زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

زندگی یک گیک

خاطرات مختصری از علایق یک گیک

پیوندهای روزانه

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت» ثبت شده است

این متن نوشته ای از اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او این مطلب را در یکی از وبسایت های اخیر خود، یعنی “مدیوم” منتشر کرده است. به نظر می رسد بتوان به حرف های این پیر طریقت اعتماد کرد.



فرمول موفقیت یک کارآفرین:

۱- با آدم های فوق العاده کار کن.

در پیدا کردن شریک کاری و استخدام افراد، اصلا کوتاه نیایید. و همچنین با افرادی که افق دید کوتاهی دارند و یا تمایلات خود محور دارند کار نکنید.

۲- چالش های بزرگ را ترجیح دهید.

کاملا ساده است. چیزهای سخت ارزش بیشتری دارند. و چیزهای ساده نیز خیلی با ارزش نیستند. صعود به قله کوه به خاطر سخت بودنش، قابل تقدیر است. اگر آسان بود، همه می توانستند این کار را انجام دهند.

۳- تمرکز.

به اکثر چیزها نه بگو. همراه شدن ها. مردم. قهوه خوردن ها. پروژه ها. تنها تعداد اندکی از آن ها اهمیت دارند.(بله، تشخیص دادن مهم ها، کار سختی است.) خودتان را گیج نکنید.

۴- مراقب خودتان باشید.

وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، عملکرد شما مختل می شود. تصمیمات شما هم مختل می شوند. حتی شرکت شما هم مختل می شود.

۵- به اطرافیان خود  اهمیت بدهید و به آن ها عشق بورزید.

اگر شرکت شما شکست خورد، زندگی شما هنوز شکست نخورده است. ولی اگر در روابط عاشقانه خود شکست بخورید، این بار می توان گفت زندگی تان معیوب شده است.

  • geek

در گزارش چند روز پیش Mashable  از یکی از انجمن های کارآفرینی استرالیایی، نکاتی مطرح شد که با توجه به نزدیکی نسبی آن ها با ذهنیت جامعه استارتاپی ایران و اهمیت نقش زنان کارآفرین، بر آن شدیم تا این گزارش را در کاریا برای مخاطبین عزیزمان بازتاب دهیم.

چهار کارآفرین جوان استرالیایی، مهم ترین نکات برای رشد استارتاپ ها را با هم در میان گذاشتند.
این خانم ها بریجت لودون  موسس Expert360، گنویو جورج موسس The best day، ویتنی کومور موسس One shift و کت پورکیس  موسس Her fashion box هستند.

پیام آن ها بسیار ساده بود: ”دنیا در حال حاضر پذیرای کارآفرینان جوان تر و آماده تر است، پس خودت را بنداز داخل معرکه.“

با هم چهار نکته از نگاه هر یک از این چهار خانم کارآفرین جوان  را بررسی می کنیم.

۱- زن بودن یک نکته مثبت است.
بریجت لودون می گوید: ” الان موقع خیلی خوبی برای کارآفرین شدن است. واژه کارآفرین قبلا یک کلمه نامناسب محسوب می شد، ولی مردم دارن کم کم درک می کنند که کارآفرین ها قادرن چه ارزش هایی  رو تولید کنند و چه ردپای پررنگی در جامعه از خودشون به جا  بگذارند.
یک کارآفرین زن بودن ، شما رو در اقلیت قرار می دهد، که شما می تونید از این مسئله به عنوان یک نقطه قوت استفاده کنید.“

کارآفرین زن بودن، تجربه منحصر به فردی است. 
او افزود: ”کارآفرینی یعنی هک کردن، منحصر به فرد بودن و پیدا کردن چنگ و قلاب مناسب برای صید کردن مشتریان و مطبوعات. و باور کنید هیچ چیزی خاص تر از نشستن سر میز جلسه تصمیم گیری، وقتی که همه غیر شما آقا باشن، نمی تواند باشد“

بریجت مسلما از این منحصر به فرد بودنش سود برده است. هنگام کار با مجریان کار، او و همکارش  امیلی یو، نیاز به استفاده از تخصص یک متخصص را احساس کردند و Expert360  را راه اندازی کردند. این وبسایت پلتفرمی برای یاری گرفتن بی دردسر از تخصص متخصصین زمینه های مختلف کاریست.
او می گوید: ”الان موقعش رسیده که کارآفرینی را شروع کرد.“ و به این نکته هم اشارهکرد که هیچ کاری مثل کارآفرینی به مذاق قشر جوان خوش نمی آید.

۲- سریع شکست بخور و از اشتباهاتت درس بگیر.
گنویو جورج که موسس سایت خوبی برای ایجاد ارتباط بین صاحب کارها و متقاضیان کار به اسم One shift است،می گوید: ”بهترین حالت اینه که سریع و سبک بال شکست بخوری.“

این مسئله قطعا در مورد گنویو ۲۳ ساله صادق بوده است. کمپانی او سال قبل، ۱۸ میلیون دلار ارزش داشته و در حال حاضر بیش از ۳۱۰ هزار کاربر فعال در استرالیا دارد.

اگر همان اوایل راه شکست بخورید، چیز خیلی زیادی از دست ندادید.
او افزود: ”راه برای من به این همواری ها هم نبوده است.“ او سر یک کلاه برداری هنگام برون سپاری وبسایتش، ۲۵۰۰ دلار را از دست داد. ولی به جای این که این اتفاق او را زمین گیر کند، به او یاد داد تا از اشتباهش درس بگیرد. و الان می داند که قبل از هزینه کردن، ابتدا باید محصولش برایش قابل لمس باشد.
او گفت: ”دیگه اصلا بی گدار به آب نمی زنم.“

گنویو برای کمک به شما، پیشنهاد یافتن یک شریک استراتژیک را داد که بتواند سرمایه گذاری تجاری شما را کنترل کند و به شما در رشد کارتان یاری برساند.

  • geek


شکست


شاید حرف بیهوده یی نباشد اگر بگوییم شناخت شکست و دریافت دلیل آن هم، از جمله رموز موفقیت به شمار می آید.

شکست، در رسیدن به خواست ها به حدی که مورد توقع بوده، عبارت از این است که افراد  نتوانند به اندازه ی 

شایستگی شان از زحمات خود بهره برداری کنند. البته مواردی را که قصد و غرضی در راه استعداد ها سنگ می اندازند، باید از 

این مقوله جدا کرد، اگر چه افراد مستعد، برا گذشتن از سد اغراض و موانع هم راه گریز مناسب را می یابند


افرادی که حتی المقدور از استعداد های خود در راه اهداف شناخته شده شان بهره برداری نمی کنند، افراد شکست

خورده یی هستند. ناگفته نماند که موفقیت کلی و همه جانبه ی شخص در زندگی هیچ ارتباطی با موفقیت اجتماعی و وضعیت

اقتصادی افراد ندارند.


امکان دارد فردی تمامی استعداد خود را در راه رسیدن به یک هدف صرف کند، و به آن هدف هم برسد ولی هدفش

بازده مادی نداشته باشد. به عنوان مثال، شخصی که در زمینه ی خاصی از علوم تحقیق می کند و استعداد این کار را دارد و به

نتیجه مورد نظرش هم می رسد، ولی درآمد مکفی از این راه ندارد و من و شما هم او را به آسانی نمی شناسیم، در این صورت

نباید فرد شکست خورده یی به حساب آید.


من هیچ ایرادی در این کار نمی بینم که اندکی هم صمیمانه مسائل را از دیدگاه عاطفی و احساس بررسی کنیم:

به گمان من هیچ داوری، بهتر از خود انسان نمی تواند در مورد موفقیت و شکستش نظر بدهد و داوری کند. هر کس

می تواند داور عملکرد خود و شناسنده رموز موفقیت و یابنده ی دلیل شکستش باشد.


اما غمبار ترین مسئله این است که انسان در سنین پیری و ایامی که نیروی جبران را از دسلت داده، پی ببرد که 

شکست خورده است. 

تلخ ترین حقیقت این است که انسان، در سالهای ناتوانی و پایان عمر، پی ببرد که از استعداد هایش به حد کافی بهره 

نگرفته و یا این که آنها را در راه غلطی به کار برده است.

تلخ تر از این حقیقت، آن است که دریابد اشتباهش دیگر غیر قابل جبران است.


اگر برمسائل بال، عیب بزرگی به نام «سهل انگاری» را هم اضافه کنیم، اندوهی که به فرد شکست خورده دست می

دهد واقعا کشنده است.

لزم به توضیح است که اگر چنین به صراحت اظهار نظر می کنیم، دلیلش این است که سهل انگاری یکی از ساده

ترین راههای رسیدن به شکست است.

کسی که در سالهای پایانی عمر در می یابد که شکستش بر اثر سهل انگاری بوده سختتر میتواند پشیمانی را 

تحمل کند، تا کسی که تلش خود را کرده ولی به هر صورتی موفق نشده است.


ناگفته نماند که «سهل انگاری» با «آسان گیری» در امور فر ق دارد. منظور از سهل انگاری بی توجهی به امور است

در حالیکه آسان گرفتن دشواریها در بسیاری از موارد عادت خوبی هم به حساب می آید. پس اگر آسان گیری در مواردی موجب 

آرامش انسان می شود، در عوض سهل انگاری همواره جنبه ی آزار دهنده و مهلک دارد.


منظور از سهل انگاری مهلک، حالتی است که باعث می شود نیروها و شایستگی های افراد، در انجام کارها و رسیدن

به هدف بسیج نشود. درچنین شرایطی بسیاری از توانهای انسان، بیهوده هدر می رود و یا بل استفاده می ماند و مضمل می

شود. 


اینکه افرادی ممکن است تصور کنند که استعداد هیچ کاری را ندارند، تصور بیهوده یی است. چون هیچ انسان زنده

یی را نمی توان یافت که بلخره در کاری لیاقت خاصی نداشته باشد. یکی ممکن است بتواند فروشنده ی موفقی باشد، دیگری 

ممکن است نویسنده ی خوبی از کار در آید، آن دیگری امکان دارد باغبان خوبی بشود و ... . اگر افراد، توان خاص خود را در 

زمینه های مناسب بشناسند و موقعیتی فراهم آورند که حتی در اوقات فراغت خود به آن بپردازند، مسلما در آن زمینه تبحر لزم 

را هم پیدا می کنند و لمحاله موفق هم می شوند.

در پایان این بخش می توانیم مطالب این بخش را اینطور خلصه کنیم که: 

موفقیت برای شما چه مفهومی دارد؟

شکست یعنی چه؟

چطور از استعداد های خود بهره برداری کنیم؟

چگونه از علیق خود برای موفق شدن کمک بگیریم؟

پاسخ این سوال ها را در ادامه نوشته هایمان می توانید به دست آورید. به شرطی که مطالب یاد شده  را به تفکر منطقی خود

تجزیه و تحلیل کنید و مواردی را که به شما مربوط می شود از آن بیرون بکشید و به درستی با وضع خود تطبیق بدهید.


ادامه دارد......


  • geek

بیشتر کارآفرینان فکر تاسیس شرکت میلیارد دلاری خود را در ذهن می‌پرورانند، ولی یکی از بهترین راه‌ها برای ساختن یک شرکت بزرگ، ساختن شرکتی کوچک و بزرگ کردن تدریجی آن است.


تمامی ‌امید‌ها و خیال‌ها در جهان شما را به هیچ عنوان به خروجی رسیدن به میلیارد دلارتان نزدیک نخواهد کرد. در واقع، عزم کردن جزم برای خلق یک استارتاپ میلیارد دلاری بزرگترین اشتباهی است که می‌توانید مرتکب شوید.

 

«گری چو»، از مربیان مدرسه هنرهای تجسمی در نیویورک به مردم آموزش می‌دهد که چگونه استارتاپ‌های خود را با رویکردی کاملاً متفاوت شروع کنند. درسی که وی تدریس می‌کند با عنوان «طراحی کارآفرینی» سیلابسی نامتعارف دارد: زمان و انرژی خود را صرف ایجاد برنامه‌ها و طرح‌ها و نقشه‌ها برای شرکت میلیارد دلاری خود نکنید. یک شرکت یک هزار دلاری واقعی خلق کنید که به نحوی پی‌درپی و پایا کسب درآمد کند.

 

با ایجاد یک استارتاپ 1000 دلاری، شما سه درس اساسی را می‌آموزید.

 

  1. می‌توانید از لحاظ مالی کاملاً خودکفا شوید

وقتی برای درآمد به یک کار روزانه، و یا برای حفظ کسب‌وکار خود روی سرمایه‌گذاران وابسته اید، تمرکزتان را ذاتاً از دست می‌دهید. استقلال و خلاقیت شما تا حد زیادی توسط زمان و خواسته‌های دیگران محدود می‌شود. در نهایت، برای رفتن به هر جهتی مجبور خواهید بود از خود بگذرید.

خودکفایی شما را از قیدوبند این محدودیت‌های خارجی رها می‌کند، و نخستین گام برای خودکفایی این است که استارتاپ شما به «سوددهی ریمن» (یعنی اینکه میزان کسب درآمد یک استارتاپ  تنها به اندازه‌ای باشد که مخارج زندگی موسس را تامین کند) برسد. توانایی شما در پرداخت اجاره‌ها از طریق استارتاپ جدید این حس را به شما القا می‌کند که توانسته‌اید از لانه خارج شده و به تنهایی پرواز کردن را شروع کنید، و این دو حس همزمان ترس و شعف است که شما را به جلو می‌راند.

 

  1. برای ایجاد یک کسب‌وکار به چه چیزهایی نیاز دارید

این حقیقت که رسیدن به درآمد پایستار 1000 دلاری برای شرکت من یعنی iDoneThis زمانبر بود، به طرز باورنکردنی‌ای اعصاب‌ و روانم را خرد می‌کرد. ولی به محض اینکه به این نقطه عطف رسیدیم، متوجه شدم که تمامی انتظارها و زحمات ما تلف نشده است. در طی این دوره، متوجه شدیم که چگونه چیزی را بسازیم که مردم می‌خواهند و اینکه چگونه آن را به دستشان برسانیم.

 

اگر روی خلق شرکت میلیارد دلاری خود متمرکز شوید، احتمال زیاد به بیراهه‌ها هدایت شده و به جای اینکه انرژی خود را صرف کسب نخستین 10 دلاری بکنید فوراً جذب وعده و وعید پول سرمایه‌گذارها خواهید شد. مشکل این است که جذب سرمایه و سرمایه‌گذار بسیار متفاوت از اداره‌ی و پیشبرد یک شرکت است. بسیاری از کارآفرینان را دیده‌ام که با جذب سرمایه‌های میلیون دلاری سروصدای زیادی کرده ولی هنگامی که نوبت به ایجاد یک کسب‌وکار رسیده است کاملاً شکست خورده‌اند.

 

فوت و فن کارها را به خوبی فراگیرید و یاد بگیرید که چگونه به نحوی موفق کسب‌وکار خود را بسازید بدون اینکه میلیون‌ها دلار پول سرمایه‌گذار را در دست خود داشته و آن را در معرض خطر قرار دهید. این امر تجربه، قابل‌اتکا بودن، و شایستگی لازم را به شما خواهد داد.

 

  1. این شرکت 1000 دلاری ممکن است بزرگتر از آن چیزی باشد که ابتدا فکر می‌کردید

تفکر درباره‌ی مفاهیم میلیارد دلاری بزرگ در واقع یک محدودیت است، زیرا که معمولاً به ایده‌های بدی منجر می‌شود. سرمایه‌گذار و کارآفرین مشهور Y Combinator «پل گراهام» عقیده دارد که بهترین ایده‌ها چیزهایی هستند که وی به آن «اسباب‌بازی» می‌گوید، یا ایده‌هایی که شما آن‌ها را نادیده می‌گیرید چونکه فکر نمی‌کنید یک فرصت یک میلیارد دلاری باشند.

 

همانطور که می‌بینید، مردم تمایل دارند برای سادگی پول خرج کنند. زمان خود را صرف این کنید که ایجاد یک استارتاپ قابل توسعه دقیقاً مستلزم چه چیزهایی است و با این روش احتمال خود را برای یافتن موفقیت با گروه‌های وسیعتری از مشتریان افزایش دهید.

 

و این در نهایت به ترفند خارق‌العاده‌ی ما منتج می‌شود: یکی از بهترین راه‌ها برای ساختن چیزی بزرگ، ساختن چیزی کوچک و بزرگ کردن تدریجی آن است.

 

 

خب، حال چگونه یک استارتاپ 1000 دلاری بسازیم؟

این‌ها درس‌ها و تجربیاتی است که خودم از استارتاپ 1000 دلاری‌ام کسب کرده‌ام:

 

روی یک گزاره‌ی ارزشی ساده تمرکز کنید. مزیتی که به عنوان یک شرکت کوچک دارید تمرکز تمام و کمال است. یک نقطه از درد و یک بخش واحد از بازار را انتخاب کرده، و برایشان راهکار ارائه دهید.

 

برای کسب‌وکار 1000 دلاری خودم، iDoneThis، محصول آنقدر ساده بود که مردم به من می‌خندیدند و فکر هم نمی‌کردند که کسی برای این ایده پولی بپردازد – و اینگونه بود که فهمیدم روی چیز خوبی دست گذاشته‌ام.

 

قبل از اینکه بسازید بفروشید. رسیدن به درآمد پایای 1000 دلاری یعنی با نهایت سرعت ممکن یاد بگیرید که مشتریان چه می‌خواهند و برای چه چیزی حاضرند پول بدهند.

 

Zirtual که یک سرویس دستیار شخصی مجازی است، قبل از اینکه حتی یک تکه از فناوری واقعی بسازد درآمد آغازین خود را به هزاران دلار رسانید. موسس آن «مارن کیت داناوان» شرکت خود را روی صفحات‌گسترده، جدول‌ها، فرم‌های گوگل، و توسعه‌دهندگان وب به پیش برد. قبل از تولید بفروشید تا بدانید که آیا همان چیزی را می‌سازید که مردم می‌خواهند یا خیر و بدین صورت ماه‌های زیادی صرف تولید محصولی نخواهید کرد که فقط خودتان آن را می‌خواهید و نه کسی دیگر.

 

حداقل قیمت ممکن را روی محصول بگذارید. به راحتی ممکن است در دام بحث‌های طولانی و بی سرانجام در مورد قیمت گذاری بیافتید – ولی نتیجه این امر تنها امروز فردا کردن و تعلل بی مورد است. این چیزها مهم نیستند زیرا همیشه قابل تنظیم کردن هستند.

 

یک برنامه‌ی حداقل قیمت‌گذاری را دنبال کنید – ممکن است از همان ابتدا درآمد زیادی کسب نکنید ولی این یک واقعیت ساده و حیاتی است که قبل از پیشروی باید آن را یاد بگیرید. نباید از اینکه یک استارتاپ 1000 دلاری را شروع می‌کنید خجالت‌زده شوید – بهتر است که با یک شرکت کوچک به موفقیت رسید تا اینکه به سرعت رشد کرده ولی مخاطبین خود را سرخورده کنید.

 

پس... آمادگی این را دارید که کارها را پیش ببرید... به آرامی؟


منبع:کاریا

  • geek


1. اهداف مالی را کنار بگذارید:

تحقیقات نشان می دهد اهداف مالی و انجام یک کار به امید جایزه گرفتن ذهن شما را کانالیزه خواهد کرد و خلاقیت شمار را خواهد گرفت. داشتن اهداف مالی مثل این است که سر خود را داخل یک کانال کنید که در طرف دیگر آن کیسه های طلا قرار دارد و سعی کنید از طریق کانال به کیسه ها برسید. سر خود را از کانال بیرون بیاورید راه حل را جایی بیرون کانال جستجو کنید.


2. بی توجهی به باور عمومی:

آنچه افکار عمومی به شما می گوید ممکن است خیر خواهانه باشد اما خلاقیتی در آن نیست آن ها هیچ گاه راه حل جدید ارائه نمی دهند و مدام بر این باور اند که راه حل هایی قبلی باید اصلاح شود. بی توجهی به آن ها شما را از انجام یک رفتار سنتی و تکراری دور خواهد کرد و شما راه حل جدید را پیدا خواهید کرد.


3. به دغدغه های خودتان بپردازید:

آن چه مشکل و دغدغه حتی مسخره و ناچیز شماست اگر حل شود آغاز یک انقلاب بزرگ خواهد بود. شما متخصص اصلی حل مشکلاتی هستی که مدت هاست با آن های سرو کار دارید.


4. خلاقیت یک اثر ذاتی ست:

خلاقیت را نمی شود جستجو کرد، در سرچ گوگل یا در روش زندگی دوستان در خارج کشور ایده مد نظر شما وجود ندارد. برای شروع یک ایده به خودتان رجوع کنید، این ایده خلاقانه در گوشه ای از وجود هر فردی قرار دارد. خودتان باشید.


5. هوشمند بود بی معناست باید خلاق بود:

اگر به شما گفته شده که معدل کمی دارید یا توانایی و تخصص انجام کارهای سخت و طاقت فرسا را ندارید یا نمی توانید مسئله ای را که به شما دیکته شد حل کنید همه این ها به معنی ست که شما در انجام کارهای سخت توانمند نیستید مردم کسی را که کار سختی را انجام می دهد هوشمند می دانند در حالی که آینده در دست افرادی است که ساده، لذت بخش و خلاقانه پیش خواهند رفت.


6. زندگی کنید انگار که فردایی نیست:

فرض کنید که فرصت های زیادی برای انجام کارهای مختلف دارید و می توانید هر کاری را که دوست دارید انجام دهید، انگار در بهترین کشور دنیا با بهترین امکانات زندگی می کنید و هیچ مشکلی سر راه شما نیست، توجه به مشکلات محیطی و تطبیق ایده هایتان با آن ها شما را فرسوده خواهد کرد و ذهن جوان و خلاقتان پیر و ترسو خواهد شد.


7. وسواس را کنار بگذارید:

تنها راه برای فهمیدن مزه یک نوشیدنی نوشیدن آن است، تجربه کنید و سعی نکنید محیط اطراف و اطرافیانتان را کنترل کنید. به فکر پیش بینی مشکلات آینده نباشید آینده اتفاق خواهد افتاد و شما صد درصد را حل مناسب برای شرایط مختلف را پیدا خواهید کرد. برای آن چه که اتفاق نیافتاده برنامه ریزی نکنید.

  • geek

انسان همیشه دوست داره که بهترین باشه و توی زمینه های مختلف به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کنه و خلاصۀ کلام این که یه آدم خیلی خفن و تاپ به حساب بیاد و همه تحسینش کنن! اینکه جزء بهترین ها باشیم و آدم موفقی محسوب بشیم امر محال و دور از ذهنی نیست و همیشه و همه جا گفتن و خوندیم و شنیدیم که با پشتکار و تلاش میشه به موفقیت رسید. به نظرم موفقیت هر کسی به خودش و ارادش و همچنین شرایط محیطیش بستگی داره و ما نمی تونیم یک نسخۀ کلی رو برای افراد تجویز کنیم. زیاد هم دیدیم که افراد مختلف از راه و روش های مختلف به موفقیت دست پیدا کردند و هر کدوم راهکار خودشون رو توصیه می کنن.

چیزی که مشخصه اینه که بدون تلاش و همت نمیشه به موفقیت دست پیدا کرد و این مسأله قابل انکار نیست و کسی نمیتونه ادعا کنه که با دست رو دست گذاشتن و کاری نکردن میشه به موفقیت رسید.
اما این سؤال که از چه راهی و تو چه زمینه ای وارد بشیم که موفقیتمون تضمین بشه ، اساساً اشتباهه! چون فقط خود فرد به استعداد و علایق خودش آشناست و میتونه با شناسایی درست و منطقی راه صحیح رو انتخاب کنه و مسیر موفقیت رو در پیش بگیره.بعضیا هستن که تا میبینن یکی تو یک زمینه ای موفق شده درجا میخوان برن تو اون زمینه و فکر می کنن هرکی اون کارو انجام بده یک شبه به موفقیت و پول و شهرت و… میرسه (نه جانم، از این خبرا نیست!)

خب لابد به عده اینجا سؤال می پرسن که پس چیکار کنیم؟ چطوری بفهمیم تو چه زمینه ای استعداد داریم و تو چه کاری می تونیم موفق باشیم؟ از کجا بفهمیم چه کاری پردرآمده و موفقیتمون رو تضمین می کنه؟ در جواب اینا باید بگم که یه کم صبر داشته باشین، گاماس گاماس. یه کم دندون رو جیگر بزارید درمورد همشون توضیح میدم، پس تحمل داشته باشید و با حوصله این مطلب رو بخونید.

با خودتون بیشتر آشنا بشید


تعجب نکنید، واقعیت اینه که خیلی از ماها خودمون و توانمندی هامون رو درست نمی شناسیم و هرگز هم سعی نمی کنیم که شناختمون رو کامل کنیم چون بیشتر آدم ها فکر می کنن خودشونو خوب میشناسن ولی در واقع این فکر اشتباهه و ابعاد ناشناخته ای تو وجود هرکسی هست که نیاز به کشف کردن داره.
شناختن و کشف کردن این توانمندی ها و استعدادهای ناشناخته کار خیلی سختی هم نیست. کافیه لیستی از علایقتون به ترتیب اولویت تهیه کنید. در کنارش توانمندی های جسمی و روحی خودتون و شرایط تأثیرگذار مختلف رو هم باهاش تطبیق بدید و ببینید که درحال حاضر و بر طبق داشته هاتون چه کاری منطقی تر و مناسب تره و می تونید از پسش بربیاید.

هدف رو نشونه برید!

مهمترین مسأله تو هر کاری داشتن هدف و انگیزه برای رسیدن به اون هدفه. اگر مشخص نکنید چه هدفی دارید و قراره به کجا برسید عملاً مثل این میمونه که تو یه جادۀ بی نهایت قدم بر میدارید و هر چی می دوید به جایی نمی رسید.
مشخص کنید چی براتون مهمه و از کاری که می کنین چه انتظاری دارین و می خواین به چی برسین؟ علم، ثروت، شهرت، محبوبیت یا هر چیز دیگه که هدف شما را تشکیل میده باید از اول مشخص و واضح باشه.. البته هیچکی از رسیدن به همۀ اینا بصورت همزمان بدش نمیاد و شاید از اول بگه همشونو میخوام! محال که نیست ولی خب زمان و تلاش لازمه. (فقط خواهشاً به اینا رسیدین ما رو فراموش نکنید، هر از گاهی یه سری به ما بزنید و جواب سلام ما رو بدین!)

این شاخه و اون شاخه نپرید!


اینکه آدم در زمینه های مختلف اطلاعات داشته باشه و دانشش گسترده باشه خیلی خوب و عالیه ولی برای رسیدن به موفقیت لازمه که توی یک رشته و زمینۀ خاص اطلاعات و مهارتتون رو بالا ببرید و حرفی برای گفتن توی بازار رقابت داشته باشید. اگر تو چندین و چند رشته و کار اطلاعات سطح پایین یا متوسطی داشته باشید و نتونید بصورت حرفه ای کار انجام بدید هیچ فایده ای نداره و عملاً علم و دانش شما کارایی لازم رو نداره. پس بهتره تو یه زمینۀ خاص، شاخ و خفن بشین! درمورد چیزای دیگم در حد لزوم اطلاعات داشته باشید کافیه. بعداً اگر وقت کردین تو جیزای دیگه هم خفن بشین، چه اشکالی داره؟! ما که بخیل نیستیم.

گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی!


البته این شاعر یه کم زیادی خوشبین بوده چون در طول تاریخ هرگز همچین چیزی گزارش نشده و تاحالا هیچ آدم فوق صبوری هم نتونسته از غوره حلوا درست کنه! ولی دیگه چیزیه که همه میگن و متداول شده. ما میگیم باشه قبوله شما هم بگین قبوله! حالا کاره دیگه یهو دیدین شما تونستین از غوره حلوا درست کنین! خب زیادی حاشیه رفتم از بحث اصلی فاصله گرفتیم.

مخلص کلام اینکه بعضیا فکر می کنن تا شروع به کاری کردن بعد دو روز فوراً باید به نتیجه برسن و موفقیت از در و دیوار بباره و اگر بعد این دو روز خبری از موفقیت خیالی ای که برای خودشون ساخته بودن، نشد فوری نا امید میشن و قید همه چیز رو میزنن و میرن سراغ یه کار دیگه. باید بگم اگر با همچین پیش فرض و سناریویی شروع به کاری کردید سخت در اشتباهید باید صبر کنید و حسابی تلاش کنید تا به نتیجۀ مطلوب برسید. مطمئناً بعدش لذت کافی رو می برید. در این موردم یه شعری تو کتاب های دوران مدرسه بود که می گفت:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود                                مزد آن گرفت جانِ برادر که کار کرد

به دوگوله فشار بیارید!

اگر قرار باشه مثل همه یه کار تکراری و کلیشه ای انجام بدید طبعاً نتیجۀ نسبتاً مشابهی رو هم بدست میارید و همیشه موفقیت های بزرگ و چشمگیر با تغییرات و خلاقیت های جالب بوجود میاد. رو هرچیزی که به ذهنتون میرسه فکر کنید و ساده از کنارش رد نشید. چه بسا یه ایدۀ کوچک که گاهاً ممکنه مسخره هم به نظر برسه، به یه ایدۀ فوق العاده و در نتیجه یه خلاقیت ناب تبدیل بشه.

بی برنامگی ممنوع!


فکر نمی کنم در مورد هیچ چیزی به اندارۀ برنامه ریزی و داشتن برنامه تو زندگی، توی مقالات و سایت ها و سخنرانی ها صحبت شده باشه و در نتیجه توضیح زیادی در موردش تکرار مکرّراته و حوصلۀ مخاطب رو سر میبره. اما انقدرم مهم هست که نمیشه راحت از کنارش رد شد و هیچی درموردش نگفت، پس دیگه خودتون حواستون باشه دیگه. برنامه ریزی داشته باشید و طبق برنامه ریزی پیش برید. انشاالله که موفق میشین و شیرینی موفقیتتون رو میخوریم D:

  • geek

استارت آپ ها شرکت هایی نوپا هستند که رشد سریعی دارند و معمولا در زمینه تکنولوژی فعالیت می‌کنند. این شرکت ها، ایده هایی نو دارند و بالقوه می توانند بسیار رشد کنند و در نهایت تبدیل به یک شرکت بسیار موفق شوند.


شرکت های موفقی مانند گوگل و فیسبوک در واقع استارت آپ هایی موفق بوده اند. توجه کنید که این استارت آپ ها از میان میلیون ها استارپ آپ دیگر که هرگز موفق نشده اند و اسمشان را هم نشنیده ایم، سر بر آورده اند. اما رمز موفقیت یک استارت آپ چیست. استارت آپ های موفق چگونه اند؟ جواب مشخص و معینی برای این سوالات وجود ندارد. در اینجا قصد داریم در یک مطلب چند قسمتی، به بعضی نکات مهم و قوانین سرانگشتی آن بپردازیم. تا بتوانید استارت آپی را که داخل گاراژ خانه تان راه انداخته اید را به شرکت بزرگی تبدیل کنید. پس در ادامه با ما باشید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_26_i.jpg

توصیه هایی برای ساختن یک شغل پردرآمد

- شما باید تصمیم بگیرید که می خواهید ۱۰ سال دیگر به کجا برسید. سپس باید یک برنامه برای رسیدن به آنجا بریزید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_27_i.jpg

شما باید علاقه خود را پیدا کنید و به دنبالش بروید.


البته موانع بسیار بزرگی نیز بر سر راه شما هستند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_28_i.jpg

فکر شما ناخودآگاه جهان را ساکن تصور می کند. مغز شما فکر می کند که فقط شما دارید پیشرفت می کنید و بقیه مردم جهان سرجایشان ایستاده اند. اما در حقیقت همزمان با تغییرات در شما، رقبا و هر موجود زنده دیگری در جهان تغییر می کند.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_29_i.jpg

مغز شما مغرور است و فکر می کند که همه به سرعت دانش عالی تان را تشخیص می دهند. او فکر می کند که لازم نیست به دنبال کسی باشد و سایرین به سراغ او خواهند آمد.
اما در حقیقت شما با کارکردن و تجربه معروف می شوید و به سایرین شناسانده خواهید می شوید.


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_30_i.jpg

«انعطاف پذیر باشید اما در عین حال در هدف خود ثابت قدم بمانید.» طرحی که شما برای موفقیت خود در آینده می چینید باید کاملا انعطاف پذیر باشد. باید همیشه برای روبرو شدن با یک محیط جدید آماده باشید. باید بتوانید با هر شرایطی سازگار باشید و از چیزی بگذرید. از همه چیزتان بگذرید اما زمانی که فشارها زیاد شد و مشکلات از هر سو هجوم آوردند مانند یک زنجیر محکم باشید، از رسیدن به اهداف تان دست برندارید و تسلیم نشوید.


هدف نهایی تان را برای خود کاملا روشن کنید.

برای رسیدن به این هدف به چه چیزهایی نیاز دارید؟ چه سرمایه هایی؟ به صورت کورکورانه شروع به خواندن و یادگیری نکنید. برای موفق شدن، نیازی نیست همه چیز را بدانید. فقط کافی است که در حوزه تخصصی خود با اطلاع ترین باشید.
فراموش نکنید:
- شما هرگز تمام علم بشر را یاد نخواهید گرفت.
- پس دانش های ناکامل خود را در زمینه کاریتان شناسایی کنید.


- و برنامه ای برای پر کردن این جاهای خالی بریزید.


اولویت اصلی با آموزش است (علم بهتر است از ثروت!)

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_31_i.jpg

در روزهای اول شروع یک استارت آپ، اولویت اصلی را به یادگیری بدهید و به فکر سود مالی نباشید. به عبارت دیگر، بیشتر به فکر سرمایه های نرم (یادگیری) باشید تا سرمایه های سخت (پول). اگر این روند را ادامه دهید، به مرور زمان و در طولانی مدت، با دیدن پیشرفت تان، احساس خوشبختی می کنید و به ادامه دادن بیشتر امیدوار می شوید و کم کم پول فراوان به سمت شما جاری خواهد شد (بدون اینکه مستقیم روی کسب پول تلاش کرده باشید) این یک اصل مهم است.


آموزش در کنار کارکردن

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_32_i.jpg

با کتاب خواندن صرف به هیچ جا نخواهید رسید. کار کردن به شما درس هایی می آموزد که برای ادامه مسیر کمک تان خواهند کرد. با کار کردن، شکست خوردن و تجربه اندوختن، انگیزه بهتری برای آموزش پیدا می کنید و می فهمید که کدام قسمت های دانش شما ضعیف است و باید بهتر شود. (یک بسکتبالیت فقط با درس خواندن موفق نمی شود. او همراه با آموزش، تمرین کند.)


دو قدم جلوترتان را پیش بینی کنید

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_33_i.jpg

همیشه (هر هفته چند دقیقه یا چند ساعت) دست از کار بکشید و نگاهی به اوضاع بکنید. اگر در حال انجام یک پروژه هستید، به کمی جلوتر نگاهی بیندازید. بعد از این پروژه چه کاری بهتر است؟ انجام کدام کار بهترین است؟ انجام کدام کار شما را با سرعت بیشتری به موفقیت می رساند؟


هنگام نقشه کشیدن به این اصول توجه کنید: ببینید کدام حرکت دارای حداکثر مقدار و کیفیت شانس برای نزدیک شده به اهداف است؟ به این حرکت که ممکن است کاری ریسکی باشد طرح الف می گوییم. علاوه بر این طرح به یک «طرح ب» جایگزین، همراه با یک «طرح ی» مطمئن و غیرقابل شکست، نیز فکر کنید.


طرح الف

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_34_i.jpg

مسیر اصلی، همان کاری که الان در حال انجامش هستید. کاری که فکر می کنید اگر به درستی پیش برود، شما را سریع تر به موفقیت می رساند.


طرح ب

طرح ب برای زمانی است که طرح اول جواب ندهد یا متوجه شوید که راه بهتری وجود دارد.


طرح ی (آخر)

911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_35_i.jpg

مدیریت بحران. طرح ی برای زمان هایی است که فاجعه رخ داده و همه کارها به خطا رفته اند. این طرح همچون قایق نجات است، زمانی همه چیز نقش بر آب شود. این طرح باید آنقدر محکم و غیر قابل تغییر باشد که در بدترین شرایط هم بتوانید آن را اجرا کنید و خود را نجات دهید. این طرح همان است که جلوی مردن یا بی خانمان یا اخراج شدن شما را می گیرد. در این طرح شما نیاز به باز آرایی همه چیز دارید تا بتوانید از اول شروع کنید.


لطفا فکر نکنید که شما هرگز شکست نخواهید خورد. بسیاری از شرکت های بزرگ بارها و بارها شکست خورده اند و طرح های خود را عوض کرده اند تا بالاخره موفق شده اند:


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_36_i.jpg

آیا می دانستید که فیلکر کار خود را ابتدا به عنوان یک بازی آنلاین چند نفره شروع کرد؟


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_37_i.jpg

آیا می دانستید پی پال در ابتدا فقط یک شرکت «کیف پول دیجیتال» بود؟


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_38_i.jpg

آیا می دانستید که «جری اسپرینگر» (مجری مشهور تلویزیونی)، شهردار سینسیناتی بوده است؟


911223-www-nardebaan-ir-startup-of-you_39_i.jpg

آیا می دانستید «شریل سندبرگ» (مدیر اجرایی فیس بوک) کار خود را از هند آغاز کرده است؟ او روی یک پروژه سلامت عمومی برای بانک جهانی کار می کرد.


پس برنامه های خود را به روش الف - ب - ی بریزید (ABZ Planning). یک طرح الف اصلی، یک طرح ب جایگزین و یک طرح ی غیرقابل تغییر و حتمی.

  • geek