زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۶۲ مطلب با موضوع «زندگی یک گیک» ثبت شده است

بیشتر کارآفرینان فکر تاسیس شرکت میلیارد دلاری خود را در ذهن می‌پرورانند، ولی یکی از بهترین راه‌ها برای ساختن یک شرکت بزرگ، ساختن شرکتی کوچک و بزرگ کردن تدریجی آن است.


تمامی ‌امید‌ها و خیال‌ها در جهان شما را به هیچ عنوان به خروجی رسیدن به میلیارد دلارتان نزدیک نخواهد کرد. در واقع، عزم کردن جزم برای خلق یک استارتاپ میلیارد دلاری بزرگترین اشتباهی است که می‌توانید مرتکب شوید.

 

«گری چو»، از مربیان مدرسه هنرهای تجسمی در نیویورک به مردم آموزش می‌دهد که چگونه استارتاپ‌های خود را با رویکردی کاملاً متفاوت شروع کنند. درسی که وی تدریس می‌کند با عنوان «طراحی کارآفرینی» سیلابسی نامتعارف دارد: زمان و انرژی خود را صرف ایجاد برنامه‌ها و طرح‌ها و نقشه‌ها برای شرکت میلیارد دلاری خود نکنید. یک شرکت یک هزار دلاری واقعی خلق کنید که به نحوی پی‌درپی و پایا کسب درآمد کند.

 

با ایجاد یک استارتاپ 1000 دلاری، شما سه درس اساسی را می‌آموزید.

 

  1. می‌توانید از لحاظ مالی کاملاً خودکفا شوید

وقتی برای درآمد به یک کار روزانه، و یا برای حفظ کسب‌وکار خود روی سرمایه‌گذاران وابسته اید، تمرکزتان را ذاتاً از دست می‌دهید. استقلال و خلاقیت شما تا حد زیادی توسط زمان و خواسته‌های دیگران محدود می‌شود. در نهایت، برای رفتن به هر جهتی مجبور خواهید بود از خود بگذرید.

خودکفایی شما را از قیدوبند این محدودیت‌های خارجی رها می‌کند، و نخستین گام برای خودکفایی این است که استارتاپ شما به «سوددهی ریمن» (یعنی اینکه میزان کسب درآمد یک استارتاپ  تنها به اندازه‌ای باشد که مخارج زندگی موسس را تامین کند) برسد. توانایی شما در پرداخت اجاره‌ها از طریق استارتاپ جدید این حس را به شما القا می‌کند که توانسته‌اید از لانه خارج شده و به تنهایی پرواز کردن را شروع کنید، و این دو حس همزمان ترس و شعف است که شما را به جلو می‌راند.

 

  1. برای ایجاد یک کسب‌وکار به چه چیزهایی نیاز دارید

این حقیقت که رسیدن به درآمد پایستار 1000 دلاری برای شرکت من یعنی iDoneThis زمانبر بود، به طرز باورنکردنی‌ای اعصاب‌ و روانم را خرد می‌کرد. ولی به محض اینکه به این نقطه عطف رسیدیم، متوجه شدم که تمامی انتظارها و زحمات ما تلف نشده است. در طی این دوره، متوجه شدیم که چگونه چیزی را بسازیم که مردم می‌خواهند و اینکه چگونه آن را به دستشان برسانیم.

 

اگر روی خلق شرکت میلیارد دلاری خود متمرکز شوید، احتمال زیاد به بیراهه‌ها هدایت شده و به جای اینکه انرژی خود را صرف کسب نخستین 10 دلاری بکنید فوراً جذب وعده و وعید پول سرمایه‌گذارها خواهید شد. مشکل این است که جذب سرمایه و سرمایه‌گذار بسیار متفاوت از اداره‌ی و پیشبرد یک شرکت است. بسیاری از کارآفرینان را دیده‌ام که با جذب سرمایه‌های میلیون دلاری سروصدای زیادی کرده ولی هنگامی که نوبت به ایجاد یک کسب‌وکار رسیده است کاملاً شکست خورده‌اند.

 

فوت و فن کارها را به خوبی فراگیرید و یاد بگیرید که چگونه به نحوی موفق کسب‌وکار خود را بسازید بدون اینکه میلیون‌ها دلار پول سرمایه‌گذار را در دست خود داشته و آن را در معرض خطر قرار دهید. این امر تجربه، قابل‌اتکا بودن، و شایستگی لازم را به شما خواهد داد.

 

  1. این شرکت 1000 دلاری ممکن است بزرگتر از آن چیزی باشد که ابتدا فکر می‌کردید

تفکر درباره‌ی مفاهیم میلیارد دلاری بزرگ در واقع یک محدودیت است، زیرا که معمولاً به ایده‌های بدی منجر می‌شود. سرمایه‌گذار و کارآفرین مشهور Y Combinator «پل گراهام» عقیده دارد که بهترین ایده‌ها چیزهایی هستند که وی به آن «اسباب‌بازی» می‌گوید، یا ایده‌هایی که شما آن‌ها را نادیده می‌گیرید چونکه فکر نمی‌کنید یک فرصت یک میلیارد دلاری باشند.

 

همانطور که می‌بینید، مردم تمایل دارند برای سادگی پول خرج کنند. زمان خود را صرف این کنید که ایجاد یک استارتاپ قابل توسعه دقیقاً مستلزم چه چیزهایی است و با این روش احتمال خود را برای یافتن موفقیت با گروه‌های وسیعتری از مشتریان افزایش دهید.

 

و این در نهایت به ترفند خارق‌العاده‌ی ما منتج می‌شود: یکی از بهترین راه‌ها برای ساختن چیزی بزرگ، ساختن چیزی کوچک و بزرگ کردن تدریجی آن است.

 

 

خب، حال چگونه یک استارتاپ 1000 دلاری بسازیم؟

این‌ها درس‌ها و تجربیاتی است که خودم از استارتاپ 1000 دلاری‌ام کسب کرده‌ام:

 

روی یک گزاره‌ی ارزشی ساده تمرکز کنید. مزیتی که به عنوان یک شرکت کوچک دارید تمرکز تمام و کمال است. یک نقطه از درد و یک بخش واحد از بازار را انتخاب کرده، و برایشان راهکار ارائه دهید.

 

برای کسب‌وکار 1000 دلاری خودم، iDoneThis، محصول آنقدر ساده بود که مردم به من می‌خندیدند و فکر هم نمی‌کردند که کسی برای این ایده پولی بپردازد – و اینگونه بود که فهمیدم روی چیز خوبی دست گذاشته‌ام.

 

قبل از اینکه بسازید بفروشید. رسیدن به درآمد پایای 1000 دلاری یعنی با نهایت سرعت ممکن یاد بگیرید که مشتریان چه می‌خواهند و برای چه چیزی حاضرند پول بدهند.

 

Zirtual که یک سرویس دستیار شخصی مجازی است، قبل از اینکه حتی یک تکه از فناوری واقعی بسازد درآمد آغازین خود را به هزاران دلار رسانید. موسس آن «مارن کیت داناوان» شرکت خود را روی صفحات‌گسترده، جدول‌ها، فرم‌های گوگل، و توسعه‌دهندگان وب به پیش برد. قبل از تولید بفروشید تا بدانید که آیا همان چیزی را می‌سازید که مردم می‌خواهند یا خیر و بدین صورت ماه‌های زیادی صرف تولید محصولی نخواهید کرد که فقط خودتان آن را می‌خواهید و نه کسی دیگر.

 

حداقل قیمت ممکن را روی محصول بگذارید. به راحتی ممکن است در دام بحث‌های طولانی و بی سرانجام در مورد قیمت گذاری بیافتید – ولی نتیجه این امر تنها امروز فردا کردن و تعلل بی مورد است. این چیزها مهم نیستند زیرا همیشه قابل تنظیم کردن هستند.

 

یک برنامه‌ی حداقل قیمت‌گذاری را دنبال کنید – ممکن است از همان ابتدا درآمد زیادی کسب نکنید ولی این یک واقعیت ساده و حیاتی است که قبل از پیشروی باید آن را یاد بگیرید. نباید از اینکه یک استارتاپ 1000 دلاری را شروع می‌کنید خجالت‌زده شوید – بهتر است که با یک شرکت کوچک به موفقیت رسید تا اینکه به سرعت رشد کرده ولی مخاطبین خود را سرخورده کنید.

 

پس... آمادگی این را دارید که کارها را پیش ببرید... به آرامی؟


منبع:کاریا

  • geek

انتخاب اسم برای شرکت خود یکی از اولین و مهم ترین تصمیماتی است که باید گرفته شود.اگر نامی اشتباه را انتخاب کنید که سخت تلفط شود و یا نزدیک به نام یک شرکت دیگر باشد ، تاثیرات اساسی مخربی را بر روی برند خود گذاشته اید.

استیو مانینگ که مدیرعامل و موسس Igor است،راجع به بازی انتخاب اسم توضیح می دهد.

چرا یک اسم خوب مهم است؟

یک اسم خوب یک استارتاپ را از رقیبان خود متمایز می کند و به ساخت برند کمک میکند.همچنین باعث ایجاد درخشش در ارتباطات احساسی مشتری می شود.اگرچه اسم خوب یک استارتاپ را پایدار می سازد اما 90 درصد کسب و کارهایی نام هایی را انتخاب می کنند که مثل رقیبانشان است.به شرکت های هوایی نگاه کنید: اکثرا نام آنها جغرافیایی است مثل American, Southwest, Northwest, Alaska Airlines که تمیز دادن هر کدام از دیگری را مشکل می کند.خیلی سخت است که به جهان بگویید که شرکتی راه انداختید که نامش همانند بقیه است.

شما می توانید هزینه های بسیاری را برای تبلیغات صرف کنید که به مردم بگویید شرک شما متفاوت است و یا نام شرکت Virgin را بر روی هواپیما چاپ کنید.آن اسم پیغامی ارسال می کند که بله ما متفاوت هستیم.

 

چطور یک نام مناسب انتخاب کنیم؟

نام های عمومی جذاب یا احساسی نیستند.هیچ کس نمی خواهد که کل زمان پرواز خود را صرف حرف زدن با مسئولین شرکت های نامگذاری کند.ولی فردی که در کنار شما نشسته است با نام تجاری Igor به یاد می ماند.یک اسم خوب لایه های مختلفی از معنی و احساس را به همراه دارد.به طور مثال می توانید نام Oreo یا Snapple را انتخاب کنید که به یاد می ماند.

 

استارتاپ ها چه اشتباهاتی معمولا در انتخاب اسم مرتکب می شوند؟

وقتی که استارتاپ ها نام هایی مثل kwkly یا qwerly را انتخاب می کنند بیشتر به این فکر میکنند که نامی یکتا و بی همتا باشد بدون اینکه بدانند که شاید از نظر مردم مناسب به نظر نرسد.نام شما می بایست با دلایل کافی متفاوت باشد و توانایی ادای آن آسان باشد.نامی که ادا کردن آن سخت باشد مشتریان شما را پیدا نخواهند کرد.

بعضی ها هم هستند که در دیکشنری به دنبال نام می گردند.ولی هیچکس به معنی تعریف شده و دقیق کلمه دقت نمی کند.نامی که انتخاب می کند می بایست نشان دهد که کار شما چیست.نام The Chrysler Crossfire را در نظر بگیرید.در دیکشنری معنی مثبت و خوبی ندارد ولی بسیار مناسب است چون مثل نام ماشینی است که جیمز باند می راند.

شما یک شرکت را نام گذاری نمی کنید بلکه موقعیت آن شرکت را نام گذاری میکنید.


منبع:کاریا

  • geek



در سال ۲۰۱۳، فروشگاه اپلیکیشن اپل ۵۰ میلیارد دانلود را پشت سر گذاشت و توانست از فروش اپلیکیشن‌های پلتفرم‌های مختلف بیش از ۲۵ میلیارد دلار به‌ دست آورد. می‌خواهیم برخی از دلایل این پیشرفت را از نگاه یکی از سازندگان اپلیکیشنی موفق برای iOS بررسی کنیم. خانم Lisa Bettany، عکاس و چهره معروف مسابقات اسکی، به همراهی جمعی دیگر، اپلیکیشنی ساخته است که تلفن هوشمند را به یک ابزار پیشرفته عکاسی بدل می‌کند. Camera+ در حال حاضر حدود ۱۱ میلیون کاربر دارد.



اپلیکیشن‌های موفق اپلیکیشن‌های ساده هستند

هدف ما از ساخت Camera+ در آغاز، این بود که کاربران بتوانند یک دوربین حرفه‌ای روی آیفون خود داشته باشند. در مقام یک عکاس، تصور شما این است که باید تعداد زیادی دکمه و کلی امکانات برای تنظیم هر عکس داشته باشید. اما ما به این نتیجه رسیدیم که مردم فقط می‌خواهند لحظه‌ها را ثبت کرده و آن‌ها را به اشتراک بگذارند. چیزهایی که به اپلیکیشن اضافه می‌کنیم، چیزهایی شبیه فیلتر وضوح هستند؛ که سایه‌ها و کنتراست عکس را تقویت می‌کند تا عکس‌های بهتری داشته باشیم و هر کسی می‌تواند از آن‌ها استفاده کند.


به چشم آمدن یا نیامدن

هیچ‌کس به یک ماشین‌حساب یا اپلیکیشن هواشناسی دیگر روی موبایلش نیاز ندارد. مشتریان متفاوتند، اگر می‌خواهید اپلیکیشنتان موفق باشد باید ببینید نیاز کاربران چیست. اگر دارید یک ابزار کاربردی می‌سازید این ابزار باید مرزهای امکانات سایر ابزارهای مشابه را شکسته و حرف کاملا جدیدی برای گفتن داشته باشد، در اینصورت اپلیکیشن شما بهتر از هر چیز دیگری خواهد بود.


سرعت پیروز است

اپلیکیشنی بسازید که کار کند؛ و در ضمن بدون هیچ ایرادی کار کند. ساده به نظر می‌رسد ولی این موضوع برای هر اپلیکیشنی یک مبارزه است. چرا که دستگاه‌های بسیار مختلفی در بازار موجود است و شما نمی‌دانید اپلیکیشنتان روی تک‌تک آن‌ها چگونه کار خواهد کرد. ما روی اپلیکیشنمان یک صفحه نمایش میانی داشتیم که زمان باز کردن اپلیکیشن و پیش از دیدن خود اپلیکیشن دوربین دیده می‌شد. این صفحه خیلی باحال بود، درست شبیه یک دوربین واقعی، اما این مرحله اضافه کاربر را آزار می‌داد. توسعه خیلی از فیلترهای اولیه ما خیلی طولانی به نظر می‌رسید. ماه‌ها کار کردیم تا متوسط زمان راه‌اندازی را از ۲۰ ثانیه به شروع فوری پس از ضربه روی آیکون اپلیکیشن برسانیم.

  • geek

بهترین راه پیدا کردن ایده های استارتاپی، این است که دنبال «ایده استارتاپی» نباشید و دنبال حل کردن مشکلاتی باشید که خودتان هم دارید.


بهترین ایده ها 3 چیز مشترک دارند: 1) ایده مشکلی را حل میکند که خود بنیانگذاران با آن سر و کله میزنند، 2) خود بنیانگذاران میتوانند محصولی بسازند که این مشکل را رفع کند و 3) بقیه زیاد به ارزش حل کردن آن مشکل پی نبرده اند.



چرا توصیه میکنم که مشکلی که حل می کنید، مشکلی باشد که خودتان با آن سر و کله میزنید؟ یکی از دلایلش این است که در آن صورت مطمئن هستید که این مشکل وجود خارجی دارد! به نظر بدیهی می آید، ولی خیلی از کارآفرینان را میشناسم که در پی حل مشکلاتِ تخیلی هستند.


برای مثال فرض کن که من بخواهم یک شبکه اجتماعی برای صاحبان سگ و گربه بسازم. در اولین نگاه، ایده بدی به نظر نمی آید. میلیون ها انسان حیوان خانگی دارند. اغلب به این حیوانات خیلی توجه میکنند و پول خوبی برای نگه داری آنها می دهند. حتی اگر 2 یا 3 درصد از این افراد هم کاربران من شوند، پول خوبی می توان در آورد. به آنها می توان تبلیغات نشان داد، یا ماهانه پول گرفت و ویژگی های منحصر به فرد به آنها ارائه داد.


خطر این ایده این است که اگر با چند نفر از دوستان که صاحب حیوان خانگی هستند، صحبت کنم، آنها هیچ وقت به من نمی گویند که این ایده افتضاح است. شاید بگویند که «آره، شاید یک روزی بخوام از این سایت استفاده کنم». حتی بعد از اینکه سایت این استارتاپ افتتاح شد هم برای خیلی ها جالب باشد. ممکن است خودشان از این سرویس استفاده نکنند ولی می شود تصور کرد که افراد دیگری از آن بهره ببرند. و در نهایت سایت، به علت نداشتن کاربر به کما می رود و بعد می میرد.


برای اجرای یک ایده استارتاپی، باید مطمئن شد که حداقل مخاطبینی هستند که که واقعا و ضرورتا به آن نیازمندند. نه فقط کسانی که شاید روزی به آن نیاز پیدا کنند.


شما می توانید دو نوع محصول بسازید. محصول شما میتواند ارزش محدودی به جمعیت زیادی برساند و یا ارزش زیادی به جمعیتی محدود. دومی گزینه بهتری است. نه اینکه فکر کنید همه ایده ها خوب از این دسته هستند ولی تقریباً تمامی ایده های مناسب از گزینه دوم شروع میکنند. برای مثال فیسبوک از گزینه دوم استفاده کرد. اولین نسخه سایت مختص چند هزار نفر از دانشجویان هاروارد بود. با اینکه تعداد کاربران در شروع کار کم بود ولی همین عده محدود واقعا خواستار چنین سرویسی بودند.


زمانیکه یک ایده برای استارتاپ دارید از خود بپرسید: چه کسی هم اکنون خواهان چنین سرویسی است؟ چه کسی با اشتیاق خواهان آن است حتی اگر نسخه اولیه پیش پا افتاده و به درد نخور آن توسط یک تیم کوچک ساخته شده باشد؟ اگر پاسخی برای این سوالات ندارید احتمالا ایده شما، ایده خوبی نیست.


از کجا میتوان فهمید که ایده ای قابلیت گسترش را دارد یا نه؟ در برخی مواقع نمی توان به درستی حدس زد. موسسان AirBnB در ابتدی کار نفهمیدند که در حال ورود به چه بازار بزرگی هستند، ایده آنها در ابتدا خیلی محدودتر بود. در ابتدا آنان این امکان را به صاحب خانه ها می دادند که طبقه های خالی را به مهمانهای بیرون شهری کنفرانسها اجاره دهند. آنها در ابتدا پیش بینی ای از گسترش آن ایده نداشتند و ابعاد گسترده این ایده به تدریج خودش را نمایان کرد.


رابرت پرسیگ می گوید: می دانی چطور باید یک نقاشی کامل و بی نقص بکشی؟ خودت را کامل و بی نقص کن و سپس بطور طبیعی نقاشی کن.


با نگاه به داستان موسسان موفق می توان دریافت که ایده شکل گرفته در ذهن آنان نتیجه تحریک یک ذهن آماده توسط عوامل خارجی بوده است. بیل گیتس، پال الن، مارک زاکربرگ، همه افرادی بودند که اشتقاق زیاد به مباحث مختلف و ذهن های آماده برای دیدن فرصتهای ارزشمند داشته اند.


واژه یا فعلی که در رابطه با استارتاپ ها باید استفاده کرد "اندیشیدن" نیست بلکه "توجه کردن" است. ما در YC به ایده هایی که بصورت طبیعی از میان تجربیات موسسین ایجاد شده و رشد پیدا می کنند را ایده های استارتآپی ارگانیک یا طبیعی می نامیم. اکثر استارتاپ های موفق به همین شکل آغاز می شوند. وقتی از روش ایده ارگانیک استفاده می کنید، گاهی آن را نمی بینید تا زمانی که نشانه هایی توجه شما را به سمت کمبود چیزی جلب می کنند.


اگر به دنبال ایده های استارتاپی هستید فقط به دنبال جواب این سوال نباشید که "جای چی خالیست؟" بلکه ذهن خود را به روی این سوال که "آیا این میتونه یک شرکت یا کسب و کار بزرگ بشه؟" نیز ببرید.

  • geek

قبل از اینکه به موفقیت برسید، باید باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. این جمله فقط یک عبارت کلیشه‌ای نیست. مهم نیست که قبلا چه باوری داشته‌اید از هم اکنون می‌توانید با تغییر در باورهای زندگی خود را متحول کنید.


در زیر 13 راهکار فکر کردن همانند یک میلیونر را با هم مرور میکنیم:


1. ثروت یک مقوله ذهنی است

اشتباه رایج ما این است: « چیزهایی را که باید در درون خودمان جستجو کنیم، اغلب در دنیای خارج منتظرشان هستیم.» موفقیت از درون ما ریشه می‌گیرد. تنها وقتی واقعا احساس خوشبختی می‌کنیم که منشاء رویدادهای خوب و خوشایند از درون هر یک از ما ریشه بگیرد. قبل از ثروتمند شدن در زندگی، باید از ثروتمند شدن در ذهنمان شروع کنیم. یادگیری اصول با ذهن ناهوشیار نکته‌ای بسیار اساسی و بنیادی است. آموختن این موضوع به مردم بسیار مهم است؛ آن‌ها باید موفقیت و خوشبختی را باور کنند . آن را با شور و اشتیاق فراوان بخواهند. هنوز اکثر مردم، با یک یا چند بار زمین خوردن و ناکامی سست می‌شوند و به جای تلاش، زانوی غم بغل می‌گیرند. اراده برای قدرتمند شدن، همیشه ساده نیست . در افراد بی‌ثبات، بی اراده، منفعل و بی‌انگیزه، این ضعف اراده پایدار و مستحکم  شده است و برطرف کردن آن بسیار دشوار است.


2. باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید.

قبل از اینکه به موفقیت برسید، باید باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. این جمله فقط یک عبارت کلیشه‌ای نیست. مهم نیست که قبلا چه باوری داشته‌اید از هم اکنون می‌توانید با تغییر در باورهای زندگی خود را متحول کنید. «بدون داشتن باورهای مثبت و عمیق، هرگز موفق نخواهید شد.» اگر باور نداشته باشید که می‌توانید ثروتمند و متمول شوید، هرگز به ثروت دست نمی‌یابید. متاسفانه اجتماعاتی که در پرورش فکر افراد دخیل‌اند، بیش از پرورش خوش‌بینی در افراد، آن‌ها را به سمت افکار بدبینانه هدایت می‌کنند. اغلب افراد می‌گویند « هرچه را که می‌خواهید در دنیای واقعی نمی‌توانید به دست آورید یا با خیال‌پردازی وقت خود را تلف نکنید.» ما غالبا این حرف‌ها را می‌شنویم و با این تفکرات، باورهایمان شکل می‌گیرد، در نتیجه این‌طور به نظر می‌رسد که ثروت به تعداد محدودی از افراد خوش‌شانس اختصاص دارد. اما این افکار درست نیست، نقطه عطف زندگی افراد موفق جایی است که به کامیابی خود ایمان می‌آورند.




3. تصویر مثبتی از پول وموفقیت در ذهنتان ایجاد کنید.

موانع ذهنی خود را درباره‌ی پول و موفقیت، بشناسید. نوع رابطه خود را با پول کشف کنید. ارتباط شما با پول مثبت است یا منفی؟ وقتی افکار خود را درباره‌ی پول به خوبی شناختید، حتما آن‌ها را یادداشت کنید. نگاهی بیاندازید و ببینید چرا این افکار و باورها را نسبت به پول داشته‌اید. سپس، کم‌کم تصویرهای قدیمی ذهنتان را که شما را مایوس و دلسرد کرده‌اند، کنار بگذارید و از آن‌ها صرف نظر کنید.


4.بادقت و مراقبت، افکار خود را وارسی کنید.

بر روی اهداف خود تمرکز کنید. برکت، خوشبختی و موفقیت به زندگی شما رو می‌آورد. حساب بانکی باز کنید و هر هفته مبلغی را پس‌انداز کنید. این کار باعث  رشد و افزایش این پول می‌شود و تمرکز  شما را کم‌کم از مفهوم نداشتن به مفهوم رشد، سوق می‌دهد. سرانجام بدون تلاش آگاهانه، تمرکز و توجه شما به رشد و موفقیت معطوف خواهد شد؛ با این روش همه‌ی افکار شما متحول می‌شود.


5.برای افکارتان مجدداً برنامه ریزی کنید.

هر روز، با اطمینان ساعتی را به برنامه‌ریزی ذهنتان اختصاص دهید. خیال‌پردازی کنید و تصویرهای ذهنی مثبت و حتی خیالات خام، در سر بپرورانید. در حالت آرامش، قبل از خواب ذهنتان را غرق تصویرهای مثبت کنید، احساس کنید هر چه را می‌خواهید، اکنون دارید. این کار را به‌طور روزانه و هر هفته، تکرار کنید. به زودی شاهد تحول در زندگیتان خواهید بود.


6. از خودتان بپرسید: اگر همه‌ی دنیا مال من بود و بی‌نهایت زمان داشتم چه می‌کردم؟

اگر همچنان به کار فعلی خود می‌پرداختید یعنی دقیقا در مسیر خوبی حرکت می‌کنید و همان کاری را انجام می‌دهید که باید انجام دهید. اما اگر ترجیح می‌دهید به کار دیگری بپردازید از خودتان بپرسید: چگونه می‌توانم آن‌طور زندگی کنم که واقعا دوست دارم؟

7. از گفتگوهای درونی خود، آگاه شوید.

زندگی همان چیزی را به شما می‌دهد که می‌خواهید. زندگی را آن‌طور که در رویاهایتان می‌بینید، به صورت یک نمایشنامه بنویسید. تصمیم با شماست که زندگیتان را چگونه رقم بزنید.


8. برای رسیدن به رویاهایتان مبارزه کنید تا آن‌ها را به رویای بزرگ تر مبدل سازید.

داشتن آرزوهای بزرگ و رویاهای عمیق کلید موفقیت است. ذهن ناهشیار تنها محدودیت‌هایی را می‌شناسد که خود شما بر باورهایتان تحمیل کرده‌اید. البته این باورها می‌توانند تغییر کنند. آرزوی افراد، با تحول دورهای زندگی تغییر می‌کند.




9. در حالت آرامش، عبارات تلقینی و فرمول‌های زیر را برای موفقیت با خود تکرار کنید.

من انسان منحصر به فردی هستم و چیزهای زیادی برای ارئه به دیگران دارم.

من موظفم که خودم باشم.

من موفق می‌شوم.موفقیت وخوشبختی را به زندگی‌ام دعوت می‌کنم.

اشخاص و موقعیت‌هایی را که به من کمک می‌کنند، پیدا می‌کنم.

من روز به روز، بهتر و بهتر می‌شوم.


10. روی یک برگ کاغذ بنویسید که دوست دارید درآمدتان در سال چه‌قدر باشد.

با این کار یک تصویر ذهنی از مبلغی که درنظر دارید در ذهن خود می‌سازید و هدفتان را مشخص می‌کنید. شما می‌توانید ثروتمندتر از آن باشید که فکر می‌کنید.


11. مبلغی را که چند لحظه قبل نوشتید در دو ضرب کنید و واکنش خود را ارزیابی کنید.

اگر در ابتدا مبلغ 50000 دلار را یادداشت کرده‌اید حالا از خودتان بپرسید که چرا همان موقع رقم 100000 دلار را ننوشته‌اید. درباره‌ی این هدف بزرگتر چه احساسی دارید؟ آیا فکر می‌کنید 100000 دلار خیلی زیاد است؟ هر ساله هزاران نفر، به جمع میلیونرها می‌پیوندند و میلیون‌ها نفر دیگر درآمدی بالغ بر 1000000 دلار دارند. آن‌ها به قدر کافی تصویر مثبتی از خود دارند که بتوانند به اهداف مورد نظرشان برسند.


12. حال بنویسید که می‌خواهید با زندگی‌تان چه کنید.

تا آنجا که امکان دارد جزئیات را هم منظور کنید.  چه کاری دوست دارید انجام دهید؟ چه مقدار پول می‌خواهید به دست آورید؟ در 5 سال آینده؟ در 10 سال آینده؟ در 20 سال آینده؟


13. اهداف سال آینده‌ی خود را ترسیم کنید.

همین که هدف روشنی برای سال بعد در ذهن خود ساختید، برنامه‌ای گام به گام برای دستیابی به آن هدف، بنویسید. هر آنچه را که برای اجرای این برنامه نیاز دارید، در برنامه‌ی خود بگنجانید و برای هر مرحله‌ی تاریخی تعیین کنید.

  • geek
با دانستن این موارد راحت تر می‌توانید امور کارتان را در دست بگیرید و بر کارتان مدیریت داشته باشید.
گام اول) برنامه کاری خود را بنویسید: با استفاده از ابزار‌های مختلفی می‌توانید برنامه کاری خود را یادداشت کنید. داشتن یک برنامه کاری خوب به شما دید مناسبی از چگونگی ادامه روند کار خواهد داد.
گام دوم) از آموزش‌ها و مهارت‌های مرتبط با کارتان بهره بگیرید: شما می‌توانید با شرکت در دوره‌های آموزشی مرتبط با کارتان دانش خود را از حوزه کاری تان بالا ببرید. در صورت عدم دسترسی به چنین دوره‌های می‌توانید از تجربیات افرادی که در زمینه حرفه شما فعالیت دارند استفاده کنید.
گام سوم) محل کار خود را تعیین کنید: موقعیت کاری خود را مناسب با نوع مشتریان و قوانین بازار کار انتخاب کنید.
گام چهارم) منابع مالی تان را مشخص کنید: شما از راه‌های مختلف می‌توانید سرمایه مورد نیازتان را برای شروع کار تأمین کنید. با توجه به نوع حرفه ای که قصد ورود به آن را دارید، می‌توانید از وام‌های بانکی، انواع ضمانت نامه‌ها و... استفاده کنید.
گام پنجم) ساختار حقوقی کار خود را مشخص کنید: پیش از ورود به کارتان باید قالب کاری خود را مشخص کنید. برای مثال کار شما می‌تواند در قالب شرکت سهامی یا موسسه باشد. بسته به نوع کارتان باید ساختار حقوقی خود را مشخص کنید.
گام ششم) نام تجاری خود را ثبت کنید: با توجه به قوانین ثبتی کشورتان نامی متناسب با قوانین موجود انتخاب کنید و نسبت به ثبت آن اقدام کنید.
گام هفتم) شماره شناسایی مالیاتی بگیرید: متناسب با نوع کارتان شما باید مالیات پرداخت کنید، برای این امر پس از ثبت شرکتتان باید به اداره مالیاتی شهر خود مراجعه کنید و شماره شناسایی مالیاتی خود را بگیرید.
گام هشتم) برای پرداخت مالیات ثبت نام کنید: پس از دریافت شماره شناسایی نسبت به نحوه پرداخت مالیات خود اقدام کنید.
گام نهم) مجوز‌های شغلی مورد نیازتان را دریافت کنید: لیستی از مجوزهای کاری مربوط به خود را پیدا کنید و نسبت به دریافت مجوزهای مورد نیازتان اقدام کنید.
گام دهم) ساختار کاری خود را بشناسید: قوانین حقوقی مربوط به کارتان را بیاموزید، مشورت با یک وکیل در این زمینه می‌تواند برای شما کارساز باشد.
  • geek


1. اهداف مالی را کنار بگذارید:

تحقیقات نشان می دهد اهداف مالی و انجام یک کار به امید جایزه گرفتن ذهن شما را کانالیزه خواهد کرد و خلاقیت شمار را خواهد گرفت. داشتن اهداف مالی مثل این است که سر خود را داخل یک کانال کنید که در طرف دیگر آن کیسه های طلا قرار دارد و سعی کنید از طریق کانال به کیسه ها برسید. سر خود را از کانال بیرون بیاورید راه حل را جایی بیرون کانال جستجو کنید.


2. بی توجهی به باور عمومی:

آنچه افکار عمومی به شما می گوید ممکن است خیر خواهانه باشد اما خلاقیتی در آن نیست آن ها هیچ گاه راه حل جدید ارائه نمی دهند و مدام بر این باور اند که راه حل هایی قبلی باید اصلاح شود. بی توجهی به آن ها شما را از انجام یک رفتار سنتی و تکراری دور خواهد کرد و شما راه حل جدید را پیدا خواهید کرد.


3. به دغدغه های خودتان بپردازید:

آن چه مشکل و دغدغه حتی مسخره و ناچیز شماست اگر حل شود آغاز یک انقلاب بزرگ خواهد بود. شما متخصص اصلی حل مشکلاتی هستی که مدت هاست با آن های سرو کار دارید.


4. خلاقیت یک اثر ذاتی ست:

خلاقیت را نمی شود جستجو کرد، در سرچ گوگل یا در روش زندگی دوستان در خارج کشور ایده مد نظر شما وجود ندارد. برای شروع یک ایده به خودتان رجوع کنید، این ایده خلاقانه در گوشه ای از وجود هر فردی قرار دارد. خودتان باشید.


5. هوشمند بود بی معناست باید خلاق بود:

اگر به شما گفته شده که معدل کمی دارید یا توانایی و تخصص انجام کارهای سخت و طاقت فرسا را ندارید یا نمی توانید مسئله ای را که به شما دیکته شد حل کنید همه این ها به معنی ست که شما در انجام کارهای سخت توانمند نیستید مردم کسی را که کار سختی را انجام می دهد هوشمند می دانند در حالی که آینده در دست افرادی است که ساده، لذت بخش و خلاقانه پیش خواهند رفت.


6. زندگی کنید انگار که فردایی نیست:

فرض کنید که فرصت های زیادی برای انجام کارهای مختلف دارید و می توانید هر کاری را که دوست دارید انجام دهید، انگار در بهترین کشور دنیا با بهترین امکانات زندگی می کنید و هیچ مشکلی سر راه شما نیست، توجه به مشکلات محیطی و تطبیق ایده هایتان با آن ها شما را فرسوده خواهد کرد و ذهن جوان و خلاقتان پیر و ترسو خواهد شد.


7. وسواس را کنار بگذارید:

تنها راه برای فهمیدن مزه یک نوشیدنی نوشیدن آن است، تجربه کنید و سعی نکنید محیط اطراف و اطرافیانتان را کنترل کنید. به فکر پیش بینی مشکلات آینده نباشید آینده اتفاق خواهد افتاد و شما صد درصد را حل مناسب برای شرایط مختلف را پیدا خواهید کرد. برای آن چه که اتفاق نیافتاده برنامه ریزی نکنید.

  • geek

برنامه‌های معمولی که ما از آنها استفاده می‌کنیم، چند خط کد دارند؟ کدها چیزهای مهمی هستند، چه کدهای فتوشاپ را در نظر بگیرید و چه کدهای ژنوم انسان.

یک هواپیمای بی‌سرنشین نظامی ۳٫۵ میلیون خط کد دارد، که تقریبا ۳ برابر کدها ژنم یک باکتری است و این به معنی آن است که بشر توانسته یک ماشین نیمه‌خودکار بسازد که ظاهرا پیچیده‌تر از نوعی از حیات طبیعی است.

به یاری نمودار بسیار جالبی که در زیر مشاهده می‌کنید، بدون اینکه دانشی در مورد کدنویسی داشته باشید، می‌توانید آنها را از نظر تعداد خط‌هایشان با هم مقایسه کنید.

بیشتر شدن کدها در یک برنامه، همیشه به معنی پیچیده‌تر شدن و یا بهتر شدن آن نیست، مثلا ویندوز ویستا ۵۰ میلیون خط کد داشت، در صورتی که ویندوز هفت ۴۰ میلیون خط کد دارد.

نمودار زیر بسیار جالب است و با آن می‌توانید تعداد خطوط برنامه‌های بعضی از دست‌ساخته‌های مهم بشر مثل مریخ‌نورد کنجکاوی، تلسکوپ فضایی هابل، هواپیمای F35 یا بویینگ را با نسخه‌های مختلف ویندوز، مک، دبین، مرورگرهای محبوب فایرفاکس و کروم و ژنوم موش، مقایسه کنید.

3021256-inline-800linesofcode52

1pezeshk

مشاهده نمودار در ابعاد بزرگ

  • geek
بیدار شوید و بدرخشید! صبح‌های زود باید به دوست جدیدتان تبدیل شود. چه از آن خوشتان بیاید و چه از آن متنفر باشید باید بدانید که استفاده بهینه از ساعت‌های قبل از شروع کار کلید زندگی سالم و موفق است. بله، سحرخیزی خصوصیت رایج بسیاری از مدیران عامل معروف، مدیران ارشد دولتی و خصوصی و بسیاری افراد دیگر است.
مارگارت تاچر هر روز ۵ صبح از خواب بیدار می‌شد. فرانک لوید رایت که ۴ صبح و رابرت ایگر مدیرعامل دیزنی که ۴:۳۰ صبح از خواب بیدار می‌شوند فقط چند مثال از این‌گونه افراد هستند. می‌دانیم به چه فکر می‌کنید…اینکه شما شب‌ها بهتر کار می‌کنید. زیاد تند نروید. بر طبق گفته مجله Inc ثابت شده است که افراد سحرخیز فعال‌ترند و بهره‌وری بالاتری دارند. به علاوه، حسن این کار برای سلامتی آن‌هایی که قبل از شروع کار کمی زندگی می‌کنند بیش از این‌هاست. بیاید ۵ کار که افراد موفق قبل از ۸ صبح انجام می‌دهند را با هم مرور کنیم:

۱. ورزش کنید.
بیشتر افرادی که به طور مرتب روزانه ورزش می‌کنند این کار را صبح‌ها انجام می‌دهند. چه یک جلسه یوگای صبحگاهی باشد یا رفتن به باشگاه ورزشی، ورزش کردن قبل از کار انرژی شما را در آن روز تقویت کرده و حس پیروزی را به شما انتقال می‌دهد. ورزش صبحگاهی همچنین احتمال اینکه بعد از یک روز بلند کاری روی کاناپه بیفتید را از بین می‌برد. حتی اگر آنقدر با فکر کردن به یک پیاده روی صبحگاهی در ۵ صبح چشمانتان برق نمی‌زند، فقط سعی کنید هر روز ۱۵ دقیقه زودتر از خواب بلند شوید و کمی بدنتان را روی تخت کش بدهید! این به بدن شما کمک می‌کند تا کاملاً بیدار شده و برای یک روز خوب آماده شود.

۲.برای روز پیش رو برنامه‌ریزی کنید.
پتانسیل خود را با برنامه‌ریزی برای برنامه های روزانه‌تان، اهدافتان و کارهایی که باید انجام دهید به حداکثر برسانید. صبح زمان خوبی برای این کار است چون از معدود زمان‌های ساکتی است که فرد در طول روز از آن برخوردار می‌شود. صبح‌های زود قدرت تفکر را بالا برده و به شما کمک می‌کند تا کارهایتان را اولویت بندی کنید. همچنین در هنگامی که می‌خواهید همه چیز طبق برنامه پیش برود، این کار به شما اجازه می‌دهد تا از قدرت حل مسئله غیر قابل انکاری برخوردار شوید. در هنگام برنامه‌ریزی سلامت روحی خود را از یاد نبرید. پس از جلسه کاری پر استرستان ۱۰ دقیقه استراحت پیش‌بینی کنید تا اطراف محل کار پیاده روی کرده یا چند دقیقه پشت میز کارتان تمرکز کنید. سعی می‌کنید تغذیه سالم داشته باشید؟ برای عصرتان یک جا باز کنید تا چند اسنک مقوی درست کرده و روز بعد به سر کار بیاورید.

۳. یک صبحانه سالم بخورید.
همه ما دیده‌ایم که افراد چطور با یک فنجان قهوه و شکمی خالی از خانه بیرون می‌دوند. پشت میزشان می‌نشینند و حسرت می‌خورید که چه صبحانه خوشمزه ای ممکن بود الآن بتوانند بخورند. این خوب نیست. از زمان بیشتر در صبح‌ها برای تغذیه جسمتان و مواجه شدن با وظایف پیش رویتان استفاده کنید. این کار ذهن شما را روی کاری که انجام می‌دهید متمرکز نگه می‌دارد نه روی صدای قار و قور شکمتان! صبحانه نه تنها برای سلامت جسمانی شما مفید است بلکه روی بهبود روابط شما نیز تأثیر مثبت می‌گذارد. حتی ۵ دقیقه صحبت با بچه‌ها یا همسرتان در هنگام خوردن صبحانه می‌تواند روحیه شما را قبل از خروج از منزل بالا ببرد.

۴. خیال‌بافی کنید.
این روزها آن قدر در مورد سلامت جسمانی می‌شنویم که گاهی اوقات سلامت روانیمان را فراموش می‌کنیم. صبح بهترین زمان برای وقت گذرانی آرام درون ذهنتان برای خیال‌بافی یا تمرکز کردن است. کمی وقت صرف این کنید که روزی که پیش رو دارید را تصور کنید و روی موفقیتی که در پی آن هستید متمرکز شوید. حتی فقط چند دقیقه خیال‌بافی و تفکر مثبت می‌تواند به بهبود روحیه شما کمک کرده و فشار کاری آن روز را برای شما کم کند.

۵. قورباغه خود را قورت بدهید.
همه ما در لیست کارهایمان یک کار هست که از آن واهمه داریم. این کار تمام روز یا شاید هفته جلوی چشم شما رژه می‌رود تا اینکه در نهایت آن را پس از به تعویق انداختن‌های زیاد انجام دهید. یک راهکار ساده برای از بین بردن این استرس وجود دارد: آن کاری را که در لیست کارهایتان از همه کمتر دوست دارید اول انجام دهید. به جای انتظار کشیدن برای رنج حاصل از آن از ابتدای روز و در حالی که دارید قوه‌تان را می‌خورید تا موقع ناهار، آن را از سر راه خود بردارید. صبح زمانی است که شما معمولاً بیشتر استراحت داشته‌اید و سطح انرژی‌تان بسیار بالاست. پس بیشتر آماده هستید که پروژه های سخت‌تر را انجام دهید. اگر این‌طور به قضیه نگاه کنید، روزتان بسیار آسان‌تر می‌گذرد و با رسیدن به انتهای روز کاری کارهای ساده‌تری برای انجام دارید و بسیار ریلکس تر وارد زمان استراحت و تفریحتان می‌شوید.


منبع:bia2it

  • geek

همیشه فرآیند طراحی و به کار بردن استراتژی خوب و مناسبی برای زود انجام شدن کارها و راضی نگه داشتن مشتری ها از اولین روندهای یک کار طراح بوده و خواهد بود. طراح باید قبل از اینکه با مشتری و پروژه پیش روی خود مواجه شود ، از مهارت ها و تخصص های خود کاملا آگاه بوده و بداند که چه روش و چه متدی را برای پییشرفت کار خود به کار ببندد.

در واقع اکثر کارهای طراحی مثل طراحی وب سایت ، کارت ویزیت ، آیکون و لوگو ، بروشور و دیگر چیزها از یک فرآیند اولیه آغاز شده و طراح می بایست مشتری را از این روندها آگاه سازد.

بنابر این اگر شما به عنوان یک طراح از روندهای این کار آشنایی ندارید ، می توانید در این پست به نکات زیر توجه نموده و از آنها در کلیت کارتان استفاده کنید.

1- شروع پروژه

برای دریافت و شروع پروژه نیاز است که مشتری و طراح در مورد جزئیات ریز و درشت و مشخصات انجام پروژه به بحث و گفتگو بنشینند. در این بحث و گفتگو که می تواند به صورت آنلاین یا آفلاین باشد ، مشتری تمام درخواست ها و اطلاعات لازم را به عنوان گزارشات اول کار به طراح ارائه می دهد و اینکه مثلا پروژه در مورد چیست و یا می خواهد چگونه انجام شود.

همچنین مشتری در این دیدارها و گفتگوها در مورد اهداف و مقاصد خود و چیزهای دیگر به روشنی صحبت کرده و می بایست تک تک جزئیات را به عرض طراح برساند. البته در این بین عملکرد طراح نیز بسیار مهم است و اگر بتواند نمونه کارهای خود را به مشتری نمایش داده تا کارفرما بهتر بتواند با روحیات و نحوه کار طراح آشنا شود نیز بسیار مفید خواهد بود.

گرچه در مورد کارها و پروژه هایی که در فضای آنلاین انجام می شوند ، می توانند به همان صورت الکترونیکی قراردادها و گفتگوها انجام شود ( مثلا از طریق چت ، ایمیل ، اسکایپ و … ). نکته ای که در اول کار باید به آن توجه نمود اینست که هر دو طرفین بتوانند در همان مباحث اولیه به درک خوب و مناسبی از یکدیگر و اهداف و مقاصد مربوطه برسند.

project start

2- جمع آوری اطلاعات

همانطور که شما به عنوان طراح با مشتری خود صحبت می کنید ، نباید فراموش کنید که تمام اطلاعات لازم برای انجام کار را از او درخواست نمایید و باید از قبل بدانید که چه سوالاتی را از او بپرسید :

  • هدف از این پروژه چیست ؟
  • مخاطبان این پروژه چه کسانی هستند؟
  • پیام ها و اطلاعات پروژه مربوط به چه موضوعی هستند ؟
  • ابعاد و اندازه کار چگونه است ؟
  • رنگ و فونت و عناصر گرافیکی چگونه باشند ؟
  • آیا طرحی از قبل در نظر دارد یا خیر ؟
  • مهلت انجام کار چقدر است ؟
  • و …

research

3- تحقیقات بیشتر

  • پس از اینکه مشتری تمام درخواست ها و اطلاعات لازم را به شما داد ، باز هم نیاز دارید که به اطلاعات بیشتری به صورت عمیق تر دست پیدا کنید . این موضوع کمک می کند که شما در مسیر صحیح و درستی قدم بردارید.

چیز دیگری که در این بین باید مورد آزمون و خطا قرار بگیرد اینست که مشتری مطمئن شود که شما با توجه به تخصص و سابقه کارتان بتوانید از انجام پروژه سربلند بیرون بیایید. البته شما هم می توانید چند روزی را برای خلق یک اثر نمونه و به عنوان پیش تولید طراحی کرده و در یک جلسه با مشتری خود به اشتراک بگذارید تا در همان روزهای اولیه بتوانید از کیفیت مورد نظر کارفرما مطلع شده و چشم انداز مورد نظر او را پیدا کنید.

هنگامی که توانستید مقاصد مورد نیاز او را تشخیص بدهید زمان آن می رسد که سری به نمونه کارهای دیگر طراحان زده و رقبای خود را زیر نظر بگیرید و طراحی های آنها را نیز تجزیه و تحلیل کنید تا بتوانید در بین رقبای خود ایستادگی کرده و مشتری های خود را راضی نگه دارید.

نکته بعدی که می توانید به آن توجه داشته باشید اینست که از موقعیت خود در جهت آزمودن بازاریابی کارتان استفاده کرده و در انتهای هر پروژه از مشتری های قبلی خود بخواهید که نظر کلی و جزئی خود را درباره نحوه انجام کارتان به شما اطلاع دهند و از این جهت هم می توانید اطلاعاتی از نحوه خطا و اشتباهات و حتی قوت کارتان به دست آورید و از اشتباهات درس گرفته و خلاقیت خود را برای پروژه های بعدی بیشتر نمایید.

Research

4- استفاده از یک استراتژی

اکنون می بایست یک استراتژی خوب و مخصوص به خودتان را در نظر گرفته و با توجه به اطلاعات جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل آنها در مورد طراحی به نقطه اشتراکی برسید و مطمئن شوید که طراحی مورد نظرتان با نیازهای مشتری همخوانی کامل داشته باشد. همچنین با توجه به تحقیقاتی که در مورد رقبا و نمونه کارهایشان داشته اید نیز می بایست متدی را در نظر بگیرید که در همه جنبه های کاری شما قابل لمس باشد و ذهن و ایده و کار شما را در جهت درستی پیش ببرد.

علاوه بر این ها باید هدفتان را از به کار بردن جزء به جزء عناصر مختلف در کارتان بدانید و در صورت پرسیده شدن از جانب مشتری بتوانید او را راضی کرده و توضیحات لازم را بدهید.

strategy

5- خلاقیت

البته همین طور است و طراحی های شما نباید خالی از خلاقیت باشد ! قبل از اینکه هر پروژه ای را استارت بزنید باید از قبل در مورد ایده ها و ورودی و خروجی کارتان در ذهنتان ترسیمی داشته باشید.

برای حفظ خلاقیت و رشد روز افزون در حیطه کاریتان می توانید کارهای مختلفی مثل گشت و گذار در اینترنت ، ارتباط با دوستان و همکاران ، خواندن کتاب و مجله و کارهای دیگری را در دستور کار خودتان قرار دهید.

شاید بتوان گفت که صدها و هزارها راه برا ایجاد و حفظ خلاقیت یک طراح وجود دارد و البته همیشه هم ذاتی نیست و از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود. گرچه نباید فراموش نمود که ایجاد و به کار بردن خلاقیت در پروژه باید بر طبق خواسته های مشتری بوده و با اهداف او مطابقت داشته باشد.

creativity

6- طراحی و توسعه

پس از اینکه توانستید مشتری را بر طبق طراحی نمونه اولیه راضی کنید ، زمان آن رسیده که شروع به ساخت و تهیه پروژه کنید. هر طراح بر طبق همان استراتژی های از قبل تعیین شده برای روند کار خود امکانات مختلفی را در نظر می گیرد . یک طراح در اول کار از کاغذ و قلم برای ترسیم ذهنیت خود استفاده می کند و برخی دیگر از نرم افزارهای آنلاین و آفلاین و برخی دیگر نیز مستقیما به سراغ فتوشاپ و برنامه های سه بعدی می روند و در همان جا آزمون و خطا را شروع می کنند.

در این میان فقط یک چیز مهم می باشد و آن اینست که همیشه اولین گام به عنوان تمام گام ها شناخته نمی شود و باید سعی کنید در حین کار هر چه بیشتر روی کارتان توجه نموده و ادامه آن را با کوشش و خلاقیت بیشتری به پیش ببرید. البته باز هم نباید از اهداف و مقاصد مورد نظر مشتری دور شد.

design

7- طراحی نسخه های متعدد

هنگامی که شما اولین طرح مورد نظر خود را به پایان رساندید ، می توانید برای جلب توجه مشتری و همچنین نمایش مهارت خود ایده های دیگری را در نسخه های دیگری گنجانده و مثلا 2 یا 3 طرح را تهیه و به مشتری نمایش دهید. در این میان هم شما دستتان برای طراحی مورد نظر خود باز می شود و هم کارفرما می تواند از بین طرح های گوناگون بهترین طرح را انتخاب کند.

البته هیچ وقت طرح های دیگری که مورد نظر مشتری است را دور نیندازید و آنها را برای آینده و دیگر مشتری های خود نگه دارید.

multiple

8- بازنگری پروژه

هنگامی که شما طرح های ساخته شده را به کارفرمایتان نمایش می دهید ، مسلما برخی تجدید نظرهای جزئی و حذف و اضافه کردن بعضی عناصر به میان می آید و باید در مورد آنها به خوبی با مشتری بحث و جدل کنید. همه چیز باید به خوبی روشن شود و هر دو طرفین در انتها از تغییرات خواسته شده اطلاع یابند.

البته نباید همیشه تجدیدنظرها توسط مشتری مطرح شود و طراح نیز می تواند با درخواست خود از کارفرما بخواهد که مثلا کدام عناصر را باید تغییر داد و یا جایگزین نمود. گرچه این مرحله را نباید خیلی طولانی کرد و فقط موارد اصلاحی و تغییر و تحولات باید مطرح و رفع شود.

Revisions

9- تهیه و تولید

وقتی در اینجا در مورد پروژه ای صحبت می کنیم ، صرفا منظورمان فقط طراحی وب سایت نیست و می تواند هر طرحی مثل پوستر ، کارت ویزیت ، لیبل و دیگر چیزها باشد. بنابر این هنگامی که مشتری طرح پایانی را تصویب نمود ، باید در مورد نحوه چاپ و اینکه جه نوع کاغذی استفاده شود اظهار نظر کنید و اگر هم طراحی مربوط به فضای آنلاین می شود می توان در مورد نحوه ارسال و نصب و راه اندازی آن بر طبق بحث و گفتگوهای اولیه اقدام نمود.

production

10- پایان کار

بعد از تکمیل پروژه و اتمام کار زمان آن رسیده که کارفرما بر طبق مبالغ از پیش تعیین شده ، دستمزد شما را تمام و کمال پرداخت کند. البته در اینجا کار آنچنان هم به پایان نرسیده و شما موظف هستید بر طبق قرارداد فی مابین به پشتیبانی و کمک در زمان های دیگر نیز به مشتریان یاری برسانید و به نوعی ضمانت و تضمین کارتان را به او بدهید.

در آخر می توانید جویای نظر مشتری شده و سوالاتی را از راضی بودن یا نبودن او از کل فرآیند طراحی بپرسید و اینکه آیا مایل است برای پروژه های بعدی به شما رجوع کند و یا اینکه افراد دیگری را به شما معرفی نماید !

completion

  • geek