

خیلی مهم است که همه کارمندانتان اطلاعات کافی درمورد خدمات  محصولات شما داشته باشند. هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی سوالی از متصدی فروشی میپرسید، فروشنده به فرد دیگری زنگ بزند و پاسخ بخواهد و یا اطلاعات نادرست بدهد و یا از شما بخواهد روز دیگری برای گرفتن پاسخ بروید. البته ممکن است زمان باشد که کارمندانتان مراحل آموزشی را میگذرانند اما در هر حال همیشه باید یک کارمند با اطلاعات کافی برای پاسخگویی به مشتریان داشته باشید در غیراینصورت افراد ایدآل گرا و یا آنهایی که عجله دارند دیگر هیچوقت به سمتتان برنمیگردند.

۵٫ صمیمیت

خیلی وقتها میشنویم که مشتری بخاطر بدزبانی و یا بی حوصلگی فروشنده ای شکایت کرده است. این مسئله مشکلی جدی برای کار شما ایجاد خواهد کرد. همیشه یادتان باشد که حرفها خیلی سریع دهان به دهان میچرخد و اکثر افراد وقتی چنین حرفی درمورد فروشگاه شما بشنوند، حتی بااینکه خودشان آنجا را امتحان نکرده اند، آن را پذیرفته و سراغتان نخواهند آمد. با مشتریانتان حرف بزنید، لبخند بزنید، و در کمال ادب به آنها پیشنهاد بدهید. آدمها خیلی دوست دارند حرف بزنند. مخصوصاً زنان خانه دار که خیلی از خانه بیرون نمی آیند.

۶٫ تبلیغات

خیلی مهم است که از کارتان در محلهای مناسب تبلیغ کنید. تبلیغات به روشهای مختلف قابل انجام است مثل روزنامه، مجلات، اینترنت، بیلبورد و … میتوانید از تبلیغاتی مثل عرضه بُن تخفیف و یا تخفیف دو روزه استفاده کنید. شاید دفعه اول مشتریان بخاطر تخفیف سراغتان بیایند اما وقتی ببینند که قیمتهای عادیتان هم مناسب بوده و محل و خدمات مشتری عالی دارید، مطمئن باشید که بارها و بارها سراغتان خواهند آمد و به یک مشتری دائم تبدیل خواهند شد.

منبع:academymarketing
  • geek

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتاب‌های مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند. اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.

در زیر به ۱۰ کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.

۱. بهانه نیاورده‌اند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی‌دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان‌هایی هم اتفاق می‌افتد که با ما با بی‌عدالتی رفتار می‌شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه‌دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می‌توانست به زندان افتادن خود را بهانه‌ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.

۲٫ فقط به آنها مربوط نبوده است.

موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند. اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.

۳٫ صبح‌های زود و شب‌های دیر.
کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.مطمئناً سخت‌کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.

۴. بهترین وسیله.
انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می‌شود اما منظور ما سطح انرژی انسان‌هاست.واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب‌اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش‌خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری‌مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می‌برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.

۵. اصول.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می‌ماند. شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می‌بینیم که بر این اصل پایبند هستند.برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است.
حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.
شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

۷. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی‌سواد می‌دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می‌دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می‌توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می‌دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه‌ای در آن وضعیت می‌دید و می‌خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.

۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال‌های ابتدای زندگی‌اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.

۹٫ مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.

تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت‌ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می‌کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی  مردم به تایسون فکر می‌کنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمی‌بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش‌آموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفه‌ای فیلم تماشا می‌کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم را مثال می‌زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب‌اندام است. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می‌کنم. کتاب‌هایی درمورد اینکه چطور می‌توانم نویسنده بهتری شوم و راه‌های ارتباط با خواننده مطالعه می‌کنم و کتاب‌های نویسنده‌هایی را می‌خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش است باید کتاب‌هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعه‌تان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.

۱۰. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته‌اند. چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.
«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته است.»
آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده‌تان باشد. آرزوی شما ممکن است کمک به میلیون‌ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.

آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.


منبع:academymarketing

  • geek

معتقدم که هیچ کس نمی تواند نقش موتورهای جستجو در بازاریابی اینترنتی را نادیده بگیرد. در این مقاله این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
متخصصان و مدیران تجارت آنلاین، کسب بیننده در سایت را برای موفقیت در دنیای مجازی (وب) ضروری می دانند. برای آنها مهم نیست که سایت چه می فروشد و چه خدماتی ارائه می دهد. اگر وب سایتی به دنبال ارائه و فروش کالا یا خدمات و کسب درآمد یا محبوبیت است، باید بازدیدکننده داشته باشد.

بازدید افراد از یک سایت، برگ برنده آن برای کسب و کار موفق در دنیای مجازی می باشد. سایتی که بیننده ندارد بی شک مرگ آنلاین را تجربه می کند و چه بسیارند وب سایت هایی که هر روزه از چرخه زندگی در وب خارج می شوند!
مدیران خبره وب این را به خوبی می دانند که فقط طراحی یک سایت تضمینی برای افزایش بیننده آن نیست بلکه باید بینندگان را از راههای متعددی به سایت جذب کرد. بیننده های سایت تنها به دنبال رفع نیازهای اطلاعاتی خود می باشند و وظیفه ندارند به هر قیمتی که شده سایت ما را بیابند.

آیا می دانید افراد چگونه سایت ما را می یابند؟
بدون شک باید گفت که ما در اغلب موارد به کمک موتورهای جستجوگر ماننده گوگل به آنچه که می خواهیم، دست پیدا می کنیم.
۸۲ درصد کاربران اینترنت، موتورهای جستجو را ابزار اصلی خود برای یافتن وب سایت ها دلخواه عنوان کرده اند.
۵۷ درصد از کاربران اینترنت، هر روز جستجو می کنند و ۴۶ درصد این جستجوها برای کالا یا خدمات است.
۸۵ درصد ترافیک هدفمند در اینترنت را موتورهای جستجوگر باعث می شوند. 
آمارها نشان می دهند در سال های اخیر موتورهای جستجوگر ابزار بسیار مناسبی هستند که خریداران به کمک آنها، کالا یا خدمات مورد نیاز خود را می یابند. البته تنها رتبه های بالای نتایج جستجو هستند که مورد توجه کاربران قرار می گیرند و آنها به سایت های لیست شده در این رتبه ها مراجعه می کنند.

بسیاری از کاربران و مشتریان وب سایت ها دریافته اند که در اغلب موارد ۱۰ رتبه اول نتایج جستجو می تواند خواسته آنها را بر آورده کند و هنوز هم علاقه دارند که تنها ۱۰ سایت اول نتایج جستجو را مرور کنند.

آمارها به ما چه نشان می دهند:
۷۰ درصد از کاربران به هنگام جستجو حتماً یکی از سه وب سایت رتبه اول نتایج جستجو را کلیک می کنند.
تنها ۷ درصد از آنها وب سایت های قرار گرفته در رتبه های بیست به بعد را کلیک می کنند.
۸۵ درصد از آنها اگر جوابی برای جستجوی خود در بیست نتیجه اول نتایج جستجو نیابند, موتور جستجوگر مورد استفاده خود را عوض می کنند.
۳۳ درصد کاربران وب باورند دارند که سایت لیست شده در ابتدای نتایج جستجو، در موضوع جستجو شده سرآمدتر از رقبای خود است و در آن موضوع پیشرو می باشد.
آمارهای ارائه شده از بازخورد رفتار کاربران وب پیام بسیار واضحی دارد: وب سایتهای که در رتبه های بالا موتور جسجتو قرار نمی گیرند، بخش مهمی از کاربران مخاطب خود را از دست می دهند.
یک سایت ممکن است هزاران بیننده داشته باشد اما تعداد بینندگان گروه مخاطب آن است که موفقیت سایت را رقم می زند زیرا در اغلب موارد این بینندگان هدفمند (مخاطب) سایت هستند که از سایت چیزی بیشتر از اطلاعات رایگان ارائه شده می خواهند.

امروزه تجارت الکترونیک خود را با مسئله رتبه بندی در موتورهای جستجو هماهنگ کرده است زیرا رتبه های بالاتر مستقیماً به فروش بیشتر، و معرفی بهتر تعبیر می شوند.
در واقع موتورهای جستجو از مهمترین بینندگان هر وب سایتی هستند. اگر سایت شما تنها برای مرورگرها، بهینه سازی شده است، کمی تامل کنید سایت شما باید برای موتورهای جستجوگر هم بهینه سازی گردد.
سئو (SEO) چیست؟

سئو یا بهینه سازی سایت (SEO Engine Optimizations) به معنای به کارگیری ترفندها و استاندارد سازی های است که در اغلب موارد تاثیر فوق العاده ای در بالا بردن رتبه سایت شما در موتورهای جستجو را دارند.
پیاده سازی یک برنامه موفق بازاریابی با موتورهای جستجوگر (SEO Plan)، بدون یک ساختار و زیربنای مستحکم در خود سایت اصولاً با شکست همراه می باشد.

خدمات و فعالیتهایی که در یک پروسه بازاریابی با موتورهای جستجوگر انجام می شود:

• بررسی وضعیت فعلی سایت در موتورهای جستجو
• بررسی وضعیت فعلی رقبای سایت در موتورهای جستجو
• تحلیل آمار سایت موجود و سایتها و مراجع دیگر آماردهی برای انتخاب عبارتهای کلیدی مناسب
• اصلاح ساختار سایت و بهینه سازی کدها و محتوای صفحات آن بر اساس عبارتهای کلیدی انتخاب شده
• معرفی صفحات بهینه سازی شده به موتورهای جستجو
• بالا بردن محبوبیت سایت
• بررسی وضعیت رتبه های کسب شده سایت و پیشرفت کار
• کنترل و مونیتورینگ رتبه ها و اعمال تغییرات مورد نیاز برای حفظ رتبه ها
• تبلیغات در موتورهای جستجو
  • geek






کسب و کارهای اینترنتی مانند هر زمینه کاری دیگر به علاقه، پشتکار و دانش اولیه نیاز دارد.بسیاری از افراد کسب و کار اینترنتی را به عنوان راهی برای درآمد سریع و نامحدود می پندارند.گرچه درآمد نامحدود در اینترنت غیر ممکن نیست اما سریع بودن آن بسیار نادر خواهد بود.

پیش از آنکه وارد عرصه کسب و کار اینترنتی شوید باید خود را برای ورود به عرصه رقابت در دنیایی بی مرز آماده کنید. شما اگر مغازه ای در شهر خود تاسیس کنید کافیست در مغازه حضور داشته باشید تا مشتریان با مشاهده ویترین و محصولات وارد مغازه شما شوند.اما در اینترنت چنین امری میسر نیست و شناخته شدن از میان هزاران سایت و از آن مهم تر، اعتماد کردن به شما پروسه ای زمان بر و حیاتی می باشد.
لذا مرحله اول در راه اندازی کسب و کارهای اینترنتی را می توان " آمادگی ذهنی " برای ورود به این عرصه نام نهاد. زیرا کسب و کارهای اینترنتی را باید با حوصله و صرف وقت زیاد به همراه عدم انتظار برای موفقیت مالی سریع آغاز نمود.


 اما بدون شک با چنین آمادگی هایی هیچ طرحی اجرا نخواهد شد.باید با شناخت کافی از فضای اینترنت کشور، سایت ها و استارتاپ های موفق و شکست خورده، نیازها و سلایق کاربران اینترنت، خلاء ها و فرصت ها را شناسایی کنید. بدون شک با وجود هزاران سایت فعال در کشور، همچنان ایده های اجرا نشده ی بسیاری وجود دارد که قابلیت پیاده سازی و کسب درآمد از آن وجود خواهد داشت.جست و جو در میان سایت های مرتبط حوزه کسب و کار اینترنتی ( مانند کارآفرینی اینترنتی، ایده های اینترنتی، معرفی سایت های اجرا شده و ... ) می تواند فضای فکری شما را به سمت خلق ایده ای جدید و متمایز رهنمود سازد.به همین دلیل باید مرحله دوم کسب و کارهای اینترنتی را " تحقیق برای یافتن ایده ی کسب و کار " نامید.


پس از دستیابی به ایده ای در خور توجه باید مدتی را (حداقل یک هفته تا یک ماه ) صرف زیر و رو کردن ایده ی خام اولیه نمایید.هرچه مدت بیشتری بر روی ایده ی خام اولیه زمان صرف شود ایده ی شما پخته تر می شود.در واقع شما می توانید پس از نگارش موضوع طرح، پس از چند روز دوباره به سراغ ایده برگردید تا مجددا با ذهنی باز آن را بررسی و اصلاح نمایید. شما باید در این بازنگری، اهدداف طرح، مخاطبان، عملکرد، بازدهی مالی  قسمت ها اصلی آن را تشریح نمایید. پس مرحله سوم، همان " تبدیل ایده ی خام به طرح کسب و کار " می باشد. 


حال که طرح کسب و کار شما آماده شده است باید از زوایای دیگر کیفیت آن را مورد ارزیابی قرار دهید.شما باید با افرادی غیر از خود شما طرح را در میان بگذارید تا نظرات آنان را نیز جویا شده و در طرح به کار ببرید.توصیه می شود از افرادی کمک بگیرید که علاوه بر اطمینان از سلامت قضاوت و رازداری آنها، مطمئن باشید که نظر آنها مفید واقع خواهد شد.به عنوان مثال نباید از کسی که روزانه کمتر از 30 دقیقه در اینترنت است نظری پرسید.بهترین جامعه آماری را می توان از میان کاربران عام اینترنت، کاربران هدف ( =مخاطب اصلی سایت شما مثلا دانشجویان ) ، فعالان تجارت الکترونیک و برنامه نویسان سایت جست و جو نمود.نظرات این افراد، نحوه عملی بودن توجیه اقتصادی آن و میزان استقبل عمومی از سایت شما را نشان می دهد.پس تا به اینجا به مرحله چهارم آغاز کسب و کار خود یعنی " به اشتراک گذاشتن طرح به منظور سنجش موفقیت آن " می باشد.


حال که نظرات سایرین جمع آوری شده باید دوباره طرح اولیه را بازبینی کرده و نقاط ضعف آن را برطرف و نقاط قوت آن را پررنگ تر نمایید.حتی ممکن است در این مرحله به این نتیجه برسید که طرح شما موفق نخواهد بود.ناامید نشوید و دوباره همه این مراحل را آغاز کنید تا مجددا به این مرحله، یعنی مرحله پنجم آغاز کسب و کارهای اینترنتی که " نهایی کردن طرح کسب و کار و تبدیل آن به طرح توجیهی " نامیده می شود برسید.


در صورت عبور از این مرحله، به مرحله ششم یعنی " برنامه ریزی عملیاتی برای اجرای طرح  کسب و کار " می رسید. در این مرحله شما باید تمام جزییات اجرای طرح را مکتوب کنید. برآورد تمام هزینه های اجرای سایت به همراه برآورد هزینه اولیه تامین محصولات یا لوازم مورد نیاز کسب و کار خود اولین و مهم ترین بخش این مرحله می باشد.شما باید تصمیم بگیرید که با توجه به این هزینه ها توانایی اجرای آن را داشته و یا باید شریک بگیرید. علاوه بر برآوردهای مالی، باید با آگاهی از مدت زمان اجرای فنی سایت، زمان خود را نیز مدیریت کنید تا بتوانید به محض آماده شدن سایت، فعالیت رسمی خود را آغاز کنید. ( به منظور آگاهی از اقدامات اولیه پیش از آغاز کسب و کار، به زودی مقاله ای در این رابطه نوشته خواهد شد ).
مرحله هفتم کار، " مرحله اداره کسب و کار " مرحله نهایی کار شما خواهد بود که تا انتهای فعالیت کسب و کارتان ادامه خواهد داشت.در این مرحله شما سایت خود را تحویل گرفته و محصولات و ملزومات کار خود را نیز دارید.کافیست با توجه به هزینه های خود، کمی تبلیغات هدفمند اینترنتی را چاشنی کار خود کرده و با پشتکار و حوصله و وقت زیادی که روی پروژه صرف می کنید منتظر به بار نشستن نتیجه زحمت های خود باشید.
در انتها هیچگاه فراموش نکنید که شکست، بخش جدایی ناپذیر از هر استارتاپ است.پس از شکست نهراسید و مطمئن باشید اگر در طرح خود شکست خوردید و تمام هزینه های مالی و زمانی خود را از دست دادید به ازای آن آموختید که یک کسب و کار اینترنتی چگونه شکست می خورد؛ لذا در طرح کسب و کار بعدی خود به خوبی مسیر منتهی به شکست را دانسته و از آن دوری خواهید جست.


منبع: کاریا

  • geek