زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ثروت» ثبت شده است

آیا اخیراً در محل کار و مدرسه عملکرد ضعیفی دارید و به دنبال راه حلی برای بهبود تمرکز و بهره‌وری خود هستید؟ بی‌شک راهکارهای قدیمی را شنیده‌اید: نوشیدن قهوه، نرمش کردن، خواب کافی در شب و غیره. اگرچه این موارد بر بسیاری از افراد تأثیر مثبتی دارد، بر عده‌ای هم بی‌تأثیر است. در این‌جا ۸ روش علمی برای افزایش تمرکز ذکر می‌کنیم که ممکن است تاکنون به آن‌ها نیاندیشیده باشید.

۱- به موزیک بازی‌های ویدئویی گوش دهید.
موزیک بازی برای متمرکز کردن شما بر انجام کار و دوری از حواس‌پرستی طراحی شده است. آیا تابحال پیش آمده که در حین تمام کردن یک مرحله از ماریو، تمرکز خود را از دست داده‌ باشید؟ بسیاری از موزیک‌های بازی‌ها به صورت رایگان برای دانلود قرار دارند، کافی است یکی را انتخاب کنید.

۲- پس از مطالعه به باشگاه ورزشی بروید.
اگرچه ممکن است پس از مطالعه، ورزش آخرین گزینه در ذهن شما باشد، اما تحقیقات نشان داده است، افرادی که ورزش می‌کنند، در روز بعد مطالب را بهتر به یاد می‌آوردند. حتی ورزش سبک نیز در به یاد سپردن مؤثر است.

۳- لباس مناسب بپوشید.
اگرچه طبیعی است که بخواهید با لباس راحت مطالعه کنید، اما تحقیقات نشان داده است افرادی که لباس مناسب پوشیده‌اند مشکل کمتری در تمرکز کردن دارند. بر اساس مطالعات، دانش آموزانی که در آزمایشگاه لباس فرم می‌پوشند کمتر از افرادی با لباس معمولی در آزمایشاتشان دچار خطا می‌شوند. آیا این روش برای شما کارساز خواهد بود؟ می‌توانید آن را امتحان کنید.

۴- در نور طبیعی کار کنید.
اگر در جایی بدون پنجره کار می‌کنید، سعی کنید زمانی را اختصاص دهید و از هوای آزاد و نور خورشید در طول روز استفاده کنید. اخیراً در مطالعه‌ای مشخص شد: “افرادی که از نور طبیعی استفاده کردند، در ابتدای شب از هوشیاری بالایی برخوردار بودند و افرادی که در معرض نور مصنوعی بودند در انتهای شب خواب آلود بودند.”
بنابراین اگر برای هوشیاری و تمرکز دچار مشکل هستید، از هوای آزاد استفاده کنید.

۵- گرما را تنظیم کنید.
اگرچه گرمای بیش از حد نامطلوب است، اما اگر محیط کار سرد باشد شما قادر نخواهید بود به درستی کار کنید. چه دانشی در پشت آن قرار دارد؟ اگر محل کار سرد باشد، بدن شما انرژی بیشتری صرف می‌کند تا شما را گرم نگه دارد. بدین معنی که انرژی کمتری برای تمرکز و توجه باقی می‌ماند. در یک تحقیق مشخص شد افرادی که در دمای ۲۰ درجه سانتی‌گراد کار می‌کردند، ۴۴ درصد بیشتر از افرادی که در دمای ۲۵ درجه سانتی‌گراد کار می‌کردند دچار اشتباه شدند.

۶- از گیاهان سبز استفاده کنید.
اگر در محل کار و یا اتاق خود دچار عدم تمرکز شده‌اید، سعی کنید از گیاه سبز استفاده کنید. مطالعات نشان داده است، محیط کار سبز ۱۵ درصد بهره‌وری را نسبت به محیط کار عادی افزایش می‌دهد. این کار نه تنها بر کارایی، بلکه بر روحیه و کیفیت هوای محیط نیز تأثیر مطلوبی دارد.

۷- به حیوانات بامزه نگاه کنید.
بر اساس مطالعه‌ای در ژاپن، تماشای عکس حیوانات بامزه باعث افزایش بهره‌وری می‌شود. در این مطالعه رفتار افراد پس از نگاه کردن به عکس بچه حیوان و حیوان بالغ مورد آزمایش قرار گرفت. مطالعه نشان داد: “احساس مثبت ناشی از جذابیت، با انگیزش و تمایل به پردازش اصولی مرتبط است.”

۸- همه چیز را زرد کنید.
البته نه همه چیز را، اما تحقیقات نشان داده است که رنگ زرد میزان تمرکز و هوشیاری را بالا می‌برد. چرا؟ به این دلیل که این رنگ با احساس شادی مرتبط است. یک پوستر یا عکس ساده از گل‌های زرد، میزان تمرکز و توجه شما را در طول روز افزایش می‌دهد.


منبع:پونیشا

  • geek

کسب درآمد از opizo

اپیزو یک سایت کوتاه کننده لینک می باشد که شما می توانید از آن برای کسب درآمد بیشتر از لینکهای سایت خود نیز استفاده نمایید . در opizo شما به ازای هر بازدید کننده ای که از لینکهای کوتاه شده شما بازدید کند مبلغی دریافت خواهید نمودکه پس از رسیدن مجموع این مبلغ به 10 هزار تومان می توانید آن را از سایت دریافت کنید .

در اپیزو شما می توانید تا 150 ریال به ازای هر بازدید کننده یکتا (IP) در روز درآمد داشته باشید در واقع از هر بازدید 20 تا 40 ریال و مجموعا 5 بار در روز از هر IP درآمد کسب خواهید کرد و پس از رسیدن به 10 هزار تومان درآمد شما بصورت اتوماتیک به حساب شما واریز می گردد .

مراحل کسب درآمد در اپیزو بصورت زیر می باشد :

1- عضویت در سایت

2-ورود به سایت و کوتاه کردن لینک ها با استفاده از لینک ساز هوشمند یا بصورت دستی

3-اضافه کردن لینکهای تبدیل شده به سایت یا کدهای لینک ساز هوشمند

4-کسب درآمد به ازای هر بازدید و تا سقف 150 ریال برای هر آی پی در روز

5-دریافت درآمد پس از رسیدن به حداقل موجودی 10 هزار تومان


لینک سایت و شروع کسب در آمد

  • geek


اگر هیچ مانعی بر سر راه موفقیت وجود نداشت، رسیدن به اهداف و موفق شدن چقدر ساده می‌شد. خیلی ساده هدف‌گذاری می‌کردید و با کمی تلاش و پشتکار به اهداف خود می‌رسیدید.


اما در واقعیت چنین نیست. همیشه دیوارها، موانع و مشکلاتی بر سر راه شما وجود دارد که شما را از رسیدن به خواسته‌هایتان بازمی‌دارد. قدم اول برای گذر از این موانع شناخت آن‌هاست.


آنچه در ادامه آمده، شرح موانع رایج و مرسومی است که ما را از رسیدن به موفقیتی که آرزوی آن را داریم بازمی‌دارد:


۱-در مورد آنچه می‌خواهید به دست آورید فاقد دیدگاهی شفاف هستید


ساختار ذهن شما هدف جوست و بهترین پاسخ را به تصاویر و اهدافی می‌دهد که واضح و مشخص باشد. آرزوهای مبهم در مورد داشتن یک ” شغل راضی‌کننده ” یا به دست آوردن ” پول کلان ” اثربخش نیست. شما باید قادر باشید نتیجه‌ی پایانی دلخواه را مجسم کنید.


۲-سعی می‌کنید همزمان به دستاوردهای متعدد برسید


داشتن اهداف بسیار، افراطی دیگر است. اگر سعی کنید همزمان از پس پنج کار مهم برآیید، به احتمال قریب به یقین در هیچ یک از آن‌ها موفق نخواهید شد. این که خود را وقف کارهای مختلف کنید انرژی شما را پخش می‌کند و نیرویتان را تحلیل می‌برد. سعی کنید هر بار تنها بر یک هدف مهم متمرکز شوید. تمرکز همچون لیزر، عنصر لازم برای موفقیت است.


۳-به اندازه کافی اقدام نمی‌کنید


بیشتر موفقیت‌های چشمگیر، تلاش چشمگیر می‌طلبد. شما نمی‌توانید کنار گود بنشینید و امیدوار باشید موفقیت خودش به طرف شما بیاید.


۴-مصرانه سیاست محکوم به شکست را ادامه می‌دهید


بیایید فرض کنیم شما تصمیم دارید محصول یا خدمات خود را به فروش برسانید و برای این کار طرح و نقشه‌ی الف را به اجرا درمی‌آورید. بعد از سه ماه متوجه می‌شوید پیامد اجرای طرح و نقشه‌ی الف ناامیدکننده است و هیچ پیشرفتی در آن دیده نمی‌شود. بررسی کنید که به چه دلیل نقشه‌ی الف مؤثر نیست و طرح و نقشه‌ی جدیدی بریزید. این کار روشن و واضح به نظر می‌رسد، اما با وجود این، بسیاری به سیاست‌های محکوم به شکست خود ادامه می‌دهند.


۵-از دانش افراد صاحب صلاحیت استفاده نمی‌کنید


در حالی که گاهی در کاری که انجام می‌دهید ” آزمون و خطا ” مؤثر است، چه بسا وقت و سرمایه‌ی هنگفتی را در حین انجام کار به هدر می‌دهید. در عوض، شما می‌توانید از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنید؛ به عنوان مثال، از کسی که پیش تر آنچه را شما می‌خواهید به دست آورید به دست آورده، کمک بخواهید و با این کار به سرعت به مسیر برگردید. به خاطر داشته باشید که از افراد با صلاحیت درخواست کمک کنید، نه دوست یا خویشاوندی که راجع به مشکل خاص شما دانش اندکی دارد یا از آن هیچ نمی‌داند.


۶-در محاصره‌ی باورهای محدودکننده قرار دارید


اگر افکار منفی بر شما غالب شده است، به احتمال قریب به یقین نمی‌توانید از لحاظ منطقی نتایج مثبت کسب کنید. چه کسی آنچه را شما درباره‌اش فکر می‌کنید تعیین می‌کند؟ خود شما. این ذهنیت را که شما توقف‌ناپذیر هستید پرورش دهید!


۷-فاقد داده‌های مثبت هستید


برای این که باورهای مثبت خود را حفظ کنید، به نیروی تقویتی فراوانی احتیاج دارید؛ بنابراین کتاب‌های الهام‌بخش بخوانید، به برنامه‌های شنیداری انگیزشی گوش بدهید و خود را میان خیل افراد پرشور و نشاط‌بخش جای دهید. این فضایی است که در آن خوش‌بینی‌تان را حفظ و به بهترین نحوی که می‌توانید عمل خواهید کرد.


۸-از رو به رو شدن با مشکل اجتناب می‌کنید


شما پنج سال آزگار صبر کرده‌اید اما مشکلتان خود به خود حل نشده است. آیا پنج سال دیگر را هم با امید به این که همه چیز جور دیگری از آب در بیایند صبر خواهید کرد؟ هیچ چیز تغییر نمی‌کند مگر این که شما تغییر کنید. این تغییر ممکن است این باشد که مجبور شوید بی‌تعارف با وضعیت و جایگاه کنونی‌تان رو به رو شوید؛ حتی اگر این انتخاب درد و رنج موقت را موجب شود. البته انتخاب دیگری نیز می‌توانید بکنید و آن این است که دست روی دست بگذارید و به زندگی همراه با مشکلتان ادامه دهید.


۹-سعی می‌کنید پله‌های نردبان را دو تا یکی بالا بروید


گاهی به دلیل شور و هیجان زیادی که برای رسیدن به اهداف برجسته‌مان داریم، خودمان را با این باور که دیگر مجبور نخواهیم بود از نردبان موفقیت پله پله بالا برویم فریب می‌دهیم و در عوض خیال می‌کنیم که می‌توانیم به سرعت از پله‌ها گذر کنیم و به مرتبه‌ی بعدی برسیم؛ اما وقتی چنین اتفاقی نمی‌افتد، مأیوس و سرخورده می‌شویم. شما همیشه باید گفته‌ی زیگ زیگلار را به خاطر داشته باشید: ” آسانسور موفقیت خراب است. باید از پله‌ها بالا بروید.” بنابراین، صبور باشید و اهدافی واقع‌بینانه در نظر بگیرید و مطمئن باشید موفقیت قدم به قدم به دست می‌آید.


منطقی نیست که همیشه و هر روز کارهای مشابهی انجام دهید و انتظار داشته باشید نتایج تغییر کند. زندگی‌تان را خودآگاهانه و هوشیارانه سپری کنید. بررسی کنید که چه چیزی برایتان مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست. سپس تنظیمات لازم را انجام دهید.


منبع:4Farda

  • geek

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.


فرمول موفقیت یک کارآفرین:


۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.


منبع:کاریا

  • geek
در هر حیطه ای هم که تجارت کنید، اگر مشتری نداشته باشید، بالاخره کارتان با شکست روبه رو خواهد شد. به همین دلیل است که خیلی مهم است که خودتان و محصولاتتان را طوری ارائه کنید که نه فقط مشتریان را وادار به خرید از شما کند، بلکه دوباره آنها را به سمتتان برگرداند. در زیر به ۶ نمونه از اقداماتی اشاره میکنیم که کمکتان میکند مشتریهای جدیدی به سمتتان جذب شوند و آنها را به مشتریهای دائمیتان تبدیل کند.

۱. محل

هر کجا که بروید، همه به شما خواهند گفت که مهمترین چیز برای موفق بودن یک تجارت و برگرداندن مشتریان به سمتتان محل کار شماست! و منظورمان منطقه دقیق سکونتتان نیست، بلکه  محل دقیق آن مثلاً اینکه سمت راست خیابان است و یا کنار مغازه های دیگر و از این قبیل. شاید خیلی وقتها به مغازه ای رفتید اما بخاطر شلوغ بودن بیش از اندازه آن منطقه و نبودن جای پارک، از همان راهی که رفته اید برگشته اید. خیلی ها هم هستند که بااینکه از کالاهای یک مغازه خیلی خوششان میآید، اما بخاطر ترافیک آن منطقه حتی نزدیک آن هم نمیشوند.

۲٫ ظاهر

اینکه میگویند اولین تاثیر مهمترین تاثیر است نابجا نگفته اند. این مسئله فقط درمورد برخوردهای فردی صدق نمیکند بلکه موقعیتهای کاری را هم شامل میشود. اگر کسی وارد فروشگاهی شود که باوجود قیمتهای بسیار خوب، روی زمین آن پر از آشغال است، یا هوای آن آلوده است و یا اجناس به صورت نامرتب اینطرف و آنطرف افتاده اند، چقدر احتمال دارد که آن مشتری دوباره بخاطر قیمتهای ارزان به آنجا بیاید؟ احتمال آن خیلی کم است مگر اینکه اجناس با ۱۰۰% تخفیف به فروش برسند که تقریباً غیرممکن است.

۳٫ قیمتها

بدیهی است که این یکی از مهمترین جنبه های دنیای تجارت است. بااینکه میخواهید از تجارتتان سود ببرید تا بتوانید در آن باقی بمانید، اما باید مطمئن شوید که قیمتهایتان درمقایسه با تجارتهای دیگر که زمینه مشترک با شما دارند، مناسب و یا حتی کمی پایینتر باشد. هیچ چیز لذتبخش تر از این نیست که بدانید اگر دو کوچه پایینتر بروید جنسی را میتوانید ده هزار تومان ارزانتر بخرید. این کار را میتوانید به طرق مختلف مثل تخفیفات فصلی و  بُنهای خرید و “یکی بخر دوتا ببرها” و از این قبیل انجام دهید.

۴٫ دانش کافی درمورد محصولات و خدمات

خیلی مهم است که همه کارمندانتان اطلاعات کافی درمورد خدمات  محصولات شما داشته باشند. هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی سوالی از متصدی فروشی میپرسید، فروشنده به فرد دیگری زنگ بزند و پاسخ بخواهد و یا اطلاعات نادرست بدهد و یا از شما بخواهد روز دیگری برای گرفتن پاسخ بروید. البته ممکن است زمان باشد که کارمندانتان مراحل آموزشی را میگذرانند اما در هر حال همیشه باید یک کارمند با اطلاعات کافی برای پاسخگویی به مشتریان داشته باشید در غیراینصورت افراد ایدآل گرا و یا آنهایی که عجله دارند دیگر هیچوقت به سمتتان برنمیگردند.

۵٫ صمیمیت

خیلی وقتها میشنویم که مشتری بخاطر بدزبانی و یا بی حوصلگی فروشنده ای شکایت کرده است. این مسئله مشکلی جدی برای کار شما ایجاد خواهد کرد. همیشه یادتان باشد که حرفها خیلی سریع دهان به دهان میچرخد و اکثر افراد وقتی چنین حرفی درمورد فروشگاه شما بشنوند، حتی بااینکه خودشان آنجا را امتحان نکرده اند، آن را پذیرفته و سراغتان نخواهند آمد. با مشتریانتان حرف بزنید، لبخند بزنید، و در کمال ادب به آنها پیشنهاد بدهید. آدمها خیلی دوست دارند حرف بزنند. مخصوصاً زنان خانه دار که خیلی از خانه بیرون نمی آیند.

۶٫ تبلیغات

خیلی مهم است که از کارتان در محلهای مناسب تبلیغ کنید. تبلیغات به روشهای مختلف قابل انجام است مثل روزنامه، مجلات، اینترنت، بیلبورد و … میتوانید از تبلیغاتی مثل عرضه بُن تخفیف و یا تخفیف دو روزه استفاده کنید. شاید دفعه اول مشتریان بخاطر تخفیف سراغتان بیایند اما وقتی ببینند که قیمتهای عادیتان هم مناسب بوده و محل و خدمات مشتری عالی دارید، مطمئن باشید که بارها و بارها سراغتان خواهند آمد و به یک مشتری دائم تبدیل خواهند شد.

منبع:academymarketing
  • geek

در این اموزش خیلی ساده می خواهیم با نحوه هک کردن بازی کلش اف کلنس اشنا بشیم و بتونیم طلا و جواهرات و اکسیر بازی رو تا به 99.999 افزایش بدید

تنها کاری که باید انجام بدید رفتن به این سایت و افزایش تعداد طلا و جواهرات و اکسیر هست .


تنها با وارد کردن نام کاربری خود در بازی میتونید این مقادیر رو به بازی تون اضافه کنید و از اون لذت ببرید


  • geek

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتاب‌های مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند. اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.

در زیر به ۱۰ کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.

۱. بهانه نیاورده‌اند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی‌دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان‌هایی هم اتفاق می‌افتد که با ما با بی‌عدالتی رفتار می‌شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه‌دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می‌توانست به زندان افتادن خود را بهانه‌ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.

۲٫ فقط به آنها مربوط نبوده است.

موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند. اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.

۳٫ صبح‌های زود و شب‌های دیر.
کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.مطمئناً سخت‌کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.

۴. بهترین وسیله.
انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می‌شود اما منظور ما سطح انرژی انسان‌هاست.واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب‌اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش‌خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری‌مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می‌برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.

۵. اصول.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می‌ماند. شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می‌بینیم که بر این اصل پایبند هستند.برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است.
حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.
شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

۷. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی‌سواد می‌دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می‌دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می‌توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می‌دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه‌ای در آن وضعیت می‌دید و می‌خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.

۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال‌های ابتدای زندگی‌اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.

۹٫ مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.

تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت‌ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می‌کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی  مردم به تایسون فکر می‌کنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمی‌بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش‌آموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفه‌ای فیلم تماشا می‌کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم را مثال می‌زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب‌اندام است. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می‌کنم. کتاب‌هایی درمورد اینکه چطور می‌توانم نویسنده بهتری شوم و راه‌های ارتباط با خواننده مطالعه می‌کنم و کتاب‌های نویسنده‌هایی را می‌خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش است باید کتاب‌هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعه‌تان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.

۱۰. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته‌اند. چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.
«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته است.»
آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده‌تان باشد. آرزوی شما ممکن است کمک به میلیون‌ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.

آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.


منبع:academymarketing

  • geek
چند مرتبه تابحال در جلسات کسی به شما گفته است که، «این ایده فوق‌العاده است، باید دست به کار شوی و آن را به واقعیت تبدیل کنی»؟ معمولاً چه اتفاقی می‌افتد؟ بیشتر اوقات، هیچ! بیشتر ایده‌های عالی به این دلیل ناکام باقی می‌مانند که افراد شجاعت، منابع، زمان یا سرمایه به مرحله عمل رساندن آن را ندارند. و آنهایی که وارد عمل می‌شوند هم اکثراً  آمادگی لازم را ندارند و درنتیجه بعد از مدتی می‌بینند که زمان و سرمایه باارزش خود را صرف آرزویی می‌کنند که در مسیر هدف نیست.
تبدیل کردن یک ایده به واقعیت (صرفنظر از زمان و سرمایه‌ای که نیاز دارد) کار ساده‌ای نیست. درواقع، خیلی هم سخت است. چه یک سرمایه‌گذار باشید و چه یک فرد اجرایی، روح دادن به ایده‌ها چیزی شبیه به بدنیا آوردن یک بچه است. صرفنظر از شرایط و موقعیت، باید مسئولیت آن را داشته باشید. هیچکس به اندازه خود شما ایده‌تان را درک نمی‌کند. در این مسیر، همه چیز پای خودتان است و لازم است که بیشتر درمورد خودتان بدانید.
شاید مقالات زیادی درمورد این موضوع نوشته شده باشد اما این مقاله به شما کمک می‌کند بفهمید برای تبدیل یک ایده به واقعیت، چه نیازهای ذهنی، فیزیکی و عقلانی دارید. شاید به این خاطر که اگر بخواهید ایده‌ای را با گذشت زمان و تغییر شرایط همیشه زنده نگه دارید، فرایند به واقعیت رساندن یک ایده، چرخه‌ای بی‌پایان است. بعنوان مثال این مسئله را در کمپانی‌هایی که براساس ایده‌های بزرگ پایه‌ریزی شده‌اند اما نتوانسته‌اند آنقدر رقابتی بمانند تا موقعیت اول خود در بازار را نگه دارند، می‌بینیم.
همین مسئله در محل کار هم صدق می‌کند که نیروی کار خلاقیت لازم  را ندارد زیرا اکثراً طوری آموزش دیده‌اند که فقط کاری که به آنها گفته می‌شود را اجرا کنند. به همین دلیل است که در اجرای کارهای کوتاه و فوری موفق‌تر هستیم. از طرف دیگر، کارمندان برای چندبرابر کردن فرصت‌های موجود در آن کار اولیه‌ای که به آنها سپرده شده، هیچ توانایی ندارند.  بله، باید نگران توانایی رقابتی ماندن خود – چه بعنوان شخص و چه یک سازمان – باشیم.
بازار رقابتی امروز ایجاب می‌کند که همه ما ایده‌های خودمان را تبدیل به واقعیت کنیم — یا بخشی از تبدیل ایده‌های دیگران به واقعیت باشیم. اگر در هیچکدام از این فعالیت‌ها شرکت نمی‌کنید، لازم است که هدف، موقعیت و علایقتان را دوباره ارزیابی کنید. باید قبول کنید که برای ایجاد فرصت رشد برای خودتان و سازمانی که در آن کار می‌کنید، می‌بایست رفتارها و گرایشات کارآفرینی را در خود پرورش دهید.
کارآفرینی دیگر فقط یک واژه تجاری نیست؛ یک روش زندگی است. برای اینکه بتوانید یک کارآفرین باشید، نیازی نیست که حتماً سرمایه‌گذار باشید.
آیا تابحال تصور می‌کرده‌اید که شرکت در یک فعالیت خلاقانه حرکتی غیرمسئولانه است؟ دقیقاً همینطور است – آنهم نه فقط برای خودتان بلکه برای اطرافیانتان.
اگر به این فکر می‌کنید که چطور می‌توانید گرایشات و رفتارهای کارآفرینانه را در خودتان تقویت کنید، در زیر به ۱۲ مورد از این روش‌ها اشاره می‌کنیم، روش‌هایی که کمکتان می‌کند ایده‌های فوق‌العاده خود را به واقعیت تبدیل کنید.
۱. خودتان را باور داشته باشید.
تا زمانیکه خودتان را به حد کافی باور نداشته باشید که بتوانید عواقب تصمیمتان را بپذیرید، نمی‌توانید وارد عمل شوید. هر زمان که این مسئولیت را قبول کردید که چیزی که قبلاَ وجود نداشته را به واقعیت تبدیل کنید، مسئول اعمالتان هستید.
مسئولیت‌پذیری نیازمند باور داشتن به خودتان است تا جاییکه ۱۰۰٪ به کاری که باید انجام شود متعهد شوید. بیشتر افراد به این دلیل نمی‌توانند ایده‌ای را به عمل برسانند که چالش‌ها و مشکلات غیرقابل‌پیش‌بینی بیشتر از چیزی می‌شود که تصورش را می‌کردند بتوانند تحمل کنند و به همین دلیل دیگر مسئولیت‌پذیری نداشته‌اند. آنها اعتماد به خودشان را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند به انتهای راهشان نگاه کنند.
۲٫ مشاوران مخصوص خودتان را داشته باشید.
از آنهایی که قبلاً آن کار را انجام داده‌اند درس بگیرید. هیچوقت فکر نکنید که چون ایده شما بوده است، پاسخ همه سوال‌ها را دارید. ایده‌پردازی تفاوت زیادی با اجرای ایده‌ها دارد.اجازه بدهید مشاوران مخصوصتان شما را با درس‌هایی که از شکست‌ها و موفقیت‌های خود گرفته‌اند، راهنمایی کنند.
اگر می‌خواهید سرمایه‌گذاری موفق باشید، باید به حرف‌های همه گوش دهید چون نمی‌دانید دقیقاً کی ممکن است یک ایده خوب از دهان کسی بشنوید. توصیه‌هایی که از این و آن می‌شنوید خوبند اما لزوماً همه آنها درست نیستند. آدم‌های کمی هستند که دانش لازم درمورد کار شما را داشته باشند. نظراتشان را تجزیه و تحلیل کنید تا بتوانید از آنها سر در بیاورید و سعی کنید تفکر پشت نظرات منفی را درک کرده و بعد به تنهایی تصمیم‌گیری کنید.
بااینکه داشتن یک گروه مشاوران مخصوص بسیار عالی است اما باید دقت کنید که نگذارید آنها در دیدگاه شما دخالت کنند.
خودتان باید به دقت همه نظرات را بررسی و ارزیابی کنید و در آخر با غریزه خودتان جلو بروید.
۳٫ خطر کردن (ریسک) باید بهترین دوست شما باشد.
وقتی ایده‌ای خلق می‌کنید، خطر کردن بهترین دوست شما می‌شود. اگر بتوانید این واقعیت را بپذیرید، با دیدگاهی به این فرایند نزدیک خواهید شد که همه آمال و آرزوهایتان را کنترل‌شده نگه می‌دارد. وقتی اوضاع آنطور که برنامه‌ریزی شده بود پیش نرفت، روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید و اجازه ندهید این اختلال شما را به عقب برگرداند. خطر کردن کاملاً طبیعی است و مراحل ۱ و ۲ باعث می‌شود همیشه نگاهتان رو به جلو باشد.
خیلی وقت‌ها می‌شنوید که «کوشش و تلاش زیاد» یکی از اصل‌های مهم تبدیل کردن ایده‌ها به واقعیت است. اما درواقع، این بنیادی‌ترین تعهدی است که فرد باید برای هر نوع مدیریت خطر داشته باشد. اگر می‌خواهید به این مسیر ادامه دهید، باید راهی برای ایجاد این سطح تعهد پیدا کنید.
۴. شدیداً صبور باشید.
مصالحه کردن یک انتخاب است نه فداکاری. خیلی به خودتان فشار نیاورید. سعی کنید از این مسیر لذت ببرید و درک کنید که اوضاع چطور پیش می‌رود. بیشتر افراد آنقدر برای رسیدن به نتیجه دلخواهشان مضطرب می‌شوند که کم‌کم تصمیم‌گیری‌هایشان بدتر و بدتر می‌شود.
یک چیز کاملاً مشخص است: این مسیر مطمئناً پر از نتیجه‌های غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود که ممکن است شما آمادگی برخورد با آنها را نداشته باشید. نباید اجازه دهید این مسئله شما را ناامید کند. سرتان را بالا نگه دارید و به این مسیر و جایی که شما را به آن می‌رساند احترام بگذارید. مطمئن باشید که چیزهای زیادی درمورد آستانه ریسک‌پذیری خودتان یاد خواهید گرفت. به همین ترتیب،  یاد خواهید گرفت که خیلی‌ها آماده‌اند سر راهتان قرار گیرند و شما را پایین بکشانند. این دقیقاً همان جایی است که سفر برایتان ناراحت‌کننده می شود. باید بطور مداوم کسانی که با آنها همسفر شده‌اید را ارزیابی کنید.
۵. یاد بگیرید چطور نظراتتان را به دیگران بقبولانید.
تبدیل ایده‌تان به واقعیت مستلزم این است که کاری کنید بقیه هم دیدگاه شما را درک کنند. باید به روشنی ایده‌تان را برای سایرین توضیح دهید و نشان دهید که چطور این ایده می‌تواند منتهی به سود و درآمد شود. توضیح دادن درمورد ایده‌های بزرگی که خودتان هیچ درکی از طریقه سوددهی آن ندارید، هیچوقت مخاطب درست سر راه شما قرار نمی‌دهد. 
برای توضیح درمورد ایده‌تان رمز کار سادگی است. اینکه بتوانید خیلی ساده دیگران را از موضوع ایده‌تان باخبر کنید باعث خواهد شد آن را بهتر درک کرده و احتمال قبول کردن آن افزایش خواهد یافت. این مهارت وقتی می‌خواهید  به سرمایه‌گذاران احتمالی درمورد ایده‌تان توضیح دهید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
۶. نقطه‌ها را به هم وصل کنید.
هر چیزی به چیز دیگری وصل است. باید یاد بگیرید که چطور راه وصل شدن این نقطه‌ها به هم را پیدا کنید. چیزی که ممکن است امروز «ایده اصلی» شما باشد، وقتی افکار دیگری که می‌تواند با ایده شما مرتبط باشد را به هم وصل می‌کنید، می‌تواند به چیز بزرگتری تبدیل شود.
هیچوقت دست از وصل کردن نقطه‌ها به هم برندارید.
۷. به کارتان علاقه داشته باشید.
برای عالی بودن باید عشقتان را نشان دهید. اگر در هر کاری که انجام می‌دهید، عشق و علاقه بگذارید، قدرت این را پیدا خواهید کرد که پیشرو و پیشقدم باشید. راه‌هایی را خواهید رفت که افراد کمی جرات آن را دارند و این عشق و علاقه درهای جدیدی را به سمتتان باز خواهد کرد.
توانایی شما برای حفظ این شور و علاقه یکی از رموز موفقیت ایده شماست.
۸. هدفمند باشید.
قصد شما از ایده‌تان باید هدف و مفهوم داشته باشد. اگر اینطور نباشد، احتمال اینکه در نیمه راه دست از کار بکشید بسیار زیاد است. همچنین احتمال اینکه مدام برای خودتان بهانه ‌های بیجا بیاورید هم بیشتر می‌شود. 
سرمایه‌گذاران باید به کاری که انجام می‌دهند عشق و باور داشته باشند، در غیراینصورت شکست خواهند خورد. باید به خودتان و همه آنهایی که از ایده شما حمایت می‌کنند، متعهد شوید. هدف شما این است که ایده‌تان را اجرا کرده و کاری کنید که بقیه هم آن را باور کنند. هدف عشق و علاقه شما را هم تقویت می‌کند و باعث می‌شود در مسیری که پیش گرفته‌اید تنها نباشید.

۹٫ حرکت ایجاد کنید.
با دقت همه منابع خودتان را مشخص کنید و با کمک روابط، شبکه‌‌سازی و تقسیم منابع، فرصت گسترده‌تر شدن ایده‌هایتان را بیشتر کنید. ایجاد حرکت یکی از ملزومات تبدیل ایده‌هایتان به واقعیت است.
ایجاد حرکت تا حد زیادی با زمانبندی و مدیریت و گسترش منابع در ارتباط است. هر منبعی اهمیت دارد. باید بدانید چه زمان باید و چه زمان نباید از آن استفاده کنید تا بهترین استفاده ممکن را از مکان و زمان مناسب از آنها ببرید.
۱۰. همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایتان باشید.
هیچوقت مغرور نشوید. همیشه جا برای بهتر شدن ایده‌هایتان وجود دارد. وقتی کم‌کم می‌توانید ببینید که نقطه‌ها چطور به هم وصل می‌شوند، خودتان و مشاورانتان را به چالش بکشید تا ایده‌هایتان را حتی بهتر از این کنید.
این دقیقاً همان کاری است که استیو جابز با کمپانی اپل، پیکسار انیمیشن و باز هم اپل کرد. پیشرفت‌های پشت سر هم یکی از رموز اسطوره شدن اوست. او همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایش بود.
۱۱. توازن کار/زندگی باید یکی از اولویت‌هایتان باشد.
مهم نیست که تا چه اندازه هوشمندانه، با علاقه و متمرکز کار می‌کنید، اگر توازن نداشته باشید، همیشه در معرض فرسودگی شغلی خواهید بود. ذهن، جسم و روح شما باید هم‌تراز شوند. ایجاد توازن بین کار و زندگی‌تان را باید به صورت یک اولویت درآورید. اینکار ذهنتان را بازتر شده و همه چیز را مدنظر قرار دهید.
اینکه بتوانید ایده‌ای را با موفقیت به واقعیت تبدیل کنید، دوی ماراتن است نه دو سرعت. سرعتتان را باید طوری تنظیم کنید که روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید. ذهنتان را بی‌اندازه درگیر نکنید؛ کمی به خودتان فضای تنفس بدهید و سعی کنید خلاقیتتان را تقویت کنید.
۱۲٫ میراث ایده‌تان را ماندگار کنید.
تصور می‌کنیم که متعهد شده‌اید که مسئولیت ۱۱ مورد اول را بپذیرید و در این مورد موفق هم بوده‌اید. ایده اصلی شما متولد شده و تاثیر آن اکنون به جوانب مختلفی که در ابتدای کار اصلاً فکرش را هم نمی‌کردید تعمیم یافته است. فرصت‌هایی که برای خودتان و دیگران ساخته‌اید بسیار پراهمیت بوده و موفقیت ایده‌تان الان دیگر واقعی به نظر می‌رسد. ایده شما الان به چیزی بسیار مهم‌تر تبدیل شده و دیگر با خودتان است که میراث آن را ماندگار کنید.
وقتی به ایده‌تان زندگی بخشیدید، این مسئولیت شماست که تاثیر آن برای همیشه زنده بماند.

منبع:academymarketing
  • geek

انسان همیشه دوست داره که بهترین باشه و توی زمینه های مختلف به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کنه و خلاصۀ کلام این که یه آدم خیلی خفن و تاپ به حساب بیاد و همه تحسینش کنن! اینکه جزء بهترین ها باشیم و آدم موفقی محسوب بشیم امر محال و دور از ذهنی نیست و همیشه و همه جا گفتن و خوندیم و شنیدیم که با پشتکار و تلاش میشه به موفقیت رسید. به نظرم موفقیت هر کسی به خودش و ارادش و همچنین شرایط محیطیش بستگی داره و ما نمی تونیم یک نسخۀ کلی رو برای افراد تجویز کنیم. زیاد هم دیدیم که افراد مختلف از راه و روش های مختلف به موفقیت دست پیدا کردند و هر کدوم راهکار خودشون رو توصیه می کنن.

چیزی که مشخصه اینه که بدون تلاش و همت نمیشه به موفقیت دست پیدا کرد و این مسأله قابل انکار نیست و کسی نمیتونه ادعا کنه که با دست رو دست گذاشتن و کاری نکردن میشه به موفقیت رسید.
اما این سؤال که از چه راهی و تو چه زمینه ای وارد بشیم که موفقیتمون تضمین بشه ، اساساً اشتباهه! چون فقط خود فرد به استعداد و علایق خودش آشناست و میتونه با شناسایی درست و منطقی راه صحیح رو انتخاب کنه و مسیر موفقیت رو در پیش بگیره.بعضیا هستن که تا میبینن یکی تو یک زمینه ای موفق شده درجا میخوان برن تو اون زمینه و فکر می کنن هرکی اون کارو انجام بده یک شبه به موفقیت و پول و شهرت و… میرسه (نه جانم، از این خبرا نیست!)

خب لابد به عده اینجا سؤال می پرسن که پس چیکار کنیم؟ چطوری بفهمیم تو چه زمینه ای استعداد داریم و تو چه کاری می تونیم موفق باشیم؟ از کجا بفهمیم چه کاری پردرآمده و موفقیتمون رو تضمین می کنه؟ در جواب اینا باید بگم که یه کم صبر داشته باشین، گاماس گاماس. یه کم دندون رو جیگر بزارید درمورد همشون توضیح میدم، پس تحمل داشته باشید و با حوصله این مطلب رو بخونید.

با خودتون بیشتر آشنا بشید


تعجب نکنید، واقعیت اینه که خیلی از ماها خودمون و توانمندی هامون رو درست نمی شناسیم و هرگز هم سعی نمی کنیم که شناختمون رو کامل کنیم چون بیشتر آدم ها فکر می کنن خودشونو خوب میشناسن ولی در واقع این فکر اشتباهه و ابعاد ناشناخته ای تو وجود هرکسی هست که نیاز به کشف کردن داره.
شناختن و کشف کردن این توانمندی ها و استعدادهای ناشناخته کار خیلی سختی هم نیست. کافیه لیستی از علایقتون به ترتیب اولویت تهیه کنید. در کنارش توانمندی های جسمی و روحی خودتون و شرایط تأثیرگذار مختلف رو هم باهاش تطبیق بدید و ببینید که درحال حاضر و بر طبق داشته هاتون چه کاری منطقی تر و مناسب تره و می تونید از پسش بربیاید.

هدف رو نشونه برید!

مهمترین مسأله تو هر کاری داشتن هدف و انگیزه برای رسیدن به اون هدفه. اگر مشخص نکنید چه هدفی دارید و قراره به کجا برسید عملاً مثل این میمونه که تو یه جادۀ بی نهایت قدم بر میدارید و هر چی می دوید به جایی نمی رسید.
مشخص کنید چی براتون مهمه و از کاری که می کنین چه انتظاری دارین و می خواین به چی برسین؟ علم، ثروت، شهرت، محبوبیت یا هر چیز دیگه که هدف شما را تشکیل میده باید از اول مشخص و واضح باشه.. البته هیچکی از رسیدن به همۀ اینا بصورت همزمان بدش نمیاد و شاید از اول بگه همشونو میخوام! محال که نیست ولی خب زمان و تلاش لازمه. (فقط خواهشاً به اینا رسیدین ما رو فراموش نکنید، هر از گاهی یه سری به ما بزنید و جواب سلام ما رو بدین!)

این شاخه و اون شاخه نپرید!


اینکه آدم در زمینه های مختلف اطلاعات داشته باشه و دانشش گسترده باشه خیلی خوب و عالیه ولی برای رسیدن به موفقیت لازمه که توی یک رشته و زمینۀ خاص اطلاعات و مهارتتون رو بالا ببرید و حرفی برای گفتن توی بازار رقابت داشته باشید. اگر تو چندین و چند رشته و کار اطلاعات سطح پایین یا متوسطی داشته باشید و نتونید بصورت حرفه ای کار انجام بدید هیچ فایده ای نداره و عملاً علم و دانش شما کارایی لازم رو نداره. پس بهتره تو یه زمینۀ خاص، شاخ و خفن بشین! درمورد چیزای دیگم در حد لزوم اطلاعات داشته باشید کافیه. بعداً اگر وقت کردین تو جیزای دیگه هم خفن بشین، چه اشکالی داره؟! ما که بخیل نیستیم.

گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی!


البته این شاعر یه کم زیادی خوشبین بوده چون در طول تاریخ هرگز همچین چیزی گزارش نشده و تاحالا هیچ آدم فوق صبوری هم نتونسته از غوره حلوا درست کنه! ولی دیگه چیزیه که همه میگن و متداول شده. ما میگیم باشه قبوله شما هم بگین قبوله! حالا کاره دیگه یهو دیدین شما تونستین از غوره حلوا درست کنین! خب زیادی حاشیه رفتم از بحث اصلی فاصله گرفتیم.

مخلص کلام اینکه بعضیا فکر می کنن تا شروع به کاری کردن بعد دو روز فوراً باید به نتیجه برسن و موفقیت از در و دیوار بباره و اگر بعد این دو روز خبری از موفقیت خیالی ای که برای خودشون ساخته بودن، نشد فوری نا امید میشن و قید همه چیز رو میزنن و میرن سراغ یه کار دیگه. باید بگم اگر با همچین پیش فرض و سناریویی شروع به کاری کردید سخت در اشتباهید باید صبر کنید و حسابی تلاش کنید تا به نتیجۀ مطلوب برسید. مطمئناً بعدش لذت کافی رو می برید. در این موردم یه شعری تو کتاب های دوران مدرسه بود که می گفت:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود                                مزد آن گرفت جانِ برادر که کار کرد

به دوگوله فشار بیارید!

اگر قرار باشه مثل همه یه کار تکراری و کلیشه ای انجام بدید طبعاً نتیجۀ نسبتاً مشابهی رو هم بدست میارید و همیشه موفقیت های بزرگ و چشمگیر با تغییرات و خلاقیت های جالب بوجود میاد. رو هرچیزی که به ذهنتون میرسه فکر کنید و ساده از کنارش رد نشید. چه بسا یه ایدۀ کوچک که گاهاً ممکنه مسخره هم به نظر برسه، به یه ایدۀ فوق العاده و در نتیجه یه خلاقیت ناب تبدیل بشه.

بی برنامگی ممنوع!


فکر نمی کنم در مورد هیچ چیزی به اندارۀ برنامه ریزی و داشتن برنامه تو زندگی، توی مقالات و سایت ها و سخنرانی ها صحبت شده باشه و در نتیجه توضیح زیادی در موردش تکرار مکرّراته و حوصلۀ مخاطب رو سر میبره. اما انقدرم مهم هست که نمیشه راحت از کنارش رد شد و هیچی درموردش نگفت، پس دیگه خودتون حواستون باشه دیگه. برنامه ریزی داشته باشید و طبق برنامه ریزی پیش برید. انشاالله که موفق میشین و شیرینی موفقیتتون رو میخوریم D:

  • geek